مهندس عباس شعری مقدم چهره ای نام آشنا در صنعت پتروشیمی کشور است. او که از سال 45 در سطوح مختلف سرپرستی و مدیریت صف و میانی و ارشد پتروشیمی صاحب تجربه است را به عنوان مدیری محبوب و خوشنام می شناسند. مهندس شعری مقدم در دوران جنگ تا سازندگی عضو هیات مدیره شرکت ملی صنایع پتروشیمی و مدیر فنی و عملیاتی آن بوده است.از سال 1373 تا 1385 رییس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام و پس از آن به مدت دوسال مدیرعامل پتروشیمی باختر بود .تا سال گذشته مدیرعامل شرکت پلیمر آریاساسول و هم اکنون معاون مدیرعامل شرکت نبکو است . او در گفت و گویی دو قسمتی با سکونیوز به آسیب شناسی صنعت پتروشیمی ایران پرداخته است.بخش نخست در پی آمده است:
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۰۷
آقای مهندس ، محور گفتوگو ارزیابی صنعت پتروشیمی ایران و بررسی موانع توسعه آن است. بحث را با خصوصیسازی در این صنعت آغاز میکنیم. به نظر شما مدل خصوصیسازی پیاده شده در صنعت پتروشیمی کشور تا چه حد موفق بوده است؟
در ارزیابی اقداماتی که در گذشته در صنعت پتروشیمی انجام شده باید توجه داشت که این اقدام در چه مقطعی صورت گرفته است؟ و مسوولان چه آزادی عملهایی داشتند و با آن آزادی عملهایی که داشتند چه کار دیگری میتوانسته اند انجام دهند؟و بالاخره آیا کاری که کرده اند درست بوده است یا خیر؟
خصوصیسازی پتروشیمی در مقطعی شروع شد که کشور در وضعیت تحریم قرار داشت. تحریم باعث میشود که شرکتهای خارجی اصولا خود را از این صحنه دور نگهدارند و لذا فقط شرکتهای ایرانی به عنوان خریدار در صحنه باقی میمانند . در مورد شرکتهای ایرانی هم با یک معضل فرهنگی مواجه هستیم و آن این است که ما ایرانیها اعتقاد به کار گروهی نداریم و سخت پیرو این مثل «چهاردیواری- اختیاری» هستیم . بنابراین ایرانیها علاقه ندارند در شرکتهایی سرمایه گذاری نمایند که دیگران هم شریک هستند . دوست دارند که مدیریت، کاملا در دست آنها باشد. اکثرا مایل هستند که سهمشان بالای ۵۱ درصد باشد تا بتوانند نظر خودشان را اعمال کنند و از این رو ترجیح میدهند که به جای این که در صد کمی از تعدادی از مجتمعها را با مشارکت دیگران بخرند، درصد بالائی از یک واحد را بخرند که خودشان آن را اداره کنند. این یکی از موانع عمده ای است که در مقابل فرایند خصوصیسازی در ایران وجود دارد بنابراین همواره در نظر داشته باشیم که خصوصیسازی ، با این موانع در صنعت پتروشیمی شکل گرفته است. لذا در اوایل به ناچار واحدهای کوچک که از اقتصاد خوبی هم برخوردار بودند، جداگانه واگذار شدند، و واحدهای بزرگ هم که خرید آنها به سرمایه زیادی نیاز داشت و بخش خصوصی به دلایل فوق طالب آنها نبود ، توسط دولت به عنوان رد دیون به شرکتهای سرمایهگذاری نیمه دولتی واگذار گردید . در نتیجۀ این نوع عملکرد مشکلاتی بوجود آمد که اهٌم آنها از دست رفتن یک پارچگی صنعت پتروشیمی کشور بود. یکی از امتیازات این یک پارچگی، اعتباری بود که این صنعت از بابت حجم بالای تولیداتش از آن برخودار بود. بطوریکه در هر لحظه میلیونها دلار از محصولات صنعت پتروشیمی که توسط شرکت بازرگانی پتروشیمی فروخته شده بود در آبهای بین المللی توسط کشتی های متعدد به مقصد خریداران در حال حمل بود و این وضعیت اطمینان بخشی برای موسسات مالی بین المللی بود و همین اعتبار سبب شد که پتروشیمی بتواند بدون اتکاء به منابع دولت، از موسسات مالی بین المللی وام های کلانی دریافت نماید و این صنعت را توسعه دهد.
