پیام نفت:
بررسی موانع و مشکلات پیادهسازی سیستمهای اطلاعات مدیریت (MIS) در کشور
در این مقاله به بررسی مشکلات و موانع پیش روی سازمانها در استقرار و پیادهسازی سیستمهای اطلاعات مدیریت (MIS)در کشور پرداخته شده است. چرا که استفاده سنجیده و آگاهانه از فناوری های اطلاعاتی مدرن به ویژه MIS در کشور میتواند راه توسعه، پیشرفت و ترقی کشور را هموارتر سازد.
امروزه رشد روز افزون فناوری اطلاعات و تاثیر آن در افزایش بهرهوری سازمانهای دولتی و خصوصی در سطح جهان و حرکت جهانی به سمت بهرهگیری از انواع مختلف سیستمهای اطلاعاتی به ویژه سیستم اطلاعات مدیریت MIS، موجب شده است که کشور ما نیز در مسیر این حرکت قرار گیرد. این حرکت در داخل کشور با تحولات، موفقیتها، شکستها، چالشها و مقاومتهای فراوانی مواجه بوده است. سازمانهای دولتی و خصوصی زیادی از MIS به عنوان یک ابزار خوب مدیریتی و مؤثر در امر تصمیمگیری بهره گیری نموده اند و سازمانهای بیشتری هم در این فرایند از مزایای آن بیبهره ماندهاند.
در عصر حاضر، مدیران نیاز پیدا کرده اند که اطلاعات مربوط به اموری را که با آن سروکار دارند بشناسند، گردآوری و تحلیل کنند، سازمان بدهند و با مراعات سه عامل مهم سرعت، دقت و هزینه آنرا مبادله کنند.
اطلاعات درون هر سیستم در هر لحظه از زمان دانش و آگاهی آن سیستم را تشکیل میدهد. این دانش به طور تدریجی و در طول زمان از طریق جذب پاره های مختلف داده و تبدیل آن به اطلاعات پدید آمده است.
رمز موفقیت هر مدیر و نظام مدیریت در هر سازمان این است که بتواند گام به گام داده های جدید را با دانش پیشین سازمان پیوند دهد و مقدمات دریافت و آماده سازی اطلاعات نوین را فراهم آورد. بکوشد تا به فراخور وضع سازمان و با توجه به مراتب مختلف زیرمجموعه آن سازمان، توان دریافت اطلاعات جدید را در سازمان بالا ببرد.
فقر و ضعف اطلاعات موجب میشود که مدیریت سازمان نه تنها تصویر درست و کاملی از آینده نداشته باشد، بلکه حتی نتواند نقاط قوت وضعف وضع گذشته و موجود سازمان را درست و کامل بشناسد. در نتیجه نه میتواند هدف گذاری صحیح انجام دهد و نه قادر است فعالیتهای مناسبی را برای سازمان طراحی نماید و پیرو این امر از منابع سازمان استفاده بهینه نخواهد کرد.
لذا میتوان یکی از عمده ترین دلایل عدم کارآیی و عدم موفقیت سازمانها را تصمیم گیری ضعیف مدیریت سازمان به علت عدم وجود اطلاعات کافی و مناسب دانست و این میتواند به دلیل اهمیت کافی قایل نشدن برای اطلاعات، تأمین نکردن زیربناهای مناسب، و ضعف در تولید، سازماندهی، ذخیره سازی و اشاعه اطلاعات مناسب، دقیق، صحیح، قابل اعتماد، به هنگام و کامل باشد.
اداره امور سازمانها به شیوهای کارآمد، به ویژه در دنیای پیچیده امروز، مستلزم جمعآوری و پردازش انبوهی از اطلاعات گوناگون است که با آهنگی سریع در حال رشد است. کمیت و کیفیت اطلاعات مورد نیاز سازمان و مدیریت آن، در فرآیند تصمیمگیری به عوامل متعددی بستگی دارد اما ویژگیهای خود اطلاعات همچون دقت، صحت، تازگی، تکرار، خلاصه بودن، جامع و کامل بودن، مناسب بودن و قابل اعتماد بودن و …. عوامل مهمی هستند که شدت و ضعف آنها متأثر از تفاوت وظایف در سطوح مختلف مدیریت و همچنین تفاوت عملیات اجرایی و نوع سازمان میباشد.
