پیام نفت:
انقلاب سوسیالیستی روسیه به رهبری لنین معروف به انقلاب بلشویکی (توده ای) 25اکتبر 1917 آغاز شد ولی نظامی که برپایه ایدئولوژی آن ایجاد شده بود در آخرین روز سال 1991 پس از 74 سال حکومت فروپاشید. در تقویم آن زمان روسیه (تقویم ژولیان)، این انقلاب «هفتم نوامبر» آغاز شده بود، بنابراین «25 اکتبر» طبق تقویم گریگوری است که اینک بین المللی شده و تاریخ رویدادها (کتب تاریخ) را به آن می نگارند.
انقلاب بلشویکی اکتبر در حقیقت سومین مرحله از انقلاب مردم روسیه در طول سال 1917 بود. انقلاب اول توسط لیبرالها، و انقلاب دوم که موفق به وادار کردن تزار نیکلای دوم به تفویض اختیارات شد در فوریه همان سال توسط چپگرایان ـ ناسیونالیستها انجام شده بود که «کرنسکی» را رئیس دولت موقت کرده بودند. در انقلاب سوم، کمونیست ها (بلشویکها) ، سوسیالیست ها و منشویک ها (سوسیال دمکراتها) شرکت داشتند که در پی سقوط کاخ حکومتی و دستگیر شدن بیشتر مقامات ارشد دولت، لنین پیروزی انقلاب و برکناری دولت وقت (دولت کرنسکی) را اعلام داشت و اداره امور روسیه به دست کنگره ساویت ها مرکب از 649 کمونیست، سوسیالیست و منشویک سپرده شد. لنین تاکید داشت همه کسانی که معتقد به نوعی سوسیالیسم هستند در احراز مقامات و اداره امور مشارکت داشته باشند ولی بعدا «لئون تروتسکی» سوسیالیست های میانه رو را مشتی ورشکسته و فرصت طلب خواند و به دورانداخت و برجای کنگره ساویت های سراسر روسیه، شورای کمیسرهای مردم مرکب از نمایندگان کارگران و کشاورزان بلشویک و عمدتا از عوام الناس، بی تجربه و کم سواد را مستقر ساخت، پرچم دولتی با علامت داس و چکش را رسمیت بخشید و مصادره اراضی اشراف، مالکان بزرگ و حتی کولاک ها (خرده مالکین) و کارخانه ها، بانکها و کارگاهها را اعلام داشت و همین جهش که مورد نظر لنین نبود و آن را روالی منطقی نمی دانست باعث شد که سنگ اول کج گذارده شود.
پیروزی انقلاب روسیه عمدتا به دلیل نارضایی مردم از فئودالیته موجود، تبعیضات، انحصارها، نابرابری های اقتصادی ــ اجتماعی، وجود فساد در دستگاههای دولتی و بوروکراسی خسته کننده آن بود.
پس از مرگ لنین، جانشینان او به تدریج از مردم جدا شدند و به تجمل گرایی، قدرت طلبی، خودخواهی و مبارزه آشگار و پنهان با یکدیگر روی آوردند که چاپلوسی مقامات پایین تر، دروغ و ریاکاری را به دنبال داشت. از آنجا که مقامات حزب و دولت مردمانی بی تجربه و برخاسته از میان قشر کم سواد و بی اطلاع بودند به جای ترویج سوسیالیسم از راه آموزش (مدارس و مطبوعات) و ساخت افراد مومن و وفادار به این مسلک و تفهیم منافع انسانی آن از طریق انعکاس بدی ها و نارسایی نظامهای ملل دیگر، به روشهای دیگری ازجمله خشونت و استبداد متوسل شدند و سوسیالیسم را در وضعیتی قراردادند که سرانجام به شکست کشانده شد. سوسیالیسم روسیه بر پایه عقاید مارکس و لنین بود و باید نسلهایی می ساخت که به مبانی آن با تمام وجود وفادار بمانند و یا دست کم به آسانی از آن عقب نشینی نکنند. به باور مورخان، انقلاب شوروی نخست دچار شکست فرهنگی شد و سپس اقتصادی - سیاسی و سرانجام خیانت برخی از مقامات و یا اشتباهات آنان باعث فروپاشی شوروی شد که بزرگترین و شگفت انگیزترین رویداد تاریخ بشر است.
سران روسیه شوروی در دهه دوم پیروزی انقلاب، چون نظام خودرا شکست ناپذیر می پنداشتند، به تصور اینکه اگر امپراتوری یکپارچه روسیه را به صورت اتحادیه ای از ملیّت ها درآورند آسانتر می توانند سایر ملل را به داخل این اتحادیه بکشانند، این امپراتوری را با خطوطی که در دفاتر دربسته روی کاغذ کشیدند به کشورهای متحده متعدد تقسیم کردند و نامش را اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی گذاردند که این اتحادیه در سال 1991 همانند یک کاخ برفی فروپاشید و مسائل گرجستان و اوکراین و ... در سال 2008 ریشه در همان اشتباه دارد که دردسر بزرگی برای سران فعلی مسکو شده است. فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال اعضای آن نیز نتیجه جاه طلبی سران محلی بود که می خواستند بر اریکه قدرت بمانند و رئیس کشور باشند!. اندیشمندان بر این باورند که شکست نظام حکومتی شوروی که از اول هم جوامع آن آمادگی لازم برای پیاده کردن سوسیالیسم مطلق مخصوصا با «جهش» را نداشتند به معنای شکست اصول و فرضیه های سوسیالیستی نیست و با گرفتن پند از شکست شوروی باید راههای تازه ای را برای تحقق سوسیالیسم یافت زیرا بشر هرچه آگاهتر شود مساوات را آرزوی خود قرارخواهد داد و برای تحقق آن تلاش بیشتری خواهد کرد.
|