بحران در این وزارتخانه از آن زمانی شدت گرفت که براساس مصوبه مجلس، دولت مکلف شد در راستای کوچکسازی، کنار گذاشتن کارهای تصدیگری و پرداختن به کارهای حاکمیتی تعداد وزارتخانهها را از 21 به 17 کاهش دهد.در راستای تصمیم دولت میرکاظمی، وزیر نفت وقت به دستور احمدینژاد برکنار شد و پس از سرپرستی25 روزه احمدینژاد بر وزارتخانه بحرانزده نفت و در نتیجه گسترده شدن موج انتقادات و ورود جدی مجلس و قوه قضاییه به این موضوع در نهایت رییسجمهور علیآبادی، رییس کمیته ملی المپیک را به عنوان سرپرست وزارت نفت جانشین خود کرد که این انتخاب هم با انتقادات دلسوزان صنعت نفت مواجه شد. حال در آستانه معرفی وزیر نفت به مجلس، فعالان این حوزه با توجه به مشکلات و چالشهایی که در عرصه نفت چه در داخل و چه در عرصه بینالمللی وجود دارد از معرفی شدن فردی ناآشنا به این حوزه که مهمترین بخش اقتصادی کشور هم محسوب میشود نگران هستند. با توجه به اینکه جایگاه نفتی ایران در عرصه بینالمللی متزلزل شده است، لزوم انتخاب فردی شایسته که تجربه مدیریت اثربخش در بخش نفت و گاز را در کارنامه داشته باشد بیش از پیش احساس میشود. به همین منظور برای روشن شدن هرچه بیشتر ضعفها و چالشهای موجود در این حوزه با بیژن زنگنه یکی از مدیران باسابقه نفتی به گفتوگو نشستیم که در پی میآید.
با وجود اینکه وزارت نفت در همه کشورهای نفتخیز دنیا یک وزارتخانه بسیار مهم است اما در اینجا ما میبینیم که در ایران با آن مثل یک وزارتخانه خیلی کماهمیتتر برخورد شده، سه تا وزیر در شش سال گذشته تغییر کردهاند و الان هم که با سرپرست اداره میشود، اگر شما بخواهید مدیریت این وزارتخانه را در شش سال گذشته بررسی کنید چه ارزیابی ارایه میدهید؟
آن چیزی که الان میشود گفت و برآیند همه آن فعالیتهایی است که رییسجمهور و دولت انجام دادهاند، همان چیزی بود که من چند وقت پیش در یکی از مصاحبههایم گفته بودم؛ «وزارت نفت صاحب ندارد».
یعنی در حال حاضر وزارت نفت صاحب ندارد؟
مدتهاست که صاحب ندارد. در دوران پهلوی دوم صنعت نفت ایران را به معنی واقعی شاه مدیریت میکرد، یعنی خودش مینشست با روسای شرکتها صحبت میکرد ، خودش از طریق جمشید آموزگار اوپک را اداره میکرد و مسایل توسعهای صنعت را خودش دنبال میکرد. در خاطرات تاریخ اینها هست که شاه در این زمینه چه کارهایی انجام میداد، واقعیتش این است که مدیرعامل شرکت نفت و مانند او حداکثر کارشان این بوده که دستورات شاه و آنچه را که او میخواست انجام دهند. البته من از چنین روندی دفاع نمیکنم. در دوره بعد از انقلاب، جنگ و مانند آن که گذشت در یک مقطعی آقای هاشمی خودش پا در رکاب کرده بود و با آقای آقازاده تا جایی که میتوانست کارها را پیش میبرد. زمان آقای خاتمی که من مسوول بودم، خود آقای خاتمی علاقهمندی زیادی به حضور مستقیم در مسایل اقتصادی نداشت و عملا صنعت نفت را طبق قانون وزیر اداره میکرد. میرفتم مجلس و این طرف و آن طرف، طرحهایی که باید انجام میشد و مانند آن؛ همه را تشریح و تصمیمگیران را نسبت به آنها توجیه میکردم، آقای خاتمی و مجموعه ستاد اقتصادی دولت هم از نظر سیستمی از صنعت نفت حمایت میکرد، هم برنامه بودجه، هم وزارت اقتصاد، هم وزارت امور خارجه در مسایل اوپک و غیر آن همه حمایت میکردند.