این سبک خصوصی سازی که گریزی هم از آن نمی بود نا رسائی های دیگری را هم با خود همراه آورد که بی توجهی به ایمنی و نیروی انسانی و تحقیق و توسعه از جملۀ آنهاست.
بعلاوه تفکیک مجتمع هائی که اقتصاد آنها بصورت یک پارچه دیده شده بود و و اگذار کردن واحد هائی از آنها به بخش خصوصی نیز بمثابه جدا کردن گوشت از استخوان شد ،بطوریکه سهم عده ای ، واحد های پر سود گردید
هفت هشت سالی هست که حکمت تعویض مدیران را نمی فهمم ولی فهمیده ام که سطح تجربۀ آنان مرتب درحال نزول است و داریم به شرایط سالهای نخستین بعد از انقلاب باز می گردیم .
و سهم عده ای دیگر واحد هائی با سود اندک. مثلا در مجتمع هائی که اتیلن، پلیاتیلن ، اتیلن گلایکول و یا پی وی سی، تولید میکنند بیشترین منافع ، در واحد الفین و تولید اتان به اتیلن حاصل میشود. حال ممکن است این سوال پیش بیاید که پس چرا فقط نباید اتیلن تولید کرد و فروخت؟ پاسخ این است که اتیلن در آن حجم خریدار ندارد و هزینه حمل آن زیاد است . وقتی یک کارخانه یک میلیون تن اتیلن تولید میکند نمیتواند این حجم را بفروشد . بنابراین باید تبدیل به محصولاتی نماید که بتواند بفروشد. از این روست که تولید کنندگان محصولاتی از قبیل پلیاتیلن یا اتیلن گلایکول و یا پی وی سی ، اکثرا خود اتیلن مورد نیاز را تامین می کنند تا از سود بالای واحد الفین منتفع گردند . بندرت بنگاههائی رامیتوان یافت که صرفاً برای خوراک اتیلن خود محتاج دیگران باشند.خرید اتیلن معمولا بخاطر استفاده از ظرفیتهای خالی است.
با عبرت از آموخته های گذشته اخیرا پتروشیمی تصمیم گرفته است که ،دیگر مجتمع ها را بصورت تفکیک شده واگذار ننماید و لذا تمام مجتمع ها و واحد های باقیمانده را زیر پوشش یک هلدینگ قرار داد تا هلدینگ را یکجا واگذار کند. ولی متاسفانه واگذار کردن هلدینگ خودش با این اشکال مواجه میشود که حجم سرمایهگذاری خیلی بالا میرود وچون سرمایهگذار بخش خصوصی واقعی ایرانی هم میخواهد حق اعمال مدیریت داشته باشد و از طرفی برای این منظور سرمایه زیادی لازم است که تامین آن برایش دشوار است لذا راغب به سرمایهگذاری در هولدینگ نیست. در نتیجه پتروشیمی دیگر بار ناگزیر به واگذاری این هولدینگ به شرکتهای سرمایهگذاری شبهدولتی میشود. متاسفانه همانطور که قبلاً هم عرض نمودم، عیب این شرکتها این است که فقط به سود سالیانه توجه دارند که وهدفشان صرفاً جلب رضایت سهامدارانشان است و بس، لذا فقط کوتاهمدت برنامه ریزی میکنند. نگرش کوتاهمدت در این صنعت باعث نابودی آن در دراز مدت می شود . این سخنی نیست که فقط من اظهار کنم ، بیانی است که استراتژیستهای بینالمللی گفتهاند افرادی مثل "مایکل پورتر" استراتژیست مشهور دانشگاه هار وارد. او در کنفرانسی که در امارات متحدۀ عربی برگزارشده بود مطلب جالبی را بیان داشت ، او میگفت؛ "مدیرانی که به دنبال راضی کردن سهامداران خود هستند شرکت هایشان را در درازمدت به نابودی میکشانند زیرا برای افزایش کوتاهمدت منافع شرکت و راضی کردن سهامداران ، معمولا شروع به اجرای برنامه های کوتاهمدت صرفهجویی و کاهش هزینهها مینمایند و اولین هزینههایی را هم که کم میکنند هزینههای پرسنلی، آموزشی و ایمنی است و بدین ترتیب به