تلکس پيام نفت -رسانه خبري تحليلي نفت، گاز و انرژي: قدري ترديد دارم كه امام گفته باشند اسرائيل بايد از بين برود؛ در شوراي دفاع بحث شد كه اين، موضع نظام باشد يا نه؟ كه امام گفتند «نه» / بعضي از اصول و ساختار‌هاي نظام بايد اصلاح شود؛ اين يعني «جمهوري دوم» / اين خيانت است كه، چون باهنر مي‌خواهد رأي بياورد، رقبايش را حذف كنيم
شنبه، 15 بهمن 1401 - 20:23     کد خبر: 50584

پيام نفت:

محمدرضا باهنر گفت: من قدري ترديد دارم كه امام گفته باشند اسرائيل بايد از بين برود. يك زماني هم در شوراي دفاع بحث شد كه اين، موضع نظام جمهوري اسلامي باشد يا نه؟ كه حضرت امام (ره) فرمودند بگوييد نه، آن طلبه گفته است. چون آن موقع مي‌گفتند امام فرموده است صدور انقلاب و در بيرون از كشور، ايران‌هراسي راه انداخته بودند كه ايران با توپ و تانك و لشكركشي مي‌خواهد انقلاش را صادر كند. امام توضيح دادند كه ما اگر مي‌گوييم صدور انقلاب، منظور صدور فرهنگي، اعتقادي، صدور فكري است، نه صدور نظامي.
 

پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :

عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه برخي‌ها تصور مي‌كنند در كشور نبايد رقابت سياسي باشد، گفت: امام (ره) رقابت سياسي در درون نظام را كاملاً به رسميت شناخت و قبول كرد. برخلاف نظر بعضي دوستان كه فكر نظام را بايد يك‌دست كرد و رقابت سياسي نبايد باشد.

به گزارش «انتخاب»؛ همزمان با چهل و چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، برخي چهره‌هاي اثرگذار نظام اسلامي و بازيگران عرصه سياست در حسينيه جماران، ميهمان برنامه «حضور» هستند تا به ميزباني «محمدحسين رنجبران» به واكاوي انديشه‌هاي امام روح‌الله در حوزه‌هاي مختلف بپردازند. در برنامه اول از مجموعه «حضور» درباره قاطعيت حضرت امام خميني (ره) با «محمدرضا باهنر» صحبت به ميان آمده است.

به نوشته جماران، نمايندگي هفت دوره مجلس شوراي اسلامي و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام در كارنامه باهنر به چشم مي‌خورد. علاوه بر اين، وي برادر شهيد محمدجواد باهنر، يكي از افراد تأثيرگذار و از شهداي انقلاب اسلامي است. وي از گذشته و حال انقلاب، گفتني‌هاي زيادي دارد. برخي‌ها معتقدند نظرات او درباره آينده نظام و كشور، مورد توجه واقع مي‌شود.

 

قبل از مسئوليت‌پذيرفتن ببينم اصلا توانايي انجام آن را داريم؟

باهنر در اين گفتگو با نقد ميزان التزام عملي بازيگران عرصه سياسي كشور به سيرت و منش سياسي حضرت امام (ره) بيان داشت: جمله‌اي از حضرت امام (ره) داريم كه فرمودند «اگر به من خدمتگزار بگوييد، بهتر از آن است كه رهبر بگوييد». بايد در اين غور كنيم تا بفهميم حضرت امام چه مي‌گويد. اين يعني وقتي چند ميليون رأي مي‌گيريم، تصور نكنيم كه رئيس و ارباب مردم شده‌ايم. خاطرمان باشد كه امام (ره) گفتند ما خدمتگزار مردم شده‌ايم.

وي ادامه داد: قبل از انتخابات مجلس يازدهم، حضرت آقا در يكي از بياناتشان يك جمله خيلي تكان‌ دهنده‌اي داشتند. ايشان فرمودند مسئوليت گرفتن در جمهوري اسلامي وبال گردن است ـ مضمون صحبت را بيان مي‌كنم ـ هر كس مي‌تواند بايد فرار كند؛ مگر اينكه تكليف شرعي شود و براي او متعين شود؛ در اين صورت بر او واجب است كه مسئوليت را بپذيرد. من تعجب مي‌كنم كه اين همه آدم، هول و ولا دارند كه به مجلس بيايند و وزير و مسئول بشوند.

عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام درباره چرايي فاصله گرفتن مسئولان از ديدگاه‌ها و خط مشي امام روح‌الله گفت: هر كسي ممكن است بتواند به ديگران حق و ناحق بگويد اما به وجدان خودش نمي‌تواند. واقعا به وجدان خودمان برگرديم ببينيم ما كه اين مسئوليت را پذيرفته‌ايم، توانمندي و علم و تخصص آن را داريم و مي‌توانيم آن را به درستي انجام دهيم يا نه. البته تأكيد مي‌كنم كه منظور من فرار از مسئوليت نيست.

باهنر با اشاره به وقايع اخير كشور، با بيان اينكه بعد از فروكش كردن اغتشاشات، نبايد گله‌ها و اعتراضات مردم را فراموش كنيم، اظهار داشت: اين اغتشاشات هم ظاهراً دارد تمام مي‌شود اما يكي از بي‌هنري‌هاي ما اين است كه وقتي اغتشاش ساكت مي‌شود، فكر مي‌كنيم مسئله حل شده است در حالي كه مسئله حل نشده، مسئله موقتاً تمام شده است. بايد ببينيم آن نارضايتي‌هايي كه در داخل كشور هست، چيست كه باعث اين حرف‌ها و اين اعتراضات شده است.

وي تصريح كرد: حوادثي كه اين روزها شاهدش بوديم، از آن بدترش را بعد از انقلاب ديده‌ايم و كم هم نبوده؛ اوايل انقلاب كه تازه به تهران آمده‌ و در دفتر حزب جمهوري اسلامي در سرچشمه مشغول بوديم، گاهي اوقات ۲۰ ـ ۳۰ روز من از دفتر حزب نمي‌توانستم به خانه بروم. براي اينكه مي‌گفتند بيرون بروي تو را مي‌زنند! امنيت جاني نداشتيم. يعني همه را مي‌زدند. اين منافقيني كه ۱۷ ـ ۱۸ هزار شهيد از ما گرفتند، قدرتمند بودند و همه جا نفوذ داشتند. در دوران حوادث هفت تير و هشت شهريور و شهداي محراب و اين اتفاقات بود.

اين نماينده سابق مجلس بيان داشت: در سال‌هاي ۸۷، ۸۸، ۹۶ و سال ۹۸ هم مشابه اين مسائل را داشتيم. من قبول دارم اين اتفاقي كه يك‌دفعه افتاد، هم از نظر سطح وسيع‌تر بود و هم از نظر عمق، عميق‌تر و هم مدتش طولاني‌تر بود. به تعبير مقام معظم رهبري، اينها در گذشته هربار از يك واژه استفاده مي‌كردند؛ يا حمله نظامي بود يا محاصره اقتصادي و يا جنگ رسانه‌اي؛ اما اين دفعه يك جنگ تركيبي عليه ما شروع كردند و همه هم متحد شدند؛ يعني ما شاهد بسيج حكومت‌هاي اروپايي و آمريكا و صهيونيسم، رسانه‌هاي بين‌المللي و حتي بعضي از مجامع بين‌المللي، بعضي از ايراني‌هاي خارج از كشور و برخي سلبريتي‌ها بوديم.

وي گفت: من يادم نمي‌آيد كه بعد از انقلاب چنين انسجامي عليه ما در نظام بين‌الملل به وجود آمده باشد كه رو هم بازي كنند. اين دلايل مختلفي مي‌تواند داشته باشد. اينها يكسري علائمي را دريافت مي‌كنند. مثلا موقع حضور مردم در انتخابات، اينطور برداشت مي‌كنند كه يواش يواش دارد حضور مردم كمتر مي‌شود و فكر مي‌كنند سرمايه اجتماعي حكومت ايران دارد ضعيف مي‌شود و كاهش پيدا مي‌كند.