در هر سازمان، میباید دادههای متنوعی را از درون و بیرون سازمان گردآوری و از طریق مجاری ارتباطی و ارتباطات مناسب به سیستمی که پردازش اطلاعات را انجام میدهد، منتقل نمود. پردازش اطلاعات نیز بایستی به گونهای باشد که سیستم بتواند اطلاعات ضروری، به هنگام و در عین حال کافی و مناسب برای تصمیم گیری را تولید و به تصمیم گیرندگان ارایه نماید. چرا که از یک طرف داشتن اطلاعات اضافی و غیر ضرور، صرف نظر از اتلاف وقت و هدر دادن منابع، خطر درگیر شدن مدیران با انبوهی از اطلاعات مربوط به جزییات غیر لازم را پیش می آورد و سردرگمی وی را، به دنبال دارد.
مدیریت امروز در مواجهه با افزایش حجم و پیچیدگی تصمیم گیریها دریافته است که سیستمهای دستی گسترده، پراکنده و در برخی موارد غیر مرتبط موجود، با توجه به اهمیتی که برای اطلاعات در فوق بر شمرده شد، قادر به تامین اطلاعات مورد نیاز و ارایه آنها در زمان مناسب، نمیباشند. اغلب مدیران با انبوهی از دادهها و یا طوماری از سوابق اطلاعاتی روبرو هستند که تاثیر چندانی برای آنها در تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازمان دهی و کنترل و هدایت صحیح و مطلوب در سازمان ندارد.
شکاف بین سیستمهای اطلاعاتی ثابت و محیط و ساختارهای سازمانی متغیر به ویژه در سازمانهای پویا، نیز مشکل بنیادی دیگری است که موجبات ضعف اطلاعاتی را فراهم می سازد زیرا هر تغییری در ساختار سازمان، تغییراتی را در مشاغل، مسوولیت ها، حیطه اختیارات، سلسله مراتب مدیریت و… به وجود می آورد و این تغییرات به نوبه خود موجب بروز نیازهای اطلاعاتی جدیدی میشود که به طور معمول سیستمهای ثابت اطلاعاتی موجود فاقد این اطلاعات جدید هستند و میبایستی تغییرات لازم در آنها ایجاد گردد.
مجموعه این عوامل وابسته به هم، موجب می شوند که سازمانها همواره از بحران اطلاعاتی به وجود آمده با مشکل مواجه باشند و این در حالی است که خود نیز دربرخی مواقع متوجه این فقدان و مشکل نیستند. رفع نقایص مذکور و فراهم کردن موجبات دسترسی مدیریت به یک مجموعه اطلاعاتی منظم، کامل، صحیح و قابل انعطاف در گرو تهیه مجموعه ای جامع، کامل و به هم پیوسته از سیستم ها و ساز و کارهایی است که به آن سیستم اطلاعات مدیریت گفته میشود.
سیستم اطلاعات مدیریت، سامانه سازمان یافته و ابزار مناسبی است که اطلاعات به هنگام، صحیح و خلاصه شده را در موقع مناسب به تصمیم گیرندگان سازمان ارایه داده و امکان تصمیم گیری صحیح و دقیق را برای مدیران سازمان فراهم می سازد. هدف نهایی از ایجاد سیستم ها گردآوری، پالایش، تجزیه و تحلیل، پردازش، فشرده و تلخیص کردن، ذخیره کردن و سرانجام انتقال تمامی اطلاعات گذشته و حال سازمانها و پدیده های مرتبط با آنها، در یک بانک اطلاعاتی متمرکز با امکان دسترسی سریع برای مدیران آنها است.