تدریج ریسکها را بالا میبرند . متاسفانه در ایران، اگر مدیری هم بخواهد برای درازمدت برنامه ریزی کند او را از این کار باز میدارند و اگر تمکین ننمود او را با فرد دیگری که تمکین نماید عوض میکنند. مدیرانی هم که منصوب میکنند متاسفانه در بعضی موارد تخصص لازم در صنعت پتروشیمی را ندارند و تجاربی هم که آموخته اند مشابهت زیادی با صنعت پتروشیمی ندارد و این هم یک ایراد به شمار میرود. درست است که اگر یک مدیر در مسئولیت قبلی خود موفق بوده است میتواند مهارت های مدیریتی خود را در جایی دیگر هم به کار گیرد ولی داشتن حداقل آشنایی به صنعت ، خود یک نوع نیاز و الزام است . مدیری که میخواهد وارد یک صنعت شود باید چیزهایی از آن صنعت بداند و اگر هم نداند حداقل باید اینقدر خرد وتعهد داشته باشد که بداند چه چیزهائی را نمیداند تا از وجود مشاوران متخصص استفاده کند ولی میبینیم که این اتفاق کمتر میافتد و غالب مدیران منتصب، به دلیل پرهیز از اینگونه هزینه ها که نزد عوام تجملی تلقی می شود، ناگزیر به معلومات محدود خود تکیه میکنند که در دراز مدت عواقب ناگواری را برای صنعت در پی خواهد داشت.
اینها موانعی
کسانی که در صنعت پتروشیمی سرمایهگذاری میکنند با مشکلات و محدودیتهایی مواجه هستند . در حال حاضر با وجود تحریم ها که روز به روز هم تشدید میشود، مشکلات فاینانس یکی از مسائل پیش روی سرمایهگذار بخش خصوصی است.
است که در راه خصوصیسازی وجود دارد و به این دلیل به نظرمن آنچه به عنوان خصوصیسازی انجام شده است و میشود از اهداف اصلی آن به دور بوده و نتیجه کاملاً خوبی نداشته و نخواهد داشت .
آیانقطه قوتی هم در آن میبینید؟
همین که در قالب ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی، دولت از کارهای تولیدی، اقتصادی وبنگاهداری آزاد میشود نقطه قوت است. دولت تا وقتی که درگیر کارهای بنگاهداری است کمتر به کارهای اصلی خودش که سیاستگذاری است می رسد. لذا از این بابت که دولت از کارهای بنگاهداری آزاد می شود خوب است .
با این توصیف کارکرد و جایگاه NPC و نقش حاکمیتی و سیاستگذاری آن را چه میدانید؟
الان مدیریت پتروشیمی دوران برزخ و دشواری را میگذراند زیرا در حال گذار از یک وضعیتی که قبلا نسبت به آن آشنا بوده، به وضعیتی که اصلا با آن آشنا نیست، است. مانند یک پدر که قبلا فرزندانش کوچک بودند و ادارۀ امور و خرج و دخل آنها با او بوده و با قدرت هم اعمال مدیریت میکرده است ولی حالا فرزندانش مستقل شده اند و خودشان را اداره میکنند و نیازی هم به حمایت مالی پدر ندارند. این پدر کم کم متوجه میشود که قدرت مدیریت فرزندانش را از دست داده است و تحکم های گذشته دیگر کار ساز نیست . پس چاره چیست ؟ چاره در تغییر رفتار است ،او باید از خود شایستگیهای جدیدی را بروز دهد که مورد احترام فرزندان قرار بگیرد . حمایت های متفاوتی را به فرزندانش ارائه نماید که به آنها نیاز دارند و برایشان ارزشمند است. مدیریت پتروشیمی هم در این مقطع، شایسته است که از امر و نهی و صدور دستورات تحکم آمیز بپرهیزد ، بایسته است که نشان دهد که میتواند رابط خوبی برای ایجاد تفاهم بیشتر شرکتهای مستقل شده با ارگانهای دولتی باشد و به آنها در تنگناها کمک کند.