الان اما وزارت نفت صاحب ندارد، نه طرحها صاحب دارد نه وزارت نفت صاحب دارد، خب نتیجه هم همین میشود دیگر، اگر غیر از این باشد باید تعجب کرد،من یک زمان گفتهام که اگر این طور نباشد آدم باید نعوذبالله به عدل خدا شک کند برای اینکه خداوند همه چیزش روی نظم و برنامه و عدالت است، شما آمدهاید همه چیز را وارونه کردهاید، شایستگی دیگر ملاک انتخاب نیست، باندبازی ملاک انتخاب شده، یعنی انتخابها بر مبنای رفاقت شده است حتی خود وزیر نمیتواند در حوزه خودش تصمیم بگیرد، یکسال حداقل طول میکشد تا یک وزیر بفهمد که در وزارت نفت چه خبر است، اینها هم که اصلا سابقه کاری در این سطوح نداشتهاند، تا بیایند بفهمند که چه خبر است و به تصمیمگیری برسند بر کنار شدهاند، همه این زحمتها هدر میرود، هیچکس نمیتواند استقرار مدیریتی پیدا کند و یک تیم مدیریتی جمع کند، البته منظور من از تیم مدیریتی یک تیم شایسته است، در زمینه منابع انسانی، ما انرژی زیادی را گذاشتیم، کلی آدم را فرستادیم که بروند خارج از کشور تحصیل کنند، اینجا دانشکدههای مهندسی نفت را برای آموزشهای بالادستی تجهیز کردیم که نیروها آموزش ببینند و وارد کار شوند، هفت هشت سال بعد اینها میشدند مدیران میانی خوب، این یک بخشی از کار ما بود اما در حال حاضر وزارتخانه اصلا از نظر مدیریتی صاحب ندارد، بخش دیگر که باعث ضعف شده که البته یک بخشی از آن دست وزارت نفت است و بخش مهمتر از آن دست وزارت نفت نیست، مساله روابط خارجی ماست، من همیشه هم گفتهام که نفت تنها بخش برونگرا در اقتصاد ماست که به تحولات جهانی حساس است، تحولات جهانی بر آن تاثیر میگذارد و از آنها تاثیر میگیرد، اصلا بقای آن به ارتباط جهانی است، این بخش روابط خارجی در این فضابه شدت آسیب دیده به دلایلی که خارج از اراده نفت است ولی در اراده دولت بوده است یعنی دولت میتوانست، کاری کند که کشور از نظر سیاسی به این موقعیت نرسد، این قدر اینها بیتعادل رفتار کردهاند و یک بار از این طرف بام افتادهاند و یک بار از طرف دیگر بام افتادهاند و این قدر بدون اعتدال رفتار کردهاند که الان نفت هم که باید بیشترین ارتباط را از نظر جذب منابع و سرمایه خارجی و ارتباطات تکنولوژیک با جهان داشته باشد تا بتواند طرحها را پیش ببرد و بازارهای جدید به خصوص در حوزه گاز و الانجی به دست بیاورد، نتوانسته است کاری کند و فعلا دلش خوش شده است به اینکه فقط بگوید من چند تا قرارداد بستهام، آن هم با نهادی که اصلا تخصصش این نیست و برای این کار به وجود نیامده است.
خوب در حال حاضر وظیفه رییسجمهور چیست؟ شما میگویید آقای هاشمی خودش دنبال میکرد، یا شاه خودش اداره میکرد، نقش آقای احمدینژاد در این میان چیست؟ مثل اینکه ایشان صاحب صنعت هستند و نفت را اداره میکند.
نه نیست، اگر بود که یک کاری میکرد، به نظر من برای آقای احمدینژاد، نفت یک گاو شیرده شده است که گاهی اوقات غذایش را هم نمیدهند، گاهی غذای آلوده به او میدهند، کسی را هم که برای تیمارداریاش گذاشتهاند کسی است که به کارش آشنا نیست و اصلا میشود، گفت که دارند این صنعت را از بین میبرند، اصلا به نفت درازمدت نگاه نمیکنند، نفت احتیاج به کار بلندمدت دارد، نظم و انضباطش، آدمهایی که میخواهد و تربیت نیرویی که میخواهد همه زمانبر است در حال حاضر گرچه پول زیادی هم در نفت خرج میشود ولی کار درست و حسابی انجام نمیشود به نظر من مجلس این وسط کاری را که باید بکند کرده حتی خیلی بیشتر از کاری هم که باید بکند کرده است، بیش از زمان ما هم با دولت راه آمده است اما نفت الان صاحب ندارد.
وظیفه مجلس در این میان چیست؟
چکاره میتواند باشد.
میتواند سوال کند.
از چه کسی؟
بالاخره همیشه که مثل حالا سرپرست نبوده است، وزارتخانه وزیر دارد.