سیستمهای اطلاعاتی مدیریت موجبات افزایش آگاهی های مدیران و حتی کارشناسان سطوح مختلف سازمان را فراهم ساخته، با طرح مفاهیم جدید نه تنها حیطه دانش آنها را در مورد اینکه قادر به انجام چه کارهایی و اتخاذ چه تصمیم هایی خواهند بود وسعت می بخشد، بلکه آنان را درهرچه بهتر انجام دادن مسوولیتها و فعالیتهایشان یاری می نماید.
برای سیستمهای اطلاعاتی تعاریف مختلفی ارایه گردیده است. در اکثر این تعاریف سیستمهای اطلاعاتی را مجموعه ای از؛ افراد (کاربران، راهبران، طراحان)، دادهها، روشها، نرم افزارها، سخت افزارها و ابزارها . . . می دانند.
بر اساس این تعریف افراد و به تعبیری انسان رکن اصلی و اساسی در سیستمهای اطلاعاتی محسوب میگردد. در صورتی که این عامل اصلی، نقش و وظیفه خود را به خوبی ایفا ننماید، به طور قطع در کارآیی و بهرهوری سیستمهای اطلاعاتی باید شک نمود. به این لحاظ و به دلیل اهمیتی که این عامل در هر یک از مراحل فرایند ایجاد و بکارگیری سیستمهای اطلاعاتی دارد (یعنی مراحل مطالعات امکان پذیری، برنامه ریزی، تجزیه و تحلیل نیازها، طراحی، برنامه نویسی و ساخت، استقرار و پیاده سازی و نگهداری و توسعه، بررسی پیرامون این موضوع به ویژه در کشور ما مفید فایده به نظر میرسد.
البته پرداختن به موضوع انسان و موانع انسانی که بر سر راه ایجاد و بکارگیری سیستمهای اطلاعاتی وجود دارد به معنای عدم وجود موانع دیگر در این راه نیست. چرا که این موضوع، یکی از چندین مانع موجود بر سر راه بکارگیری این ابزار مدیریتی مناسب در کشور ما میباشد. لیکن از میان موانعی همچون موانع انسانی، موانع نرم افزاری، موانع سخت افزاری، موانع ساختاری و سازمانی، موانع ارتباطاتی، موانع مربوط به طراحی های نامناسب و … انسان به عنوان اصلی ترین عامل در بهره گیری مناسب از سیستمهای اطلاعات مدیریت شناخته شده است. به ویژه آنکه جای پای انسان در سایر مسایل و مشکلات و موانع و بکارگیری مناسب و صحیح از سیستمهای اطلاعات مدیریتی، به وضوح دیده میشود و بررسی این موضوع خود میتواند کمکی در شناخت هرچه بهتر این سیستمها باشد. چرا که در فرایند طراحی، پیاده سازی و بکارگیری سیستمهای اطلاعات مدیریت به طور معمول سه گروه از انسانها شامل:
(۱) بکارگیرندگان اصلی سیستم که همان مدیران میباشند،
(۲) طراحان یا برپاکنندگان سیستم (که همان طراحان، برنامه نویسان و سازندگان سیستم میباشند)،
(۳) راهبران (که همان متصدیان و دست اندرکاران ارسال، گردآوری، آماده سازی و تغذیه اطلاعات به سیستم و اپراتورها و متصدیان و مدیران عملیات راهبری، ارایه خدمات اطلاعاتی و نگهداری سیستم میباشند)،
نقش اساسی را ایفاد می نمایند و علاوه بر آنکه ویژگی ها و خصوصیات فردی هریک از این سه دسته در افزایش بهره دهی سیستم مؤثر است.
سیستمهای اطلاعاتی در سازمان ها، موجبات تسهیل در بکارگیری بهینه دو عامل اساسی یعنی انسان و اطلاعات را در سازمان فراهم می آورند. ضمن آنکه از سایر عواملی که در سازمان ها مورد استفاده قرار می گیرند، یعنی مواد اولیه، پول، خدمات، انرژی، ماشین آلات، تجهیزات، ابزار، ساختمان و … نیز به طور بهینه بهره گیری میشود.
