نزدیک به دو دهه است که استدلالهایی از سوی اقتصاددانان و نظام کارشناسی مبنی بر ضرورت افزایش قیمت بنزین مطرح شد و هر بار نظام تصمیمگیری با بهانه اینکه این طرح تورمزاست از انجام آن شانه خالی کرد. حال چه باید کرد؟
نزدیک به دو دهه است که استدلالهایی از سوی اقتصاددانان و نظام کارشناسی مبنی بر ضرورت افزایش قیمت بنزین مطرح شد و هر بار نظام تصمیمگیری با بهانه اینکه این طرح تورمزاست از انجام آن شانه خالی کرد. گاه این بهانه آورده میشد که تا وقتی حملونقل عمومی بهبود نیابد نمیبایست قیمت بنزین را افزایش داد. یک نوبت دیگر این بهانه آورده میشد که ابتدا خودروهایی با مصرف سوخت کم باید عرضه کرد و بعد قیمت بنزین را بالا برد. همه این بهانهها برای طفره رفتن از انجام یک کار درست اما سخت بود. میتوان مدعی شد که جامعه نیز همسو با نظام تصمیمگیری هیچگاه موافق افزایش قیمت بنزین نبود و بهصورت طبیعی اگر رأیگیری انجام میشد بازهم نتیجه همین میشد که شد. بهجای اینکه یکبار دیگر همه استدلالهایی که در مورد ضرورت افزایش قیمت بنزین مطرح است را یادآور شویم صرفاً به دو گواه متوسل میشویم تا نشان دهیم شانه خالی کردن از این کار سخت چه اشتباه مهلکی برای جامعه ایران بوده و آن دو گواه چیزی نیستند جز آلودگی بیشازحد هوا و ترافیک باورنکردنی در شهرهای بزرگ. امروزه تردیدی نیست که زیستن در شهرهای بزرگ دارد بهواسطه آلودگی هوا و ترافیک شدید به رنجی غیرقابل وصف تبدیل میشود و میتوان اثبات کرد این دو پدیده نتیجه طبیعی و مستقیم پرداخت یارانه به بنزین بوده است. مردم ما دوست دارند که علتهای دم دست نظیر افزایش تعداد خودرو، وجود خودروهای ناکارا و فقدان اتوبان بهاندازه کافی را علت اصلی این وضعیت برشمرند اما واقعیت امر آن است که ریشه اصلی مسئله به پایین نگهداشتن قیمت بنزین برمیگردد و عوامل ذکرشده نقش تشدیدکننده داشتهاند.
حال چه باید کرد؟ تجربه نشان داده که از دید دولت بالا بردن قیمت بنزین هزینه سیاسی سنگینی دارد و به همین دلیل دولت نسبت به انجام این کار اکراه دارد. در شرایطی که اقتصاد در رکود است هراس از هزینههای سیاسی این اقدام شدیدتر است. پیشنهاد جایگزین این است که بهجای اینکه دولت قیمت بنزین را در همه جای کشور بالا ببرد، قیمت بنزین را صرفاً در شهرهای بزرگ افزایش دهد. حتی میتوان این تمهید را به کاربست که اینک شوراهای شهر وارد عمل شوند و برای صیانت از هوا و کاهش ترافیک مالیاتی را تحت عنوان مالیات آلودگی به قیمت بنزین اضافه کنند و درآمد آن را مستقیماً به بودجه مترو و اتوبوسرانی پرداخت نمایند. حسن این کار آن است که فشار سیاسی آن یکباره متوجه دولت نمیشود و هزینه سیاسی این کار را شوراهای شهر بر عهده میگیرند. حق هم آن است که شوراها چنین هزینهای را بر دوش گیرند زیرا آنها مسئول اداره شهرها هستند و حقدارند که اعمال چنین مالیاتی را مصوب کنند. حسن دیگر آن این است که چون این افزایش قیمت صرفاً در شهرهای بزرگ انجام میشود مقاومت یکپارچهای را در سراسر کشور ایجاد نمیکند و با توجه به حادشدن معضل آلودگی هوا و ترافیک در این مقطع از سال غلبه بر مقاومت موجود در شهرهای بزرگ آسانتر از دیگر اوقات است. لذا بهنظر میرسد هماکنون بهترین زمان برای انجام این کار مهم و مفید است.