درست در همین روزهایی که ما بر سر بدیهی ترین حقوق قانونی و دموکراتیک شهروندان، یعنی حق بیان نظرات و ثبت خاطرات و انتخاب کردن و انتخاب شدن، در حال جنگ و نزاع هستم، در آنسوی دنیا، یک روزنامه مترقی و خصوصی، دویستمین سال تولدش را جشن گرفت. بله 200 سال! آن هم در کجا؟ در انگلستان؛ کشوری که از نظر ما مهد ستم و استثمار و آزادی های پوشالی است.
گاردین در 5 می 1821 میلادی، کارش را به عنوان یک هفته نامه محلی در شهر منچستر شروع کرد. سپس روزنامه شد و به لندن انتقال یافت و در نهایت، دفاتری در سراسر دنیا تاسیس کرد و به شهرت جهانی رسید. این نشریه از بدو تاسیس، شعار ساده و صریحی را انتخاب کرد و تا همین امروز، به آن پایبند ماند؛ « کار ما نقد قدرتمندان و دیدن کسانی است که معمولا دیده نمی شوند»!
گاردین هم زیر فشار بود
منکر نمی توان بود که در اروپا و آمریکا نیز، سیاست برخی از رسانهها، خیلی ناهمسو با برخی جریانات سیاسی، احزاب، سندیکاها، طبقات بالا و گروههای ذینفوذ نیست. در آنجا، البته بلای توقیف و بگیر و ببند حکومتی، وجود ندارد، اما هم دولت و هم جریانات حاکم، ابزارهای مالی مختلفی برای محدود سازی دامنه نفوذ رسانه ها، در اختیار دارند.
از این رو، گاردین به عنوان یک روزنامه خصوصی و مستقل، از این ناحیه می توانست در معرض فشار قرار بگیرد، کما اینکه قرار هم گرفت. در مراحلی حتی تا مرز ورشکستگی پیش رفت، اما مشکل را صادقانه با مخاطبانش در میان گذاشت و با کمک آنها دوباره بلند شد و ادامه داد. اما از خط مشی اعلامی اش یعنی « نقد بی ملاحظه قدرت» عدول نکرد. دهها نفر از سیاستمداران فاسد را به دادگاه کشاند و با سیاست های نظامی دولت انگلیس بویژه در جنگ عراق و افغانستان مخالفت کرد؛ بدون اینکه به همسویی با دشمن و اقدام علیه امنیت ملی و سایر اتهامات مشابه متهم و متوقف شود.
پدر بزرگ نشریات دنیا
گاردین به عنوان یک روزنامه پرسابقه که به درستی آن را «پدر بزرگ نشریات دنیا» می نامند، برای همه رسانه های جهان، بویژه روزنامههای ایران، درس های آموختنی زیادی دارد؛ مهمترین درسش، شاید همین نحوه مواجهه با رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی است که چگونه به جای رقیب پنداری وگریز و ستیز، توانست ابزارهای ارتباطی مدرن را نیز، به بخشی از توان و اثربخشی خود تبدیل کند.
به محض ورود اینترنت، وبسایت آنلاینی راه اندازی و ارتباط دو سویهای را با مخاطبان خود آغاز کرد. جریان خبر رسانی اش را به روز کرد، اما همچنان یک روزنامه ای تحلیلی و تحقیقی با مخاطبان ثابت، باقی ماند. نقل است که گاردین هیچ کامنت مخاطبی را برای انتشار، به دلایل سیاسی و انتقادی ویرایش نمی کند. اما با همه این ها، اهمیت گاردین در اصول حرفه ای اش نیست، بلکه باید بر فضا و ساختاری تمرکز کرد که به اندازه دو قرن، یک رسانه منتقد و مستقل را در درون خود رشد می دهد و تحمل می کند.
روزنامه ای با 7 نسل شاغل
در گاردین 7 نسل روزنامه نگار، کار کرده اند و بازنشسته شده اند و بدون تهدید و تحقیر، به مرگ طبیعی یا لااقل حوادث غیرسیاسی از دنیا رفتهاند. معنی این حرف را کسانی بیشتر می دانند که به تاریخ مطبوعات خاورمیانه و ایران از قاجاریه تاکنون، آگاهند و یا کسانی که در دو دهه اخیر در مطبوعات سیاسی و منتقد کشور فعالیت داشتهاند.
در ایران اکنون، حدود 2 تا 3 روزنامه حکومتی داریم که حدود 70 سال عمر کرده اند، آنهم نه به دلیل نوشته ها و مخاطب و درآمدی که داشته اند، بلکه به خاطر بودجه ثابت دولتی و همان حرفهایی که نزدهاند. وگرنه در دوره اصلاحات، روزنامه هایی به طول عمر، «یک روز» هم در تاریخ مطبوعات ثبت شده است. برای نمونه قاضی مرتضوی روزنامه اصلاح طلب «نوسازی» را بعد از انتشار تنها یک شماره توقیف کرد!