عمده دلایلی که موجب میگردد مدیران در سازمانها رو به سیستمهای اطلاعات مدیریت آورده و به آن نیاز پیدا نمایند عبارتند از:
(۱) بروز پدیده انفجار اطلاعات و عدم تأمین اطلاعات مناسب و مورد نیاز برای تصمیم گیری
(۲) محیط متحول و متغیر سازمانها و رشد سریع تغییرات
(۳) افزایش پیچیدگی مدیریت
(۴) استقلال واحدهای مختلف سازمانی
(۵) بهبود و افزایش بهرهوری (کارآیی و اثربخشی) فعالیتهای سازمان
(۶) بروز پدیده قدرت اطلاعاتی در کارکنان و مدیران سطوح پایین تر در سازمان
(۷) مشغله زیاد مدیران و کمبود وقت
(۸) وجود ارتباطات نامناسب در سازمان
(۹) عدم وجود نظام های کنترلی مناسب در سازمان
(۱۰) ضرورت افزایش سرعت در تصمیم گیری ها
(۱۱) کمبود منابع مالی و کاهش هزینه ها
MIS دو نقش اساسی را در تصمیم گیری مدیران بازی می کند. اول آنکه به مدیران کمک می کند تا بر اساس اطلاعاتی که آماده نموده و در اختیار آنان قرار میدهد، تصمیم گیری نمایند. دوم آنکه در شرایطی که الگوی تصمیم گیری و تصمیمات ثابت میمانند و فقط دادههای ورودی آن تغییر می نماید، به عنوان تکرار کننده مناسب جهت پشتیبانی انواع تصمیمات مدیران خواهد بود. یعنی MIS ابزاری است که به عنوان یک منبع اطلاعات سازمانی، اطلاعات مورد نیاز مدیران را آماده نموده و برای تصمیم گیری آنها مهیا مینماید.
برخی ویژگیهایی را که میتوان برای سیستمهای اطلاعات مدیریت خوب و مناسب برشمرد عبارتند از:
-
اطلاعات را با ویژگیهای مناسب از نظر محتوی، زمان و شکل برای مدیر فراهم آورد.
-
اهداف و نیازهای اطلاعاتی مدیر را به طور کامل پاسخگو باشد و بتواند در حل مسایل و تصمیمگیری، وی را یاری نماید.
-
قابلیت توسعه و بهبود در آینده را داشته باشد چرا که نیازهای اطلاعاتی مدیران در طول زمان تغییر می نماید.
-
مورد پذیرش و قبول کارکنان (راهبران) و کاربران آن قرار گیرد و جنبه های انسانی در آن خوب لحاظ شود.
-
هزینه طراحی، استقرار، بهره برداری ونگهداری آن از نظر اقتصادی مقرون به صرفه باشد.
-
طرز کار با سیستم ساده باشد.
-
سیستم با کاربر آن ارتباط خوبی برقرار کند و راهنمایی های لازم را در مواقع مورد لزوم به کاربر بنماید و کاربر پسند باشد.
-
دارای سرعت کافی و مناسب در پردازش داده ها و ارایه گزارش های مورد نیاز مدیر در کوتاه ترین زمان ممکن باشد.
-
مدیر را دچار زیادی اطلاعات و آلودگی اطلاعات ننماید
-
سیستم انعطاف پذیر باشد و بتواند همراه با تغییرات سازان، تغییر و بهبود یابد.
تحقیقات انجام شده نشان میدهد با وجود پیشرفت های زیادی که در عرصه دانش و مهارتهای مرتبط با MIS و بهره گیری از این ابزار خوب مدیریت در کشورهای توسعه یافته صورت پذیرفته، اجرای پروژه های مربوط در این حوزه در کشور ما چندان موفق نبوده است.