باهنر بيان داشت: ما راهپيمايي هم داريم؛ ۱۳آبان، ۹ دي، ۲۲ بهمن كه ان‌شاءالله چند روز ديگر هست و خواهيم ديد كه مردم خواهند آمد و واقعاٌ چشم دشمن را حتماً كور مي‌كنند. از اين جهت ترديدي نيست اما جايي كه شمارش مي‌شود، عدد شركت مردم در انتخابات است. انتخابات رياست جمهوري ما در سال گذشته به قول آقاي هواشناسي، ركورد كمينه را زد و ۴۸ درصد ملت شركت كردند. ما اين ميزان مشاركت ۴۸ درصدي را در انتخابات‌هاي ديگري داشتيم ولي در رياست جمهوري نداشتيم.

 

فوت مهسا اميني دليل اصلي وقايع اخير نبود

وي با بيان اينكه فوت مهسا اميني دليل اصلي وقايع اخير نبود، خاطرنشان كرد: اين تنها يك جرقه بود. برخي نارضايتي‌ها و ناكارآمدي‌هايي در ساحت اقتصاد، سياست و حتي فرهنگ و ديپلماسي در داخل كشور وجود دارد؛ اين اشكالات را ما بايد كشف و درك كنيم و آنها را بفهميم و حل كنيم.

باهنر تصريح كرد: حتي آنهايي كه در راهپيمايي‌هايي به نفع نظام شركت مي‌كنند، در ۱۳آبان و نماز جمعه، اگر پاي درد و دل اينها بنشينيم گلايه‌هايي دارند؛ گلايه از رئيس جمهور، از نماينده مجلس، از من، از آقاي امام جمعه گلايه دارند.

 

ايجاد تريبون براي اعتراضات قانوني مردم

اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با طرح سه پيشنهاد براي حل مسائل كنوني كشور اظهار داشت: براي اينكه از اين مسائل به راحتي عبور نكنيم و تدبيري براي حل آنها داشته باشيم، من ۳ پيشنهاد ميان مدت و كوتاه مدت و دراز مدت دارم. پيشنهاد كوتاه مدت من اين است كه ما واقعاً براي اعتراضات قانوني مردم بايد يك تربيون درست كنيم. يك تريبون رسمي و قانوني. اين حرف خيلي هم زده شده اخيراً و الحمدالله، هم رئيس جمهور گفتند و هم رئيس قوه قضائيه وعده دادند و هم مجلس وعده داده كه ما بايد يك تريبون اعتراض قانوني و رسمي در كشور داشته باشيم.

 

طرح كرسي‌هاي آزادانديشي و اتاق گفتگو ابتر ماند

وي افزود: حضرت آقا ۲۰ سال قبل فرمودند كرسي‌هاي آزادانديشي در دانشگاه‌ها برپا شود ولي متأسفانه آن هم به كلاس درس تبديل شد. اينكه طرف يك گريدي بگيرد و نمره‌اي بگيرد كه بشود دانشيار و از اين حرف‌ها، متأسفانه اسم اين را گذاشتند كرسي‌هاي آزادانديشي! شوراي عالي انقلاب فرهنگي حدود ۱۰ سال قبل اساسنامه‌اي درست كرد به نام «اتاق گفتگو» براي اينكه صاحبان نظريات مختلف آنجا بنشينند و با هم حرف بزنند اما انجام نشد.

 

نبايد راه گفت و گو را بست

نماينده سابق مردم در مجلس شوراي اسلامي با بيان اينكه اعتراض كردن حتي به مسائل قانوني اشكال ندارد، آنچه اشكال دارد قانون شكني است؛ خاطرنشان كرد: اول انقلاب در همين نظام جمهوري اسلامي در زمان حيات حضرت امام (ره)، شهيد مظلوم حضرت آيت‌الله بهشتي رئيس شوراي انقلاب بود، رئيس قوه قضائيه هم بود؛ در صدا و سيماي ايران مي‌نشست و مناظره مي‌كرد. با چه كساني؟ با دبير حزب كمونيست يا توده‌اي‌ها. سر چپ و راست و انقلاب و ولايت فقيه و اينها بحث نمي‌كردند؛ سرخدا بحث مي‌كردند. يكي مي‌گفت خدا هست، يكي مي‌گفت خدا نيست! قشنگ هم مناظره مي‌كردند و بعد از مناظره هم هيچكس نمي‌رفت آن آقايي كه مي‌گفت خدا نيست را بازداشت كند! گفتگو مي‌شد و حرف زده مي‌شد. علماي اسلام و شيعه افتخارش اين است كه اهل فلسفه و اهل منطق و استدلال است و با استدلال، فقه شيعه را جلو برده است. ما كه نبايد از حرف زدن با مردم يا مخالفين وحشت داشته باشيم يا در را ببنديم يا راه صحبت را تنگ كنيم.

 

حذف رقيب، نامش رقابت نيست

باهنر گفت: سال آينده، دو انتخابات مهم داريم. يكي انتخابات خبرگان و ديگري مجلس. متأسفانه يك عده از ما در ساحت سياست كه كار مي‌كنيم، رقباي خودمان را به رسميت نمي‌شناسيم. بالاخره در انتخابات بايد رقيب داشته باشيم. اين رقيب هم يعني حتماً فكر ما را قبول ندارد! اگر قرار باشد ما يك رقيب خودي براي خودمان درست كنيم كه اين رقابت نمي‌شود. اينكه من دوست دارم نماينده مجلس بشوم و اطرافيان و رقبايم را صاف كنم يا به آنها اتهام و برچسب بزنم كه درست نيست. فضاي انتخابات بايد باز باشد؛ يعني بازتر شود.

وي افزود: خاطرم هست داشتيم ليست مي‌بستيم براي مجلس دوم تا كانديدا معرفي كنيم. بعضي از حوزه‌هاي انتخابيه، هرچه ما گشتيم يك نفر ديگر كانديدا بشود، هيچكس حاضر نبود. مي‌گفت من كجا، مجلس كجا! عظمت مجلس كجا! بعضي از حوزه‌هاي انتخابيه ما التماس كرديم به افراد كه بيا اسمت را بنويس كه حداقل شكل انتخاباتي داشته باشد. اما حالا الحمدالله رسيديم به جايي كه ۱۵ هزار نفر ثبت نام مي‌كنند. بعد در مصاحبه مي‌پرسند تو چرا كانديد شدي؟ مي‌گويد آقا من بيكارم، فارغ‌التحصيل شدم، شغل پيدا نكردم، گفتم به جهنم مي‌روم نماينده مجلس مي‌شوم!

 

اصلاح روند تأييد صلاحيت كانديداها با كمك احزاب قدرتمند

باهنر با بيان اينكه تأييد صلاحيت كانديداها مي‌تواند به كمك احزاب قدرتمند بهتر انجام شود، گفت: البته اين كارها كار حزب است؛ يعني ما بايد در كشورمان سه چهار حزب شناسنامه‌دار قدرتمند داشته باشيم تا اين صلاحيت‌ها را خود حزب‌ها بررسي كنند. احزاب آدم‌هاي قدرتمند و بي‌مسئله را مي‌فرستند براي كانديداتوري؛ نه اينكه هركسي بيكار بود و هر كسي خوشش آمد بيايد كانديدا بشود.

وي افزود: احزاب آدم‌ها را پرورش مي‌دهند و بالا مي‌برند و كادرسازي مي‌كنند. ضمن اينكه سر هر كرسي حداكثر سه نفر بايد با هم رقابت كنند نه ۳۰ نفر. خب اين ايراداتش معلوم است ديگر. بنابراين پيشنهاد ميان مدت من اين است. البته قانون هم بايد اصلاح شود كه هر كسي بي‌خودي نيايد كانديدا شود.