کسانی که در صنعت پتروشیمی سرمایهگذاری میکنند با مشکلات و محدودیتهایی مواجه هستند . در حال حاضر با وجود تحریم ها که روز به روز هم تشدید میشود، مشکلات فاینانس یکی از مسائل پیش روی سرمایهگذار بخش خصوصی است. این مدیریت شرکتملی صنایع پتروشیمی است که بهتر از سایر مسولین دولتی میتواند متوجه مشکلات سرمایهگذاران این بخش بشود و راهکارهای کمک به آنها را پیدا نماید . از مدیریت شرکتملی صنایع پتروشیمی این انتظار میرود که در صحنه حضور داشته باشد واز همۀ فعالان بخش خصوصی در پتروشیمی حمایت نماید و برای آنان از دولت کمک بگیرد و راهحل ارائه بدهد و مشکلات پیش پای آنها را بردارد ولی ما میبینیم که هنوز پتروشیمی در عوالم دوران قبل و حفظ و نجات خود در برابردستگاهای متعدد نظارتی است که مبادا تصمیماتی گرفته شود که مورد سوال سازمانهای نظارتی قرار بگیرد. بنابراین به جای اینکه حامی فعالان بخش خصوصی در صنعت پتروشیمی باشد، اقداماتی را انجام میدهد که بعدا خود مورد مواخذه قرار نگیرد. و این نقش درستی از نظر حاکمیتی نیست.
یعنی عملکرد تیم مدیریت فعلی را متناسب با نیازهای صنعت پتروشیمی در شرایط حاضر نمیدانید؟
این سوال هم از آندسته سوالهائی است که پاسخ مشروط دارد . زیرا انتظاراتمان باید منصفانه باشد . اگر تیم مدیریت فعلی برای پذیرش این مسولیت دوره های آموزشی لازم را از قبل دیده و سالهای متمادی نیز در این مسیر مدارج کسب تجربه را طی کرده بودند آنوقت باید جواب منفی میدادم ولی من بارها شاهد بوده ام که بعضی از این عزیزان نزد من آمده اند و از من خواسته اند وساطت نمایم تا به آنان اجازه داده شود در همان سمت های پائین تری که توانائی ادارۀ آن را دارند به خدمت خود ادامه دهند که متاسفانه این خواستۀ آنان مورد قبول قرار نگرفته و بناچار مسولیت سنگین تر را پذیرا شده اند و با کمال تعجب چندی بعد هم بدون ذکر دلیل کنار گذاشته شده اند. صادقانه بگویم ؛ هفت هشت سالی هست که حکمت تعویض مدیران را نمیفهمم ولی فهمیده ام که سطح تجربۀ آنان مرتب درحال نزول است و داریم به شرایط سالهای نخستین بعد از انقلاب باز میگردیم .
تیم مدیریت فعلی پتروشیمی مرا به یاد دوران جوانی ام بعد از انقلاب میاندازد زمانیکه همۀ مدیران مجرب و متخصص پتروشیمی را به اتهام وابستگی به رژیم سابق کنار گذاشته بودند که به نظرم
وقتی در مجتمعی فردی را در بالاترین مقام قرار میدهند که تجربه و آگاهی لازم از صنعت را ندارد و بعلاوه وادار می شود که عمدتاً روی مسائل اقتصادی تمرکز کند و هزینهها را کاهش دهد ، آنوقت همه چیز به هم میریزد .
اقدامی اشتباه بود زیرا ممکن بود از بین مدیران آن روزگاران، تعداد کمی وابسته باشند ولی عمدۀ کسانی که به صنعت خدمت میکردند افرادی تحصیلکرده ،خدمتگزار و مفید و بودند. به هرحال این مساله پیش آمد و مدیران شایسته را کنار گذاشتند و حالا بدنبال جانشین برای آنها بودند و افراد کم تجربه ای چون بنده را صرفاً به دلیل رعایت موازین اسلامی، بجای آنها گماردند در حالی که آماده نبودم و ادارۀ امور ، برایم خیلی مشکل بود درست مانند اینکه از کسی که با هواپیماهای بدون موتورپرواز کرده است بخواهند یک جمبو جت را هدایت کند. لذا ازاین بابت واقعا فشار زیادی را تحمل و به خانواده ام نیز تحمیل میکردم. اینک که به گذشته مینگرم می بینم اگر قبلاً برای این سمت ها آموزش دیده بودم هم میتوانستم موثر تر باشم و هم ضرورتی برای تحمل آن همه فشار برای ادارۀ امور نمی بود. البته شرایط کار امروز با آن روزگاران تفاوتهائی هم دارد از جمله آنکه آن زمان از ما انتظار پیشبرد کار ها را به هر قیمتی داشتند و بعضاً که قوانین مانع پیشبرد سریع کارها می شدند، به ما میگفتند که قانون را بهانه نکنید، اینگونه عذر ها پذیرفتنی نیست ولی امروزه مدیران فعلی با دستگاههای نظارتی مواجه هستند که میگویند باید قانون را رعایت کنید حتی به قیمت توقف کارها . شاید به همین دلیل باشد که بعضی از مدیران ترجیح میدهند که کاری نکنند که خود را در معرض عتاب و خطاب دستگاههای نظارتی قرار دهند.