در ایران بحث های مرتبط با حوزه فناوری اطلاعات رونق فراوانی یافته است و تمایل سازمانهای خصوصی و دولتی به این مقوله و به ویژه به بحث استقرار سیستمهای اطلاعات مدیریت، بسیار قابل توجه بوده است.
اما باید اذعان نمود که عملکرد سیستمهای MIS با ناکامی های زیادی همراه بوده و میزان شکست جزیی و کامل این سیستم ها در این حوزه قابل توجه است. آنچه در این میان اهمیت زیادی دارد، توجه به علت ها و عوامل بروز این ناکامی ها و عدم موفقیت ها میباشد. در واقع با شناخت و تبیین مسایل اساسی و با لحاظ نمودن نگرش سیستمی و بهره مندی از الگویی جامع برای بررسی پروژه های استقرار MIS در سازمان ها، میتوان فرایند توسعه آنها را در راستای دیگر اهداف سازمانها، اجرا نمود و به موفقیت های بیشتری دست یافت.
لازم به ذکراست که آمار شکست و موفقیت پروژه های اجرا شده در حوزه فناوری اطلاعات در سال ۲۰۰۴ میلادی در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته جهان نیز این واقعیت را آشکار می سازد که تنها در حدود ۱۵ درصد این پروژه ها به موفقیت کامل دست یافته اند. یا به عبارتی ماهیت عملکرد نتایج پروژه ها، مطابق آنچه که در طرحهای اولیه و پیشنهادی برای این پروژه ها به عنوان اهداف ترسیم گردیده بوده اند، نمیباشند. بر اساس تحقیقات انجام شده حدود ۵۰ درصد این پروژه ها با شکست جزیی و حدود ۳۰ درصد آنها با شکست کامل مواجه شده اند. [۹] و [۱۰] و [۱۱]
بر اساس مطالعات انجام شده از سوی کنت لاودن که از صاحب نظران مشهور در این زمینه میباشد، عوامل مؤثر در موفقیت یا شکست یک سیستم اطلاعاتی را میتوان در سه حوزه فنی، مدیریتی و سازمانی تقسیم بندی نمود.
در تقسیم بندی دیگری که توسط مدیسون و دارنتون ارایه شده است عوامل مؤثر در موفقیت و شکست این سیستم ها به عوامل فنی، انسانی، سازمانی و محیطی تقسیم و معرفی شده اند. ضمن آنکه برخی از پژوهشگران مهمترین عامل را در این رابطه، عامل انسانی و رفتاری می دانند.
معیار میزان شکست یا موفقیت پروژه ها میتواند شکاف بین وضع مطلوب (برنامه ها) با طرح پیشنهاد پروژه پیاده شده باشد. به عبارتی دیگر هرچه این شکاف بیشتر باشد، احتمال میزان شکست پروژه بیشتر شده و اگر این فاصله از بین برود احتمال موفقیت پروژه بیشتر خواهد شد.
با نگرش سیستمی و جامع میتوان دریافت که این شکاف در حوزه های مختلف میتواند حاصل شود. برای مثال این شکاف میتواند در موضوع هایی همچون فناوری، فرایندها، اطلاعات، ارزشها، مهارتهای کارکنان، ساختار و سبک های مدیریت به وجود آید و عوامل متعددی میتوانند علل بروز این شکاف باشند. [۱۲]
ورود سیستمهای اطلاعاتی به سازمانهای کشور ایران به ویژه سازمانهای دولتی، همواره موفقیت آمیز و بدون دردسر نبوده است. در بسیاری از موارد سیستمهای ایجاد شده نتوانسته اند انتظارات مدیران را برآورده سازند و همین عدم رضایت به هر حال باعث شده نه تنها مشکلات قبلی حل نشود، بلکه سیستم و سازمان دچار اختلال گردیده و علاوه بر صرف هزینه و وقت زیاد از کیفیت و بازدهی آنها نیز کاسته شود.