 

نگراني از آينده حكومت در غيبت چند حزب فراگير و قوي

باهنر تصريح كرد: جايي كه رأي مردم مي‌خواهد حكومت كند كه ايران مصداق بارز اين حرف است، مهمترين ابزار اين حكومت، حزب است. من در غيبت سه يا چهار حزب قدرتمند و فراگير و پاسخگو، بر آينده حكومت مردمسالاري ديني بيمناكم و فكر مي‌كنم اين مردمسالاري ديني به سر منزل مقصود نمي‌رسد. چون اگر حزب نباشد آن‌ وقت انتخابات مي‌شود پوپوليستي.

عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با تأكيد بر اصلاح برخي از اصول قانون اساسي گفت: در پيشنهاد دراز مدت هم طرح من اين است كه برخي اصول قانون اساسي بايد اصلاح بشود. البته اين را من باز هم تأكيد كنم كه مقام معظم رهبري در سال ۹۷ در بيانيه گام دوم انقلاب فرمودند ما يكسري اصول و ارزش‌هايي داريم و شعارهايي كه الي‌الابد از اينها دفاع مي‌كنيم. مثل استقلال، آزادي، مردم سالاري، معارف اسلامي. اما بين واقعيت‌ها و ايده‌آل‌ها هم فاصله‌هايي افتاده است كه بايد از جوان‌ها و نخبگان استمداد بگيرند كه اين فاصله‌ها پر شود.

پيشنهاد امروز

 

نيازمند «جمهوري دوم» هستيم

وي ادامه داد: اگر كسي بخواهد قانون اساسي را اصلاح كند، بگويد ما مجلس نمي‌خواهيم، اين قابل قبول نيست؛ چون مجلس نماد جمهوريت نظام است يا مثلاً رياست جمهوري انتخاباتي نباشد؛ اين هم نمي‌شود اما مي‌تواند بگويد به‌جاي يك مجلس، دو مجلس داشته باشيم؛ يا به‌جاي اينكه مجلس ۴ ساله باشد، ۶ ساله باشد. اينها اشكال ندارد. يا عوض اينكه نظام رياستي باشد، پارلماني باشد. بعضي از اصول و ساختارهاي نظام جمهوري اسلامي بايد اصلاح و تجديدنظر بشود. من از اين به «جمهوري دوم» تعبير مي‌كنم.

باهنر تأكيد كرد: من معتقد هستم با يك مجلس نمي‌توانيم مملكت را اداره كنيم. بايد حتماً دو مجلس داشته باشيم. چون مجلس فعلي، متشكل از افرادي است كه خواستگاهشان يا منطقه است، يا قوميت و يا صنف‌شان. خواستگاه ملي ندارند و به همين دليل است كه خيلي از منافع ملي مردم، معمولاً قرباني منافع منطقه‌اي مي‌شود. در صورتي مي‌شود از اين وابستگي قوميتي بهترين استفاده را كرد.

 

مجلس جاي رقابت نيست؛ بايد همكاري كرد

وي با بيان اينكه ۹۰ درصد تصميمات مجلس، غيرسياسي است، گفت: اصلاً ضرورت ندارد نمايندگان در مجلس رقابت كنند. در مجلس بايد با جناح رقيب همكاري كرد تا يك كاري راه بيفتد. ولي متاسفانه نمايندگاني كه وارد مجلس مي‌شوند از همان اول فكر مي‌كنند همه تصميمات بايد سياسي باشد. به بودجه هم كه مي‌خواهند رأي بدهند، نگاه مي‌كنند كه دولت دست چه كسي است؛ دولت خودي هست يا غير خودي!. در صورتي كه بيني و بين‌الله آن‌ موقع كه ما بودجه را تقسيم مي‌كرديم اصلاً نگاه نمي‌كرديم ببينيم دولت كي هست؛ ما نگاه مي‌كرديم مملكت چه مي‌خواهد، نظام چه مي‌خواهد. سه قوه بايد با هم مملكت را اداره كنند. ما متأسفانه رقابت‌هاي غلطي داريم.

 

پيشنهاد امروز

تفاوت مجلس انقلابي و غيرانقلابي

اين نماينده سابق مردم در مجلس شوراي اسلامي با اشاره به خاطره‌اي اظهار داشت: هفت تير سال ۱۳۶۰ تعدادي از وزرا، نماينده‌هاي مجلس، مسئول قوه قضائيه و مقامات بزرگ كشور شهيد شدند و تعدادي هم جانباز شدند. خب يكي از اهداف اين بود كه نظام جمهوري اسلامي سرنگون شود. روز بعد از حادثه كه مجلس جلسه علني داشت، تعداد از جانبازان حادثه هفت تير را با برانكارد به مجلس آوردند. براي اينكه مجلس يك روز هم از اكثريت نيفتد و نتوانند بگويند امروز مجلس به خاطر ترور ديشب، تعطيل شد. كار سنبليكي بود.

وي افزود: از طرف ديگر مجلسي هم داشتيم مانند مجلس ششم كه يك عده‌اي گفتند اعتصاب مي‌كنيم و جالب است كه تنها هم نبودند؛ تعدادي از معاونان وزرا با برخي ائمه جمعه نامه نوشتند كه در يك شب همه با هم استعفا مي‌دهيم تا نظام را زمين بزنيم. اين ديدگاه، ديگر ديدگاه مردمسالاري ديني نيست. اينها را نمي‌توان پسنديد.

 

برخي‌ها وقتي به قدرت مي‌رسند رقباي خود را به رسميت نمي‌شناسند

باهنر با بيان اينكه نام اين اقدام رقابت و مقابله كردن با نظام جمهوري اسلامي است، تصريح كرد: رقابت سياسي يك محدوده و مشخصه‌اي دارد. هيچ حكومتي امروز در دنيا وجود ندارد كه به مردمش اجازه دهد با اصل حكومت رقابت بكنند. اما اينكه فرض كنيم چون باهنر مي‌خواهد رأي بياورد، رقبايش را حذف كنيم، اين خيانت و ظلم به انقلاب است. يكي از مشكلات ما اين است كه آنهايي كه به قدرت مي‌رسند رقباي خودشان را به رسميت نمي‌شناسند؛ چپ و راست هم فرق هم نمي‌كند. طرف موقعي كه به قدرت رسيد، ديگر مي‌خواهد سر رقيب‌ها را زير آب كند. در صورتي كه بعد انتخابات بايد رفاقت كنيم؛ بايد همكاري و همدلي و همراهي باشد براي پيشرفت مملكت اما متأسفانه رويكردهاي ما رويكردهاي اشتباهي است. بايد رقباي‌مان را به رسميت بشناسيم. اگر هم مي‌خواهيم بر رقيب‌مان پيروز شويم بايد جوانمردانه باشد.

ماجراي تذكر باهنر به ميرحسين موسوي در صحن مجلس

وي با ذكر خاطره‌اي از سخنراني در روز تحليف رياست جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي اظهار داشت: آن موقع سخنراني‌ها با قرعه معلوم مي‌شد و روز سخنرانيِ من اتفاقاً به روز تحليف رياست جمهوري افتاده بود. روز تحليف، معمولا رئيس جمهور در مجلس سخنراني مي‌كند و مجلس سخنراني قبل از دستور ندارد. به همين دليل دو روز قبل از مراسم، آقاي هاشمي پيام فرستادند كه پس فردا تحليف داريم و نوبت تو هم هست كه بايد سخنراني كني؛ ولي سخنراني نكن؛ بگذار دو روز بعدش. من هم كه جوان و سرتق بودم؛ گفتم الا و لابد من بايد همان روز سخنراني كنم وگرنه تذكر آيين‌نامه‌اي مي‌دهم.

پيشنهاد امروز

باهنر خاطرنشان كرد: آخر بندگان خدا تسليم شدند و صبح وقتي آقاي هاشمي زنگ آغاز كار مجلس را زد، آقاي منشي اعلام كرد كه اول قرائت كلام الله مجيد، دوم سخنراني آقاي مهندس باهنر و سوم مراسم تحليف. همه تعجب كردند كه يعني چه؟ سخنراني باهنر؟ همه آمده بودند. بالاخره ما سخنراني را شروع كرديم و يك فراز خطاب به آقاي مهندس موسوي داشتم به او گفتم آقاي موسوي! تو نخست وزير امام هستي؛ امام تو را نخست وزير نگه داشته؛ آقاي خامنه‌اي نمي‌خواست تو را معرفي كند. كاري كن كه در دوره دوم نخست وزيري، آبروي امام و انقلاب و نظام را حفظ كني. بايد وحدت داشته باشي. مهندس موسوي هم نشسته بود.

