پیام نفت:
تبعات سیاسی تحلیل غلط از بازار نفت
تبعات سیاسی این کاهش و ذهنیت اشتباه مسئولان ما از علل این کاهش، مساله مهم این نوشته است. به ویژه اینکه رییس جمهور با نام بردن کویت و عربستان این فضا را به رسانه های غربی داد تا ذهنیت مسئولان ایرانی را در تقابل با این دو کشور نشان دهد. بیم آن می رود که هم خود کاهش قیمت و هم تحلیل غلط از چرایی و منشاء آن موجب مشکلاتی شود که یکی از آنها احتمال ایجاد تنش ژئوپلتیک توسط کشورهای تولیدکننده نفت است. به ویژه آن که تلویزیون العربیه سخنان رییس جمهوری مبنی بر متضرر شدن خود کویت و عربستان از کاهش قیمت نفت را به تهدید ایران بر آنها تعبیر کرد گویی که ایران آنها را عامل فشار بر خود می داند! مدعای این نوشته این است که در انتساب کاهش نفت به یک تصمیم، سیاست و اقدام موذیانه غربی-عربی اشتباه می کنیم و بیم آن می رود که با خطا در این محاسبه و تحلیل، هزینه هایی سیاسی ایجاد کنیم. چه این هزینه دشمنی با کویت و تصریح عداوت با عربستان باشد (چیزی که غرب خواهان برافروزی بیشتر و علنی آن است) و چه توصیه های خام عده ای بر دوستی با حکام حاشیه خلیج فارس و تغییر سیاست در باب بحرین و ... !
تلاش رسانه ای برای تصویر سازی غلط درباره قدرت اعراب
البته اینکه وزرای نفت عربستان و امارات و ... بادی به غبغب می دهند و خود را بازیگر این کاهش و یا بی علاقه به تغییر و بهبود آن جلوه می دهند، نباید موجب باور ما و پذیرش آشکار و تلویحی ما از موثر بودن آنها شود. آنها و جریان رسانه ای غرب دقیقا در پی این هستند که دشمنی ایران و اعراب حاشیه ای در این کاهش را بزرگ جلوه دهند و از اتفاقی که اعراب هیچ نقشی در ایجاد آن ندارند و اساسا در جایگاهی نبوده و نیستند که برای چنین ایذایی در مقام تصمیم و اقدام قرار بگیرند یک نقش موثر برای اعراب حاشیه ای بسازند! و متاسفانه ما با مصاحبه بعد از جلسه اوپک وزیر نفت عربستان در دام این تله رسانه ای و روانی افتاده ایم. در دشمنی اعراب حاشیه ای شک نداریم اما نباید اجازه بدهیم دشمن هر اتفاقی را به نام قدرت خود به رُخمان بکشد!
دلایلی که نشان می دهد نقش اعراب در قیمت گذاری نفت حاشیه ای است
مسئله نقش و وزن تاثیرگذاری اعراب حاشیه ای چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ فنی و اقتصادی در قیمت نفت چند دهه است که به دلایل زیر بحثی بلاموضوع و بدون فایده است:
1) بازار نفت، بازار کالایی نیست!
لازم است بدانیم که از دهه 90 میلادی، بازار نفت دیگر یک بازار کالایی صرف نیست که عرضه و تقاضای آن، تعیین کننده قیمت آن باشد. این بازار، بازاری کمتر کالایی و بیشتر مالی است. قبل از 1987 وقتی می گفتند قیمت نفت وست تگزاس اینترمدیت و یا نفت برنت دریای شمال انگلیس فی المثل 30 دلار است، اشاره به یک کالای واقعی (ولو بسیار اندک) داشتند اما از اواخر دهه 90 میلادی هرچه پیشتر آمده ایم بازار نفت از بازار کالایی دورتر شده و به بازاری مالی نزدیک شده است. درواقع امروز منظور از قیمت شاخص نفت وست تگزاس، دیگر خود نفت آن چاه به خصوص نیست بلکه اوراق بهادار و سندی مالی است به نام "ابزار مشتقه نفت" که در بازاری مالی و در چارچوب قواعد "خرید و فروش ریسک" و سفته بازی و در رقابت با سایر اوراق مالی کاهش و افزایش می یابد. به همین دلیل، سقوط یک باره و چند هفتگی 80 دلاری قیمت نفت خام در 2008، و یا افت قیمت نفت وست تگزاس نسبت به برنت، بالاماندن طولانی مدت قیمت نفت فراتر از 100 دلار، نوسانات غیرواقعی نفت و یا عدم امکان توضیح آن با مدلهای متعارف اقتصادی، دیگر با فرض کالایی بودن بازار نفت ممکن نیست. برای توضیح بیشتر، فرض کنید که زمانی گوجه فرنگی ورامین را شاخص کرده باشند و قیمت گوجه فرنگی ساوه را درصدی از آن قرار دهند. بدین ترتیب هرگونه تغییر در عرضه و تقاضای گوجه فرنگی ورامین، قیمت گوجه ساوه را نیز تغییر می دهد. حال اگر گوجه کاران ورامینی قیمتها را دستکاری کنند، کشاورزان ساوه ای نیز متضرر یا منتفع می شوند و ساوجی ها حق خواهند داشت که افت و خیز نان خود را در گرو اقدامات ورامینی ها بدانند. اما با شکل گیری بازار مشتقات گوجه فرنگی در تهران و تصمیم برای تعیین گوجه ورامین به عنوان یک ابزار مشتقه و شاخص در این بازار مالی جدید، مساله متفاوت می شود. ورقه و سند بهاداری که به عنوان گوجه ورامین خرید و فروش می شود دیگر حواله ای نیست از مبادله سلف گوجه ورامین. بلکه صرفا یک سند مالی است به ویژه آن که حتی می توان فرض کرد که دیگر در ورامین گوجه ای کاشت و برداشت نمی شود ولی همچنان ابزار مشتقه شاخص در بازار، به نام گوجه فرنگی ورامین است و جالبتر اینکه بر روی سند نوشته شده گوجه فرنگی مینیاتوری آبی رنگ ورامین! یعنی اینکه کالایی که در بازار مشتقات به عنوان شاخص تبدیل به ابزار مشتقه می شود می تواند حتی وجود خارجی و حقیقی نداشته باشد! اما با پذیرش همه فعالان بازار حقیقی گوجه، شاخصی برای گوجه فرنگی ساوه کماکان محسوب می شود. حال آیا ساوجی های گرامی می توانند اهالی ورامین و گوجه کاران ورامینی را به دستکاری قیمت متهم کنند؟!