تجارب قبلی نشان میدهد مشکلات در این زمینه بیشتر جنبه مدیریتی و ساختاری دارد تا فنی، علت اصلی ناکامی اکثریت قریب به اتفاق سیستمهای اطلاعاتی، عدم اجرای صحیح و کامل مراحل طراحی، ایجاد و بکارگیری این سیستم ها به ویژه مرحله تجزیه و تحلیل و بررسی اولیه بوده است.
در بیشتر سیستمهای ناموفق، یا بررسی اولیه انجام نشده و یا به طور بسیار ناقص انجام شده است. به ویژه آنکه عدم شناخت کافی استفاده کنندگان و همچنین تبلیغات نادرست فروشندگان خدمات نرم افزاری نیز مزید بر علت گردیده است.
عدم انجام کامل بررسی های اولیه موجب میشود که بستر اجرای سیستمهای اطلاعاتی، مشخص و آماده نگردد و سیستم طراحی شده با سایر سیستمهای موجود (به ویژه سیستمهای سنتی و دستی) سازمان، هماهنگی و همخوانی نداشته و نتواند به صورت مناسب با آنها ارتباط و داد و ستد داشته و مجموعه منظم و مفیدی را به وجود آورد.
مشکلی که اغلب در اجرای موفقیت آمیز مرحله تجزیه و تحلیل و بررسی نیز وجود دارد، مسأله ارتباط تحلیل گران (طراحان) با استفاده کنندگان (کاربران) سیستم است. به طور معمول کاربران شناخت کمی از رایانه و سیستمهای اطلاعاتی دارند و تحلیل گران نیز از امور سازمانها آگاهی و شناخت اندکی دارند. این مسأله موجب آن میگردد که سیستمهای طراحی و اجرا شده به طور کامل پاسخگوی نیازهای واقعی کاربران نباشند.
افزون بر مسایل فوق، شتاب مدیران نه تنها برای ایجاد و راه اندازی سیستمهای اطلاعاتی منفرد، بلکه نسبت به ایجاد(MIS)، همچنین کمبود منابع مالی، کمبود نیروی انسانی کارشناس و باتجربه و کارآمد و با انگیزه نیز از عوامل دیگری هستند که موجب گردیده اند تا سازمانهای دولتی نتوانند آنگونه که باید و شاید از این سیستم ها در سازمانهای خود بهره گیری نمایند.
اگر از مجموعه نتایج تحقیقاتی که صورت پذیرفته استفاده نموده و کلیه موانع و مشکلات موجود بر سر این راه به سه گروه عوامل انسانی، عوامل سازمانی و عوامل محیطی تقسیم گردند، عمده ترین نارسایی ها و دلایل عدم موفقیت و بکارگیری سیستمهای اطلاعاتی به ویژه MIS در سازمانهای دولتی به شرح زیر معرفی می گردند:
الف) عوامل انسانی:
-
عدم آگاهی مدیران و کاربران از اینکه به طور دقیق نمی دانند چه می خواهند و چه نیازهای اطلاعاتی دارند.