 

آقاي باهنر! من جزو احسنتي‌ها بودم

وي ادامه داد: همه سران مملكت هم بودند و گوش مي‌دادند. ما هم از اين موقعيت سوءاستفاده كرديم و صحبت من كه تمام شد، همه گفتند احسنت احسنت. بعد همه احسنت‌ها كه تمام شد، خدا رحمت كند مرحوم فؤاد كريمي نماينده اهواز را. خيلي دوستش مي‌دارم؛ از آخر مجلس بلند شد گفت باهنر! نه احسنت، نه احسنت، نه احسنت. چون بالاخره طرف به اصطلاح چپي بود و ما راستي بوديم و از اين حرف‌هاي ما خوشش نيامد.

باهنر در ادامه بيان داشت: بعد از جلسه تحليف رفته بوديم براي پذيرايي و من نزديك ميز پذيرايي ايستاده بودم و آقايان سران داشتند مي‌آمدند؛ آقاي هاشمي و آقاي خامنه‌اي و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي خوئيني‌ها؛ همه داشتند مي‌آمدند. آقاي خامنه‌اي هم با زيركي، حدود ۱۰ متر مانده بود كه به من برسد، مرا هم همه مي‌ديدند، عصايشان را بلند كردند و گفتند ببين آقاي باهنر! من جزو احسنتي‌ها بودم؛ جزو نه احسنتي‌ها نبودم. يادت باشد. مي‌توانست يواشكي بيايد در گوشم بگويد ولي بلند گفت.

 

سه اقدام مهم امام (ره) كه سرنوشت مملكت را نجات داد

باهنر با بيان اينكه امام (ره) در دو سال پاياني عمر با بركتشان سه تا كار خيلي مهم انجام دادند كه معتقدم اگر يكي از اين سه كار انجام نمي‌شد، اصلا معلوم نبود انقلاب چه سرنوشتي پيدا مي‌كرد، گفت: يكي از اين اقدامات عزل آقاي منتظري بود. كار دومي كه ايشان كردند، پذيرش قطعنامه بود كه اين از شجاعت امام بود. يعني امام كه تا دو ماه قبل مي‌گفت جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان و اصلاً اين شعار امام بود كه جنگ را تا آنجايي ادامه مي‌دهيم كه ديگر فتنه‌اي در جهان باقي نماند، يكباره حرف‌شان را عوض كردند. بعداً هم معلوم شد كه ماجرا چه بوده. آقاي هاشمي در خاطراتش گفت كه من رفتم خدمت امام و گريه كردم كه بالاخره يا بايد جنگ ادامه پيدا كند يا انقلاب بماند و اگر جنگ ادامه پيدا كند، معلوم نيست كه چه مي‌شود. اينطور بود كه بالاخره قطعنامه پذيرفته شد.

پيشنهاد امروز

وي افزود: كار سوم هم، اصلاح قانون اساسي بود. قبلا در قانون اساسي آمده بود كه ولي فقيه بايد مرجعيت تام داشته باشه يا شوراي رهبري مطرح بود؛ كه اينها را اصلاح كردند و شد رهبري كه بايد مجتهد جامع‌‍‌الشرايط باشد و موارد ديگر. اين سه تا كار را كه حضرت امام انجام دادند، واقعاً هر كدام سونوشت‌ساز بود.

 

امام رقابت سياسي در درون نظام را كاملاً به رسميت شناخت

اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به نگاه امام روح‌الله به جناح‌هاي مختلف سياسي خاطرنشان كرد: اواخر مجلس دوم، مجمع روحانيون از جامعه روحانيت جدا شد و اختلافات بالا گرفت. خب اينهايي كه جدا شده بودند، شعار اسلام آمريكايي را چسباندند به راستي‌ها؛ بعدها حضرت امام (ره) در يك بيانه‌اي فرمودند من به طلاب نصيحت مي‌كنم پناه ببرند به جامعه مدرسين؛ والا دچار اسلام آمريكايي خواهند شد. يعني امام جهت اين اسلام آمريكايي را برگرداند. شايد امام براي دلجويي از جامعه مدرسين و روحانيت اين حرف را زد.

وي ادامه داد: اما اين نكته مهم بود كه وقتي مجمع روحانيون جدا شد، آقاي ناطق نوري و محتشمي‌پور با هم كل كل كردند و نامه‌اي به امام نوشتند و امام در جواب نامه‌اي نوشتند كه اگر شما بياوريد تحت اين مصاحبه خيلي نامه جالبي است و مشهور شد به «منشور برادري». امام فرمودند آقاي ناطق نوري و آقاي محتشمي‌پور! من مي‌دانم شما اختلاف نظر داريد و اين اختلاف نظرتان خوب و مبارك است. هر دوي شما بچه‌هاي انقلاب هستيد و من هر دوي شما را را قبول دارم.

باهنر گفت: منشور برادري، يعني امام رقابت سياسي در درون نظام را كاملاً به رسميت شناخت و تعريف و قبول كرد. برخلاف نظر بعضي از دوستان ما كه الان دارند اشتباه مي‌كنند و فكر مي‌كنند در كشور نبايد رقابت سياسي باشد.

 

امام از اصول اعتقادي‌شان ذره‌اي كوتاه نمي‌آمدند

وي گفت: امام (ره) در اين مسئله، از اصولي كه اعتقاد داشتند، ذره‌اي كوتاه نمي‌آمدند. مثلاً در اعلام حكم اعدام سلمان رشدي، يك عده در دولت بحث كردند كه اين خلاف منافع سياست خارجي است. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمي روي اين مسئله موضع نگيرند. اگر هم در خارج از كشور چيزي گفتند، بگويند آن طلبه گفته است. جمهوري اسلامي لازم نيست موضع بگيرد كه سلمان رشدي قتل واجب است.

پيشنهاد امروز

عده‌اي به اسم خالص كردن كشور، معاندپروري مي‌كنند

اين نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي با بيان اينكه نبايد معاندپرور باشيم، اظهار داشت: من آن آموزه‌اي كه از بزرگان دين و اسلام دارم، مي‌خواهم بگويم كه ما بايد سعي كنيم معاند را تبديل به مخالف بكنيم. مخالف را تبديل به بي‌تفاوت، بي‌تفاوت را تبديل به هوادار و هوادار را تبديل به جان فداي انقلاب بكنيم. يعني مسير امر به معروف و نهي از منكر بايد اينطرفي باشد.

باهنر گفت: متأسفانه بعضي‌ها درست عكس اين عمل مي‌كنند. يعني مي‌گويند هركسي كه جانفدا نيست، ديگر بايد از رويش عبور كرد! موافق را هم بي‌تفاوت مي‌كنند؛ بي‌تفاوت را مخالف مي‌كنند و مخالف را حتي بعضي وقت‌ها به معاند تبديل مي‌كنند. اين ديدگاه با مشي امام متفاوت است.

متن كامل گفت و گوي برنامه «حضور» با محمدرضا باهنر در پي مي آيد:

همزمان با سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، چهره‌هاي اثرگذار نظام اسلامي و بازي‌گران عرصه سياست در حسينيه جماران ميهمان برنامه «حضور» هستند تا به ميزباني موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س) به واكاوي انديشه‌هاي امام روح‌الله در حوزه‌هاي مختلف بپردازند. در برنامه اول از مجموعه «حضور» درباره قاطعيت حضرت امام خميني (ره) با «محمدرضا باهنر» صحبت به ميان آمده است.