هر وقت هم که سوال شده، وزیر گفته است که رییسجمهور این را گفته و آن را گفته است، خط قرمز مجلس هم تا مدتها رییسجمهور بوده است.
وقتی هم که خط قرمز وجود دارد کاری نمیتواند بکند.
خوب گیر کشور الان به نظر من مشکلش با وزرا نیست، گرچه که آنها هم عموما آدمهای قوی و اصلا این کاره نیستند در حال حاضر گیر کشور در تحقیر نهاد مدیریت است، نهاد مدیریت در کشور ما تضعیف شده، تحقیر و بیارج و قرب شده و آن را بیاهمیت کردهاند و با ظرفیت کارشناسی در افتادهاند و با آن برخورد کردهاند.
این بیصاحب بودن در حوزه سیاستگذاری هم هست؟
فرقی نمیکند، سیاستها یک مقدمهاند در واقع سیاستها برای پیشبرد اهداف تعیین میشوند، راهبردها و سیاستها برای تعیین چگونه رسیدن به اهداف است در حالی که شما حتی هدف مشخصی ندارید، مهم نیست که شما یکسری نوشته روی کاغذ داشته باشید، مهم این است که کسی اینها را باور ندارد البته ما خیلی قبلتر از اینها هم مشکل داریم الان با توجه به اینکه یکباره یک وزیر را برکنار میکنند، فکر میکنم اصلیترین ماموریت یک وزیر باید حفظ خودش باشد.
خود شما به عنوان یک مدیر با سابقه، هیچ نکته مثبتی برای این تیم مدیریتی میبیند؟
ببینید اینکه بگویید آیا شما هیچ نکته مثبتی میبینید یا نمیبینید، این حرف منطقی نیست. مگر میشود در ارزیابی عملکردها کسی هیچ نقطه مثبتی نداشته باشد؟ هر فردی هر چقدر هم بد باشد به هر حال یک سری نکات مثبت در زندگی و عملکردهایش داشته است، هیچ موجودی نیست که شما بگویید همهاش مثبت مثبت یا منفی منفی است، خداوند متعال هم اصلا انسانها را این طور نیافریده است، سختی کار هم همین است که مجموعهای از خوبیها و بدیها وجود دارد یعنی ما فکر میکنیم که بعضی آدمها خیر مطلق و بعضی بد مطلق هستند، یک استثناهایی در مورد معصومین هست اما نمیشود این را تعمیم داد. در این دولت هم حتما کارهای مثبتی شده است.کلی پول خرج کردهاند، این همه پول به مردم دادهاند. اما اگر ما بخواهیم ارزیابی کنیم باید برآیند کلی را در نظر بگیریم که معنی آن جمع جبری هم نیست، برآیند در واقع، مثل کمیتهای برداری است، برآیندی که در صنعت نفت در تولید و صنعت کشور است، برآیند خوبی نیست و دولتها را هم با برآیند عملکرد آنها ارزیابی میکنند، خداوند هم برآیند عملکرد انسانها را میگیرد.
در سیاست هم نیت مهم نیست، نیت یک مسالهای است بین من و خدا، مردم عملکرد سیاستمدار را به نیتش نمیسنجند؟ نتیجه و برآیند عمل سیاستمدار در تغییر وضع زندگی مردم مهم است. نرخ رشد اقتصادی، بیکاری، تورم و تراز بازرگانی اینها شاخصهای مهم و نمایانگر برآیند عملکرد یک دولت در سطح اقتصاد ملی است.
در دولت فعلی تولید نفت ما بالا نرفته در مورد ظرفیت تولید گاز هم تولید با برنامه اصلا مطابقت ندارد، سرمایهگذاریهای نفتی خوب نیست، ضریب بازیافت از میدانهای نفتیمان بالا نرفته از همه مهمتر عقلانیت یا مدیریت بر پایه خرد و دانش و اعتدال در کشور بالا نرفته یعنی اگر بخواهید پیشرفت کنید، اولین لازمهاش این است که بر پایه خرد پیش بروید، نه برپایه کشف و شهود و مانند آنها، مدیریت عقلانی پیش نرفته، آدمهای در جاهایی که باید باشند نیستند، روابط دولت با نخبگان دچار اختلال است نه فقط در نفت در کل کشور و ما نتوانستهایم این مساله را حل کنیم این برای توسعه مشکل بزرگی است و نمیتوانیم نخبگان را کنار بگذاریم و مدیریت کنیم.
مرجع : مجله صنعت و توسعه |