شروع از زمان فتحعلی شاه
اگر بخواهیم برای مخاطبان عام ایرانی تصور دقیقتری از طول عمر این روزنامه ارائه کنیم، باید گفت که آغاز به کار آن در 1821 مصادف با حکومت فتحعلی شاه ( دومین شاه قاجار) و 7 سال قبل از انعقاد قرار داد ترکمن چای بود. اگر این روزنامه صرفا وقایع مهمی همچون تغییر حکومتها و یا مرگ شاهان و رهبران ایران را پوشش داده باشد، باید حالا در آرشیو کاغذی آن، صفحاتی از خبر فوت فتحعلی علی شاه، عباس میرزا، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمدشاه قاجار، رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی و نیز ورود و درگذشت آیت الله خمینی، وجود داشته باشد.
وقایعی که باید در آرشیو گاردین باقی مانده باشد
این روزنامه اگر با همان خط و مشی ای که اعلام کرده بود، در ایران منتشر می شد، اکنون می توانست صفحاتی از عکس و خبر مربوط به تصرف نزدیک به نیمی از ایران توسط روسیه تزاری، خفه کردن قائم مقام، رگ زدن امیر کبیر، شلیک میرزا رضا به قبله عالم، جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، جنبش جنگل، کودتای 1299، اشغال کشور در شهریور 20، تجزیه آذربایجان با تحریک استالین، کودتای 28 مرداد 32، نهضت 15 خرداد، مرگ مصدق در حصر، انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، جنگ های چریکی، انقلاب 57، خروج شاه و استقرار جمهوری اسلامی را در خود داشته باشد؛ که البته الان هم احتمالا دارد، اما نه با آن دقت و حساسیتی که مورد نظر ماست.
شک ندارم که اگر گاردین در ایران بود و به اتهام تشویش اذهان عمومی و توهین به مقدسات و یا به استناد قانون پیشگیری از وقوع جرم، توقیف نمی شد، حتما گزارشها و تحلیلهای منصفانهای از علل و عواقب درگیریها و تسویه حساب داخلی انقلابیون ایران، تسخیر سفارت آمریکا، کنار زدن بازرگان، حمله صدام به ایران، اقتصاد جنگی در دولت موسوی، شلیک آمریکایی های به ایرباس مسافر بری ایران، امضای قطعنامه 598، بازنگری قانون اساسی، رئیس جمهور شدن هاشمی رفسنجانی، تعدیل اقتصادی، خصوصی سازی، دادگاه میکنوس، جنبش دوم خرداد، قتل های زنجیره ای، واقعه کوی دانشگاه، به قدرت رساندن احمدی نژاد، درگیری های 88، فاجعه کهریزک، دانشجویان ستاره دار، اختلاس های میلیاردی، آمدن روحانی، امضای و الغای برجام، جهش یک شبه قیمت بنزین، کشته های آبان 98، سقوط هوپیمای اکراینی، مشارکت 40 درصدی امت همیشه در صحنه در انتخابات 98 و بالاخره کاندیداتوری دوباره احمدی نژاد( عزیز دل حکومت) در قالب اپوزیسیون حاکمیت را درصفحات خود جای داده بود و کار تاریخ نویسان را آسان تر میکرد.
کاش گاردین در ایران بود و اینها کشته نمی شدند!
و بالاخره، اگر گاردین به عنوان روزنامه «ناقد قدرت و صدای بیصدایان» در ایران منتشر شده بود، شاید اصلا نیازی به انتشار روزنامه «اختر» و قتل احمد روحی، انتشار«صور اسرافیل» و قتل جهانگیرخان، انتشار «طوفان» و قتل فرخی یزدی، انتشار «روح القدس» و قتل احمد تربتی، انتشار «قرن بیستم» و قتل میرزاده عشقی، انتشار «دنیا» و قتل تقی ارانی، انتشار «مرد امروز» و قتل محمد مسعود و نیز انتشار و قتل و بازداشت، بیکاری و فرار و مهاجرت و در به دری صدها روزنامه نگار ایرانی نبود.
غمگینم از اینکه به چشم خود شاهد برآمدن و فرو رفتن دهها نشریه بودهام و انسان هایی به خاطر آنچه شغلشان بود، در تنگنای ترس و معیشت گرفتار میآمدند، اما خوشحالم که از این جمع خستگان، یکی هم 200 سال عمر می کند. می دانم که گاردین، سالها بعد از ما خواهد ماند، امیدوارم آنچه درباره فرزندان ما و نسل.های بعد از آنها می.نویسد، شباهتی با اخبار گذشته ایران نداشته باشد.
قاسم خرمی/ مجله کارخانه دار