نمايندگي هفت دوره مجلس شوراي اسلامي و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام در كارنامه باهنر به چشم مي‌خورد. علاوه بر اين، وي برادر شهيد محمدجواد باهنر، يكي از افراد تأثيرگذار و از شهداي انقلاب اسلامي است و بر اين اساس از گذشته و حال انقلاب، گفتني‌هاي زيادي دارد. برخي‌ها معتقدند نظرات او درباره آينده نظام و كشور، مورد توجه واقع مي‌شود.

حضور: آقاي محمدرضا باهنر از حسينيه جماران چه حسي گرفتند؟ اولين خاطره‌اي كه بعد از حضور در حسينيه در ذهن‌تان مرور شد، چه بود؟

باهنر: خاطرات زيادي است. ما اينجا محضر حضرت امام (ره) رسيديم و دست ايشان را بوسيديم. من براي اولين بار كه حضرت امام (ره) را از نزديك زيارت ردم و توانستم با ايشان صحبت كنم، فاجعه 8 شهريور و شهادت شهيد باهنر و شهيد رجايي بود.

به محضر ايشان شرف‌ياف شديم و ايشان هم دلداري دادند و هم اجازه دادند با ايشان عكس بگيريم. در مراسم‌هاي عمومي هم گاهي شركت مي‌كرديم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پيروزي انقلاب ساكن تهران نبودم و گاهي به تهران سر مي‌زديم. تقريبا تا سال 63 – 64 كرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساكن شدم. متأسفانه شرف‌يابي نزديك و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم.

پيشنهاد امروز

حضور: آخرين باري كه قبل از رحلت امام (ره) به حسينيه جماران آمديد، خاطرتان هست كه چه زماني بود؟

باهنر: نه خاطرم نيست. ولي بعد از رحلت ايشان بارها و بارها به اينجا آمده‌ايم. در سالگشت مرحوم هاشمي رفسنجاني در سال گذشته اينجا برگزار شد كه دوستان را ديديم و صحبت مختصري هم كرديم و ياد و خاطره حضرت امام (ره) و حسينيه ساده ايشان براي‌مان تجديد شد.

حضور: به اذعان بسياري از افراد سياسي كشور شما يكي از سرد و گرم كشيده‌هاي فضاي سياسي جمهوري اسلامي هستيد. آقاي باهنر در توصيف سياست‌ورزي حضرت امام (ره) به عنوان يك چهره شاخص سياسي، چه شاخصه‌ها، خط قرمزها و اولويت‎‌هايي را مبتني بر انديشه امام (ره) براي خودش تعيين كرده‌ است؟

باهنر: اين قدري سخت است و باورم هم نمي‌آيد كه بتوانم مدعي باشم قدم جاي قدم امام (ره) گذاشته باشم و برخي از صفاتي را ايشان داشته‌اند، حتي در حد بسيار اندك مدعي باشم كه در خودم پرورش داده‌ام. نمي‌خواهم تواضع كنم.

حضرت امام (ره) در آن بخش‌هايي كه ما ديديم و شناختيم كه البته اين شناخت ما از روحيات و سكنات و رفتار ايشان خيلي هم محدود است؛ اما بخشي كه شناختيم به قدري رفيع است كه مي تواند براي هر انسان مسلمان شيعه انقلابي يك چشم انداز و راهنما باشد كه به آن سمت حركت كند. اصولا انسان آفريده شده كه عبد خدا باشد. انسان تصور مي‌كند كه امام به معناي واقعي كلمه عبد خدا بود.

اينكه ايشان مي فرمايد «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصيت نكنيد» و وقتي انسان در رفتار و سكنان حضرت امام دقت مي‌شد مي ديديم كه با همه وجودش، به اين جملات ايمان داشت و هرلحظه خودش را در محضر خداوند مي‌ديد و تلاشش اين بود كه خطا و معصيت و حتي ترك اولا نكند. خب چنين روح ارتقا يافته اي

سال 42 مأموران ساواك حضرت امام را دستگير كردند و به تهران منتقل كردند و معلوم هم نبود كه سرنوشت امام چه خواهد شد؛ از اعدام تصورمي‌شد تا تبعيد تا زندان ابد. همه اين مسائل احتمالش وجود داشت. مأموران ساواك از امام پرسيده بودند كه آقاي فلاني چه حسي داري؟ گفته بود هيچ؛ من دارم به وظيفه‌ام عمل مي‌كنم. بعد همين امام 15 سال بعد سوار هواپيماي ايرفرانس شد، به عنوان رهبر يك انقلاب پيروز و شگرف و بي نظير در تاريخ معاصر؛ باز هم خبرنگار از ايشان سؤال كرد كه چه حسي داريد؟ گفت هيچ. واقعا اين دو حالت براي حضرت امام (ره) علي‌سويه بود. انسان مي‌تواند قدري حس كند كه عبد خدا بودن، چه اندازه انسان را آزاد و راحت مي‌كند. اينجاست كه انسان مي‌تواند ان تنصروالله ينصركم را اينجا مي‌تواند به عينه ببيند كه اگر كسي براي ياري دين و خلق خدا همت كرد، آن موقع خداوند دست او را مي‌گيرد و بالا مي‌برد.

حضرت امام از اين درس‌ها در زندگي بسيار داشتند. ايشان متوقف هم نمي‌شدند. ما توصيه‌اي داريم كه مي‌گويد «كُونُوا دُعَاةً لِلنَ�'اسِ‌ بِغَي�'رِ أَل�'سِنَتِكُم�'» يعني مردم را دعوت كنيد به نيكي‌ها بدون اينكه از زبانتان استفاده كنيد. يعني با عمل و رفتارتان. حقيقتا امام (ره) مصداق بارز اين توصيه معصومين بود كه مردم را دعوت مي‌كرد بدون اينكه با مردم صحبت كند. بلكه با عمل و رفتارش مردم را به خير دعوت مي‌كرد.

پيشنهاد امروز

حضور: حضرت امام (ره) در سال 68 كه رحلت كردند، خلف صالح ايشان نيز در همين مسير گام برداشتند. و با فراز و نشيب‌هايي كه جمهوري اسلامي با آن روبرو بود، همه را به همين مسير و عرصه دعوت كردند. در اين 43 ـ 44 سال به عنوان يك آدم كاركشته در اين فضا فكر مي‌كنيد بازيگران سياسي كشور چه اندازه توانستند كسي باشند كه رهبران جمهوري اسلامي روي آن تأكيد داشتند؟

باهنر: من مي‌خواهم پاسخ سوال شما را بيان يكي دوتا خاطره بدهم. جمله‌اي از حضرت امام (ره) داريم كه فرمودند «اگر به من خدمتگزار بگوييد بهتر از آن است كه رهبر بگوييد». بايد در اين غور كنيم تا بفهميم حضرت امام چه مي‌گويد.

شهيد رجايي (رضوان‌الله تعالي عليه) وقتي به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد، صحبتي دارد با اين مضمون كه من هر وقت پشت ميز كارم مي نشينم و يا ميخواهم از موضع رياست جمهوري اقدام يا ترك فعلي داشته باشم روز قيامت در برابر چشمم مجسم مي‌شود كه من يك طرف ايستاده ام و يازده ميليون مطالبه‌گر طرف ديگر ايستاده‌اند و خداوند عادل بايد بين ما قضاوت كند. كه آيا من حق اين مردم را ادا كردم؟. آيا به اعتمادي كه اين مردم به من كردند پاسخ درخور دادم يا خير؟ و مي‌گفت واقعا بدنم مي‌لزرد و مرتب به خداوند پناه مي‌برم كه در روز يوم‌الحساب شرمنده اين ملت نباشم.

خاطره ديگري از شهيد باهنر بگويم. زماني كه شهيد رجايي نخست وزير بود ايشان را به عنوان وزير آموزش و پرورش به مجلس اول معرفي كرد و از مجلس هم رأي اعتماد گرفت. به محض انتخاب، خبرنگاري از ايشان پرسيد حس شما چيست؟ تا دو ساعت قبل وزير نبودي، اما الان وزير شده‌اي. ايشان هم جمله بسيار پرمعنايي گفت. گفت من تا قبل از اين رأي اعتماد، 4 فرزند داشتم از امروز به بعد 11 ميليون فرزند دارم و بايد پاسخگوي اين بچه‌ها باشم و اولياءشان كه به من اعتماد كردند و اين بچه‌ها را در بهترين سن زندگي به من و وزارتخانه من سپرده‌اند. من بايد كاري براي آنها انجام دهم كه اولا براي بچه‌هاي خودم مي‌كنم و بتوانم پاسخگو باشم.