امروزه بخش مهمی از واقعیت بازار نفت، بازاری مالی است و در رقابت با اوراق مالی و سایر ابزارهای مشتقات، تعیین قیمت می شود. کاهش فعلی نیز عمدتا از ناحیه مالی و ابزار مشتقات (بازار کاغذی نفت) است. به همین جهت بود که سالهاست توصیه می کنم باید وزارت نفت ایران در بازار مشتقات تمرین و نقش آفرینی کند! و هم از این جهت است که برخی کارشناسان سالها گفته اند ماندن در اوپک دیگر وجهی ندارد و چه بسا موجب ضرر نیز است!
2) اتفاقات بازار واقعی که نفت را ارزان کرد
در عین حال هنوز بازار نفت بخشی ولو نه چندان مهم از ماهیت حقیقی و کالایی خود را نیز دارد. بخش حقیقی و غیرمالی کاهش قیمت نفت را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف ) تقاضا و مصرف آمریکا به عنوان یک غول اقتصادی و حتی چین و اروپا، از نفت کاهش یافته است. افزایش 5 درصدی مصرف سوخت کشوری چون هند نیز این مساله را جبران نکرده است. در هر سه غول اقتصادی دنیا هم به دلیل بحران و رکود اقتصادی تقاضای نفت کاهش یافته است. پیش تر گفته بودم که :
غرب پس از بحرانهای سالهای 1979 (انقلاب ایران)، 1983 و 1986، و به منظور دستیابی به اقتصاد مقاومتی و کاهش شکنندگی خود در برابر تلاطمات بازار انرژی، به این فکر افتاد که وابستگی خود به نفت و سوختهای فسیلی را کاهش دهد و در این کار نیز موفق بود به نحوی که علیرغم قیمت 120 دلاری نفت در سال 2002، بحرانی از این ناحیه بر اقتصاد غرب وارد نیامد. حتی قیمت بالای 100 دلاری ساخته و پرداخته خود غرب بود تا پروژه های دستیابی به انرژی های نو و پاک را مقرون به صرفه کند. در راستای مقاوم سازی اقتصاد آمریکا، درجه حساسیت و وابستگی آمریکا به نفت، امروزه نسبت به دهه 80 میلادی بسیار کاهش یافته است. سوختهای فسیلی تاحد زیادی با انرژی های نو جایگزین شده اند و لذا افزایش قیمت نفت دیگر سببی بر رکود اقتصادی تلقی نمی شود. لذا تقاضای نفت از بعد مصرف سوختی به شدت تنزل کرده و جای خود را به تقاضای نفت به عنوان مواد اولیه پتروشیمیایی داده و خواهد داد. ب) تولیدکنندگان غیراوپکی مثل روسیه و آمریکا و یا تا حدودی خارج اوپکی مثل کردستان عراق عرضه را زیاد کرده اند. سطح تولید بالای روسیه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت غیر عضو اوپک (با تولید نفت بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز!) و تولید نفت شیل ایالات متحده آمریکا، دو بازیگر بزرگ جانب عرضه محسوب می شوند. 8 سال از تحولی به نام "انقلاب شیل" می گذرد. این اشتباه است که فرض کنیم عربستان یا کویت ظرفیت خالی و مازادی برای تولید بیشتر داشته اند که امروزه وارد بازار کرده باشند. عربستان سالهاست که به نحوی غیرصیانتی از چاههای نفت خود با تزریق آب و گاز، حداکثر 11 میلیون بشکه نفت در روز استخراج می کند و این سطح را نیز به زحمت و با عدم ملاحظه مسائل فنی چاههای خود نگاه داشته است و لذا عربستان علیه ما برگ برنده ای نداشته که رو کرده باشد!
دلیل مقاومت عربستان در برابر کاهش تولید اوپک
علت مقاومت عربستان و سایرین در برابر کاهش عرضه خود این است که به خوبی می دانند این کاهش کمکی به قیمت نفت نکرده و دیگر کنترل جانب عرضه در دست اوپک نیست. ضمن اینکه موجب از دست دادن بازار و مشتریان و واگذاری آنها به روسیه و آمریکا می شود. وزیر نفت امارات به همین دلیل گفت: "اوپک قادر به کنترل قیمت نفت جهانی نیست و برای تعدیل قیمت، نفت شیل آمریکا باید کنترل شود." این تصمیم منطقی اعراب حاشیه ای را باید فهمید و آن را تعبیر به محاربه با خود نکرد. آن بیچارگان خود نمی دانند چه کار کنند.
روزنامه خراسان
|