وقتی عکس ملاقات اوباما و امیر قطر را دیدم که در یکی از سایتها زیر آن نوشته بودند «اتحاد علیه بشار» واقعا دلم گرفت.
کشور قطر جزیرهای کوچک با حدود یک ملیون نفر جمعیت به یمن وضعیت سیاسی ایران به چه سطحی رسیده است! وضعیت ایران موجب شده است که قطر سهم مسلم ما از میدان مشترک پارس جنوبی در دو لایه گازی و نفتی را ببرد و غرب هم با توجه به روابطش با ایران ترجیح بدهد که نفت و گاز این میدان مشترک را از آنطرف استخراج کند. اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، مسلما شرکتها و سرمایهگذاران خارجی استخراج این منابع از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیمتر از قطر را ترجیح میدادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکهتازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بینالمللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟ آیا به نفع اینهاست که وضعیت سیاسی خارجی ایران متحول شود؟ آیا میتوان به اینها بعنوان واسطه اعتماد کرد؟ آیا اینها وقتی احساس میکنند که قدمهائی به سمت حل مسائل بینالمللی ایران برداشته میشود؟ خوشحال میشوند و بیکار مینشینند؟ آیا اینها حاضر نیستند که برای تداوم این وضعیت هزینه و تاثیرگذاری کنند؟ اینها سئوالات مهمی است که باید به آن پرداخت. بسیاری از کشورهای دیگر هم منافعشان به همین وضعیت گره خورده است. باید هشیار بود.
سید غلامحسین حسنتاش
|