من اين خاطرات را گفتم تا به اين جمع‌بندي برسيم كه اگر ما مسئولان كشور، نمي‌‌گويم همه اين حس را داشته باشيم، ولي واقعا يك صدم اين حس را داشته باشيم (نمي‌خواهم به كسي هم توهين كنم). وقتي چند ميليون رأي مي‌گيريم تصور نكنيم كه رئيس و ارباب مردم شده‌ايم. خاطرمان باشد كه امام (ره) گفتند ما خدمتگزار مردم شده‌ايم. قبل از انتخابات مجلس يازدهم، حضرت آقا در يكي از بياناتشان يك جمله خيلي تكان‌ دهنده‌اي داشتند. ايشان فرمودند مسئوليت گرفتن در جمهوري اسلامي وبال گردن است ـ مضمون صحبت را بيان مي‌كنم ـ هر كس مي‌تواند بايد فرار كند مگر اينكه تكليف شرعي شود و براي او متعين شود؛ در اين صورت بايد بر او واجب است كه مسئوليت را بپذيرد. من تعجب مي‌كنم كه اين همه آدم هول و ولا دارند كه به مجلس بيايند، وزير و مسئول شوند. اگر به اين حس برسيم كه مسئوليت گرفتن در جمهوري اسلامي وبال است؛ اگر كمرت، اگر قدرتت، توان، علم، تخصص، تعهد و تعبدت توانمندي پذيرش اين مسئوليت را ندارد بايد جا خالي بدهي.

از شهيد چمران سؤال كردند كه براي پذيرش مسئوليت‌ها تعهد مهمتر است يا تخصص؟ ـ باز اينها را به مضمون مي‌گويم؛ واژه‌ها خاطرم نيست ـ شهيد چمران گفتند كسي كه متعهد باشد، اگر كاري را بلد نباشد اصلا نمي‌پذيرد. اين اصلا معنا ندارد كه بگوييم كسي متعهد هست اما تخصص اين كار را ندارد ولي اين كار را پذيرفته است اين از همان اول نشان مي‌دهد كه اين آقا تعهد ندارد. اگر كسي تخصص انجام كاري را ندارد و آن را بپذير متعهد نيست به انقلاب، به اسلام و به مردم. اين فضاي لاهوتي و ملكوتي را خواستم ترسيم كنم كه شما امثال من باهنر و ديگران را با اين شاخص بسنجيد. آنوقت است كه واي بر ما...

پيشنهاد امروز

حضور: نمي‌دانم صحبت من را تأييد مي‌كنيد يا رد. اما چرا از اين شاخصه‌ها فاصله گرفتيم؟

باهنر: خداوند متعال هم فرموده است كه انسان را هدايت مي‌كنيم؛ «اما شاكرا و اما كفورا». بالاخره دنيا محل امتحان و ابتلاء است. روايت هست از حضرت رسول اكرم (ص) كه بيشترين دعايي كه در حق خودتان و ديگران مي‌كنيد عاقبت‌بخيري باشد. عاقبت‌بخيري نتيجه همين رفتارهاست. بالاخره ۴۰ سال ۵۰ سال ۷۰ سال، خيلي هم تلاش كني نهايتا ۸۰ سال، آخرش بايد رفت؛ و اگر مي‌خواهي عاقبتت ختم بخير شود، بايد در مسير مراقب باشي. هر كسي هم ممكن است بتواند به ديگران حق و ناحق بگويد اما به وجدان خودش نمي‌تواند. واقعا به وجدان خودمان برگرديم ببينيم ما كه اين مسئوليت را پذيرفته‌ايم واقعا توانمندي و علم و تخصص آن را داريم و مي‌توانيم آن را به درستي انجام دهيم. البته تأكيد ميكنم كه منظور من فرار از مسئوليت نيست. عرض كردم اگر كسي يك مسئوليتي را بنا باشد كه بپذيرد و فرد ديگري بهتر از آن نباشد، آن‌ موقع اصلاً متعين و تكليف شرعي است كه بپذيرد. ولي هول و ولا زدن براي اينكه آدم از اين پلكان بالا برود، اين يك مقدار به نظرم مناسب نيست.

حضور: آقاي باهنر شما از جمله سياست‌ورزاني هستيد كه در اين چند ماهه كه يك مقدار فضاي ملتهب و خاصي بود و حتي بايد گفت خيلي ناراحت‌كننده بود، كه البته از اين فضاها و از اين بالا و پايين‌ها جمهوري اسلامي زياد ديده، اما در اين چهار ماه، شما از جمله افرادي بوديد كه صحبت كرديد و گفتيد حتماً بايد يكسري اصطلاحاتي انجام بدهيم و به فكر باشيم و خب همين صحبت‌ها هم اتفاقاً در سطح جامعه باعث يك نوع اميدواري شد كه يك نفر با اين ويژگي‌ها و با اين شاخص‌ها به ميدان آمد و صحبت كرد. بالاخره يكسري تبلغات خارجي و دشمني كردن دشمنان وجود دارد كه در آن هيچ شكي نيست. من يك جمله از شما خواندم كه خيلي لذت بردم. گفتيد كه اين ناآرامي‌ها كه آرام شد، اعتراضات مردم و گله‌هايي كه دارند را فراموش نكنيم ولي ظاهرا بازهم داريم به سمت همين فضا مي‌رويم كه گله‌هاي مردم دارد فراموش مي‌شود!

باهنر: من مي‌خواهم بگويم كه واقعاً در اين موضوع اگر ما كمي بصيرت‌مان بيشتر باشد، اينها يك هشدارهاي خيلي خوبي براي ما است؛ به شرط اينكه بصير باشيم؛ به شرط اينكه فكر و تدبير كنيم. خب همينطور كه شما فرموديد، داستاني كه اين روزها شاهدش بوديم، از آن بدترش را بعد از انقلاب ديده‌ايم و كم هم نبوده؛ ـ حالا من يه مقدار ريا هم بكنم ـ اوايل انقلاب كه تازه به تهران آمده‌ بوديم و در دفتر حزب جمهوري اسلامي در سرچشمه مشغول بوديم، همسر و يك دختر هم داشتم كه به تهران آورده بودم. اول زندگي بود و خانه هم نداشتيم و يه جايي را اجاره كرده بوديم. فاصله دفتر حزب تا محلي كه ما اجاره كرده بوديم، شايد تقريباً ۲ كيلومتر بود؛ آقاي حضور گاهي اوقات ۲۰ ـ ۳۰ روز من از دفتر حزب نمي‌توا نستم به خانه بروم. براي اينكه مي‌گفتند بيرون بروي، تو را مي‌زنند! امنيت جاني نداشتيم. يعني همه را مي‌زدند. سبزي فروش و سياسي و غيرسياسي، لبو فروش و غيره. اين منافقيني كه ۱۷ ـ ۱۸ هزار شهيد از ما گرفتند، خب قدرتمند بودند و همه جا نفوذ داشتند. داستان‌هاي هفت تير و هشت شهريور و شهداي محراب و اين اتفاقات بود ديگر.

پيشنهاد امروز

حتي مردم عادي را مي‌زدند. زماني كه جنگ از زمين و دريا و هوا عليه ما رخ داده بود و صدام (عليه لعنت) جنگ را آغاز كرد، از سران انقلابيون قبل از انقلاب ـ اسم نبرم ديگر ـ معلم اخلاق از راديو بغداد عليه امام خميني (ره) حرف مي‌زد و ملت ايران را تحريك مي‌كرد؛ كسي كه ما قبل از انقلاب كتاب‌هاي اخلاقش را مي‌خوانديم كه ياد بگيريم، حالا از روي حسادت بود يا چه. خب اين دوران‌ها را نظام اسلامي، گذرانده و دوران‌هاي سختي را هم گذرانده؛ تا همين مسائل اخير. بالاخره در سال‌هاي ۸۷، ۸۸، ۹۶ و سال ۹۸ مشابه اين را داشتيم.