آیا این ضعف مدیریتی تبعاتی هم داشته است؟ این اواخر آتشسوزیها و حوادث مکرری را در مجتمعهای پتروشیمی داشتیم آیا میشود سوانح را به این کاستیهای مدیریتی ربط داد؟
همۀ این مسائل در شرایط فعلی به مدیریت پتروشیمی بر نمیگردد بلکه بخشی از آنها مربوط به ضعف مدیریتی در تعدادی از شرکتها و مجتمعهای واگذار شده به بخش خصوصی میباشد.
آیا ضعف مدیریتی که به کل مجموعه تسری پیدا کرده است؟
همانطور که قبلاً هم عرض شد وقتی در مجتمعی فردی را در بالاترین مقام قرار میدهند که تجربه و آگاهی لازم از صنعت را ندارد و بعلاوه وادار میشود که عمدتاً روی مسائل اقتصادی تمرکز کند و هزینهها را کاهش دهد ، آنوقت همه چیز به هم میریزد . در این شرایط، اولین کاری که معمولا مدیران انجام میدهند انتخاب راه آسان کاستن از هزینههاست.
پس از آتشسوزی مهیبی که چندین سال پیش درپالایشگاه تگزاس اتفاق افتاد و خسارات جانی و مالی فراوانی را ببار آورد ،گروهی از کارشناسان ، مامور بررسی و تجزیه و تحلیل علت حادثه شدند . این گروه پس از مدتی گزارش خود را منتشر کردند که بر اساس آن فیلم مستندی هم تهیه شد. بر طبق این گزارش ، علت عمده آتشسوزی پالایشگاه تگزاس ، تقلیل نیروی انسانی توسط مدیریت بدلیل ضرورت کاهش هزینه ها بوده است. مدیری که میخواهد برای خوشحالی کوتاه مدت سهامداران ، سود شرکت را بصورت مقطعی بالا ببرد، سعی میکند که از توقف واحد به هر قیمت خوداری نماید و اگر واحد احتیاج به تعمیر و رسیدگی هم دارد این اقدام را به عقب بیندازد که این امر مخاطراتی را در دراز مدت به همراه خواهد داشت .
با عنایت به موارد فوق ، بنا به پیشنهاد تعدادی از افراد مجرب صنعت پتروشیمی، شرکتهایی که ظرف چند سال گذشته خصوصی و از بدنۀ پتروشیمی جدا شده بودند و مدیریت پتروشیمی را هم آنطور که انتظار میرفت حامی خود نمی یافتند ، برای دفاع موثر تر از حقوق خود، گرد هم آمدند و یک انجمن به نام انجمن کارفرمایی صنعت پتروشیمی تشکیل دادند . آقای مهندس پیوندی دبیر این انجمن، با توجه به آتشسوزی های متعددی که ظرف یکی دو سال گذشته به دلیل بیتوجهی به ایمنی و نگهداری صحیح تاسیسات رخ داده بود. پیشنهاد برگزاری یک سمینار را دادند تا در این سمینار حوادث پیش آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و بهترین راه تعمیر و نگهداشت مجتمعها و چگونگی توجه به مبحث ایمنی به مدیران ارائه گردد. این سمینار در آبانماه برگزار میشود و امیدوارم در کنار همین سمینار این مطلب هم به تمام افراد ذیربط یاد آوری شود که کسب سودهای بالا و مقطعی مهم نیست و آنچه که اهمیت دارد کسب سودهای متعارف، مستمر و پایدار میباشد.
|