-
عدم درک صحیح خواسته ها و نیازهای کاربران توسط طراحان (عدم تعریف صحیح نیازها و تحلیل آنها)
-
درک نامناسب مدیران از سیستمهای نرم افزاری و اطلاعاتی
-
عدم آشنایی بسیاری از تحلیلگران و برنامه نویسان(طراحان) با محیط کار سیستم جدید
-
عدم پذیرش مجریان سیستم (راهبران) و بروز پدیده مقاومت در برابر تغییر
-
نبودن باور و نگرش کافی و مناسب در مدیران ارشد و میانی برای بهره گیری از سیستمهای اطلاعاتی مبتنی بر رایانه به جای سیستمهای دستی
-
نگرانی مدیران عالی از بابت کاهش ضریب حفاظتی اطلاعات در سازمان
-
ب) عوامل سازمانی
-
عدم تناسب و پیچیده بودن سیستمهای دستی موجود
-
عدم انجام تجزیه وتحلیل سیستم ها و روشهای موجود قبل از طراحی سیستم
-
عدم وجود معیارهای مالی برای پروژه های سیستم هایی اطلاعاتی مدیریت و تخصیص کمتر اعتبار برای پروژ های نرم افزاری به نسبت سخت افزاری
-
پیاده سازی نامناسب و ناصحیح سیستم
-
آموزش ناکافی کاربران
-
عدم انعطاف پذیری سیستم در حین بکارگیری
-
موانع فناوری و ساختاری
-
وجود اشکال و نارسایی در نرم افزار مورد استفاده سیستم
-
نبودن (کمبود) کنترلهای مناسب از نحوه فعالیت کارکنان
-
عدم وجود فرهنگ مناسب در به کارگیری سیستمهای اطلاعاتی در سازمان ها
-
ج) عوامل محیطی:
-
عدم وجود معیار سنجش کیفیت سیستمهای اطلاعاتی موجود در کشور
-
عدم وجود یا کم فعال بودن انجمن ها و کانون های علمی مرتبط
-
عدم توجه جدی و کافی دولت و عدم سرمایه گذاری کافی در این رابطه
-
پیشنهادهایی به مدیران در خصوص پروژه استقرار و پیادهسازی MIS
-
توسعه فرهنگ بکارگیری سیستمهای اطلاعاتی در کشور به ویژه در سازمانهای دولتی امری ضروری است. لذا مدیران این سازمانها بایستی تمهیدات لازم برای برگزاری دورههای آموزشی مناسب را فراهم آورند.
-
در طول فرایند طراحی، استقرار و بکارگیری MIS در سازمان، مدیران سازمانها میبایستی به جنبههای رفتاری کارکنان سازمان و به ویژه راهبران سیستم توجه لازم و کافی داشته باشند و آنها را در فرایند ایجاد سیستم مشارکت دهند.
-
مدیران سازمانهای دولتی بایستی تلاش نمایند جو اعتماد و امید را در بین کارکنان سازمان و به ویژه متخصصان اطلاعاتی سازمان در فرایند استقرار و پیادهسازی MIS به وجود آورند و بین اهداف سازمان و اهداف کارکنان هم جهتی ایجاد نمایند.
-
درک و شناخت صحیح نیازهای اطلاعاتی مدیران (کاربران سیستم) در هنگام تحلیل و طراحی سیستم از اهمیت ویژه ای برخوردار است، لذا پیش بینی فرصت کافی برای این امر، ضروری و اساسی میباشد.
-
استقرار و پیادهسازی MIS میبایستی به صورت گروهی انجام پذیرد و در ترکیب تیم استقرار، علاوه بر تحلیل گر، طراح سیستم و …، فردی که دارای دانش مدیریتی و علوم رفتار سازمانی باشد، میبایستی حضور داشته .
-
آموزش مدیران (کاربران) و راهبران سیستم در فرایند ایجاد سیستم MIS از اهمیت خاصی برخوردار است. طراحان سیستم می بایست آموزش های مناسب با توجه به ویژگیهایی که مدیران و راهبران سیستم دارند را پیش بینی تا امکان رضایتمندی بیشتر آنان فراهم گردد.
-
مدیران کاربر سیستم و راهبران سیستم در طول فرایند توسعه سیستم، مشارکت داده شوند و تیم طراحی ترکیبی از طراحان، کاربران و راهبران باشند.
-
از آنجا که محیط سازمانها، فرایندها و عوامل داخل سازمانها به صورت مستمر در حال تغییر میباشند و این امر باعث میشود که نیازهای اطلاعاتی مدیران تغییر یابد، لذا باید طراحی و بهینه سازی یک MIS مناسب را در سازمان، فرایندی مستمر دانست. لذا طراحان بایستی قابلیت تطبیقی لازم و انعطاف مناسب را در سیستم خود پیش بینی نمایند.
برگرفته از وبلاگ تخصصی مدیریت آموزشی
|