اما من قبول دارم اين اتفاقي كه يك‌دفعه افتاد، هم از نظر سطح وسيع‌تر بود و هم از نظر عمق، عميق‌تر و هم مدتش طولاني‌تر بود. به تعبير مقام معظم رهبري، بالاخره اينها در گذشته هربار از يك واژه استفاده مي‌كردند؛ يا حمله نظامي بود يا محاصره اقتصادي و يا جنگ رسانه‌اي؛ اما اين دفعه يك جنگ تركيبي عليه ما شروع كردند و همه هم متحد شدند؛ يعني ما شاهد بسيج حكومت‌هاي اروپايي و آمريكا و صهيونيسم، رسانه‌هاي بين‌المللي و حتي بعضي از مجامع بين‌المللي، بعضي از ايراني‌هاي مقيم خارج از كشور و برخي سلبريتي‌ها بوديم.

حالا شما جوان‌تريد و حافظه‌تان بهتر كار مي‌كند. ولي من واقعاً يادم نمي‌آيد كه بعد از انقلاب چنين انسجامي عليه ما در نظام بين‌الملل به وجود آمده باشد كه رو هم بازي كنند. زمان صدام خيلي از اين‌ها به صدام كمك مي‌كردند و پول مي‌دادند؛ ريال و دلار و درهم مي‌دادند. آواكس مي‌دادند. ولي ديگر افتخار نمي‌كردند؛ مي‌گفتند نه ما اهل صلح هستيم. تجاوز را محكوم مي‌كنيم و ظاهر قضيه را حفظ مي‌كردند. اما الان ديگر ظاهر قضيه را هم حفظ نمي‌كنند!

يعني به يك نقطه استيصال رسيده‌اند. چون مي‌بينند هر ترفندي كه زدند، ايران به طريقي توانست يا دور بزند يا از روي ديوارش بپرد و هر طور بوده از يك راهي بالاخره مشكل را حل كرده است. نمي‌گويم ايران خيلي گل و بلبل شده اما هر كاري كه آنها كردند، ملت ايران يك مقاومت به‌جايي از خودش نشان داد. خب اما اينها الان يك جنگ تركيبي را شروع كردند و همه متحد شده‌اند و رو هم دارند بازي مي‌كنند. خب اين دليلش چيست؟

اين دلايل مختلفي مي‌تواند داشته باشد. خب اينها بالاخره يكسري علائمي را دريافت مي‌كنند. مثلا موقع حضور مردم در انتخابات، اينطور برداشت مي‌كنند كه يواش يواش دارد حضور مردم كمتر مي‌شود و فكر مي‌كنند سرمايه اجتماعي حكومت ايران دارد ضعيف مي‌شود و كاهش پيدا مي‌كند. ما راهپيمايي هم داريم؛ ۱۳آبان، ۹ دي، ۲۲ بهمن كه ان‌شاءالله چند روز ديگر هست و خواهيم ديد كه مردم خواهند آمد و واقعا ً چشم دشمن را حتماً كور مي‌كنند. ما از اين جهت ترديد نداريم؛ اما جايي كه شمارش مي‌شود، عدد شركت مردم در انتخابات است. انتخابات رياست جمهوري ما در سال گذشته به قول آقاي هواشناسي، ركورد كمينه را زد و ۴۸ درصد ملت شركت كردند. ما اين ميزان مشاركت ۴۸ درصدي را در انتخابات‌هاي ديگري داشتيم ولي در رياست جمهوري نداشتيم.

پيشنهاد امروز

خب اينها را بايد ببينيم دليل چيست؟ ماجراي بد شدن حال خانم مهسا اميني و اينكه جانش را از دست داد كه حضرت آقا هم فرمودند ما هم از واقع قضيه ناراحت شديم اما اين دليل اصلي وقايع اخير نبود؛ اين يك جرقه بود. يك سري نارضايتي‌ها، ناكارآمدي‌ها و مسائل ديگري در داخل كشور وجود دارد در ساحت اقتصاد و سياست و حتي فرهنگ و ديپلماسي و اشكالاتي وجود دارد؛ اين اشكالات را ما كشف و درك كنيم و آنها را بفهميم و حل كنيم. نقشه راه داشته باشيم. برويم به دنبال راه حل آنها باشيم.

داستان اين اغتشاشات هم كه متفاوت از بقيه بود، ظاهراً دارد تمام مي‌شود اما يكي از بي‌هنري‌هاي ما اين است كه وقتي اغتشاش ساكت مي‌شود، فكر مي‌كنيم مسئله حل شده است در حالي كه مسئله حل نشده، مسئله موقتاً تمام شده است. بايد ببينيم آن نارضايتي‌هايي كه در داخل كشور هست، چيست كه باعث اين حرف‌ها و اين اعتراضات شده است. حتي آنهايي كه در راهپيمايي‌هايي به نفع نظام شركت مي‌كنند، در ۱۳آبان و نماز جمعه، اگر پاي درد و دل اينها بنشينيم گلايه‌هايي دارند؛ گلايه از رئيس جمهور، از نماينده مجلس، از من، از آقاي امام جمعه گلايه دارند.

براي اينكه از اين مسائل به راحتي عبور نكنيم و تدبيري براي حل آنها داشته باشيم، من ۳ پيشنهاد ميان مدت و كوتاه مدت و دراز مدت دارم.

پيشنهاد كوتاه مدت من اين است كه ما واقعاً براي اعتراضات قانوني مردم بايد يك تربيون درست كنيم. يك تريبون رسمي و قانوني. اين حرف خيلي هم زده شده اخيراً و الحمدالله، هم رئيس جمهور گفتند و هم رئيس قوه قضائيه وعده دادند و هم مجلس وعده داده كه ما بايد يك تريبون اعتراض قانوني و رسمي در كشور داشته باشيم.

حضرت آقا ۲۰ سال قبل فرمودند كرسي‌هاي آزادانديشي در دانشگاه‌ها برپا شود ولي متأسفانه آن هم به كلاس درس تبديل شد. اينكه طرف يك گريدي بگيرد و نمره‌اي بگيرد كه بشود دانشيار و از اين حرف‌ها، متأسفانه اسم اين را گذاشتند كرسي‌هاي آزادانديشي!

شوراي عالي انقلاب فرهنگي حدود ۱۰ سال قبل اساسنامه‌اي درست كرد به نام «اتاق گفتگو» براي اينكه صاحبان نظريات مختلف آنجا بنشينند و با هم حرف بزنند اما انجام نشد.

من اينجا باز تاكيد مي‌كنم كه اعتراض كردن حتي به مسائل قانوني اشكال ندارد؛ آنچه اشكال دارد قانون شكني است؛ يعني اگر يك قانون تصويب شد، كسي نمي‌تواند بگويد من آن قانون را قبول ندارم و اجرايش نمي‌كنم ولي مي‌توانيم يك كرسي راه بيندازيم و اعتراضات را مطرح كنيم. بگوييم آقاي نماينده، خانم نماينده! شما كه اين قانون را تصويب كرده‌يد، اين قانون مضراتش بيش از منافعش است؛ چرا تصويب كرديد؟ به مصوبه اعتراض بكنيم. خب اين اعتراض بايد يك تريبون داشته باشد؛ در صداوسيما هم بايد باشد؛ در رسانه‌هاي ما هم بايد باشد؛ در دانشگاه‌هاي ما هم بايد باشد كه نظرات مختلف بتوانند حرفشان را بزنند.

پيشنهاد امروز

آقاي حضور! شما يادتان نيست؛ اول انقلاب در همين نظام جمهوري اسلامي در زمان حيات حضرت امام (ره)، شهيد مظلوم حضرت آيت‌الله بهشتي رئيس شوراي انقلاب بود، رئيس قوه قضائيه هم بود؛ در صدا و سيماي ايران مي‌نشست و مناظره مي‌كرد. با چه كساني؟ با دبير حزب كمونيست يا توده‌اي‌ها. سر چپ و راست و انقلاب و ولايت فقيه و اينها بحث نمي‌كردند؛ سرخدا بحث مي‌كردند. يكي مي‌گفت خدا هست، يكي مي‌گفت خدا نيست! قشنگ هم مناظره مي‌كردند و بعد از مناظره هم هيچكس نمي‌رفت آن آقايي كه مي‌گفت خدا نيست را بازداشت كند! گفتگو مي‌شد و حرف زده مي‌شد. علماي اسلام و شيعه افتخارش اين است كه اهل فلسفه و اهل منطق و استدلال است و با استدلال، فقه شيعه را جلو برده است. ما كه نبايد از حرف زدن با مردم يا مخالفين وحشت داشته باشيم يا در را ببنديم يا راه صحبت را تنگ كنيم.

پيشنهاد اول من ايجاد يك جاي قانوني براي اعتراضات است. يك حزب يا يك اتحاديه مي‌خواهد اعتراض كند؛ يا يك ان جي او؛ خب بيايد اعتراض كند و حرف بزند.

سال آينده، دو انتخابات مهم داريم. يكي انتخابات خبرگان و ديگري مجلس. متأسفانه يك عده از ما در ساحت سياست كه كار مي‌كنيم، رقباي خودمان را به رسميت نمي‌شناسيم. بالاخره در انتخابات بايد رقيب داشته باشيم. اين رقيب هم يعني حتماً فكر ما را قبول نداردي ديگر! اگر قرار باشد ما يك رقيب خودي براي خودمان درست كنيم كه اين رقابت نمي‌شود. از اين بحث‌ها كه جوان‌ها مي‌كنند اشكال ندارد كه ما هم داشته باشيم؟

حضور: نه كاملاً آزاديد...

باهنر: ما جزء جوان‌هاي قديم هستيم؛ من طرفدار آبي‌ها نيستم اما موقعي كه مي‌گويند استقلال در ليگ برتر كاپ را برده، اين افتخارش اين هست كه در يك ليگ بازي كرده كه تيم پيروزي (پرسپوليس) هست، تراكتور هست، گل گهر هست، ذوب آهن هست. در اين ليگ قهرمان شده. حالا فردا بگويند آقاي استقلال تو برو با ۱۰ تا تيم دسته سومي بازي كن و به هر كدام هم ۱۰ تا گل بزن. خب اينكه هنر نيست. هنر قهرمان شدن اين است كه بتواند يك رقابت جوانمردانه جدي و خوب داشته باشد و با صحبت با استدلال و منطق بتواند از رقيبش ببرد. ولي اينكه من دوست دارم نماينده مجلس بشوم و اطرافيان و رقبايم را صاف كنم يا به آنها اتهام و برچسب بزنم كه درست نيست. فضاي انتخابات بايد باز باشد يعني بازتر شود. البته شوراي نگهبان هم تقصيري ندارد. ۱۲ هزار نفر براي مجلس ثبت نام مي‌كنند!

درباره اينكه گفتيد چه چيزي عوض شده، من يك خاطره بگويم بد نيست. به آن صحبت اولم برمي‌گردد. من مجلس اول نبودم ولي از همان روزهاي اول در سياست و اينها بودم. داشتيم ليست مي‌بستيم براي مجلس دوم تا كانديدا معرفي كنيم. نماينده‌هاي دوره اول عموماً چهره‌هاي كاريزمايي بودند؛ از خود آقاي خامنه‌اي گرفته تا شهيد چمران و شهيد باهنر و شهيد رجايي، همه انقلابيوني كه به زندان رفته بودند و حتي از نهضت آزادي‌ها، مهندس بازرگان و يدالله سحابي؛ اينها آدم‌هاي صاحب كاريزما بودند.

پيشنهاد امروز

بعضي از حوزه‌هاي انتخابيه، هرچه ما گشتيم يك نفر ديگر كانديدا بشود، هيچكس حاضر نبود. ميگفت من كجا، مجلس كجا! عظمت مجلس كجا! بعضي از حوزه‌هاي انتخابيه ما التماس كرديم به افراد كه بيا اسمت را بنويس كه حداقل شكل انتخاباتي داشته باشد. نمي‌شود كه يك نفر، يك كانديدا، يك نماينده؛ حداقل دو نفر بشويد كه بتوانيم يك انتخابات برگزار كنيم ولي حاضر نمي‌شدند؛ يعني كسي شأن خودش را نمايندگي نمي‌دانست اما حالا الحمدالله رسيديم به جايي كه ۱۵ هزار نفر ثبت نام مي‌كنند. اين هم خودش يه مسئله هست ديگر. بعد موقع مصاحبه مي‌گويند تو چرا نماينده شدي؟ مي‌گويد آقا من بيكارم، فارغ‌التحصيل شدم، شغل پيدا نكردم، گفتم به جهنم مي‌روم نماينده مجلس مي‌شوم!

حضور: هنوز قانون مجلس اصلاح نشده؟

باهنر: نه هنوز اصلاح نشده؛ خب سخت است. يكسري مسائل هم هست كه با قانون درست نمي‌شود با فرهنگ بايد درست كرد. اين فرهنگ است.

شوراي نگهبان هم تقصيري ندارد ۱۵ هزار نفر به آن مراجعه مي‌كنند؛ اينها ظرف يك ماه وقت دارند به آنها پاسخ بدهند كه اين آقا باشد و آن ديگري نباشد. خب بالاخره ۸ هزار تار را رد مي‌كنند و ۷ هزار تا را تاييد مي‌كنند. من يكبار مصاحبه كردم با شوراي نگهبان و خيلي گلايه كردند از دست من؛ گفتم اين ۸ هزار نفري كه رد كرديد به ۵۰۰ هزار نفرشان ظلم كرديد. بي‌خودي رد كرديد و اون ۷ هزار نفري هم كه تأييد كرديد، هزار نفرش را بي‌خودي تأييد كرديد و به مردم ظلم شد.ولي بندگان خدا وقت ندارند. ظرف يك ماه بايد بالاخره بگويند رد است يا تأييد است.

حضور: بالاخره ساز و كار قانوني‌اش بايد مشخص بشود...

باهنر: آن بايد درست شود؛ البته من يك پيشنهاد ديگري دارم. اين كارها كار حزب هست؛ يعني ما بايد در كشورمان سه ـ چهارتا حزب شناسنامه‌دار قدرتمند داشته باشيم تا اين صلاحيت‌ها را خود حزب‌ها بررسي كنند. احزاب آدم‌هاي قدرتمند و بي‌مسئله را مي‌فرستند براي كانديداتوري؛ نه اينكه هركسي بيكار بود و هركي دوست داشت و هر كسي خوشش آمد بيايد كانديدا بشود.

دو دوره قبل، جلسه‌اي رفته بودم. خاطرم نيست كه جشن ميلاد ائمه معصومين بود يا چه؛ موقع بيرون آمدن دو خانم جلو آمدند و گفتند آقاي باهنر ما با شما كار داريم؛ نزديك انتخابات هم بود. گفتم بفرماييد؛ گفتند ما مي‌خواهيم كانديداي نمايندگي تهران شويم. گفتم خب كانديدا شويد؛ با كدام حزب؟ گفتند آقاي باهنر ما به جز خدا و شما كسي را نداريم. مي‌خواستند من يك كاري كنم كه راي بياورند. گفتم خانم‌هاي محترم در تهران بايد مايه و زيرمايه ۵۰ هزار رأي را داشته باشيد. اصلا من هم مي‌آيم سخنراني مي‌كنم و اين ۵۰ هزار تا را مي‌كنم ۷۰ هزار تا. اما اينكه مي‌گويي من به غير از خدا و شما هيچكس را ندارم مسئله است. يعني مي‌خوام چنين توهماتي وجود دارد.

پيشنهاد امروز

در اين ۷ هزار نفري هم كه تأييد شدند، بعضي‌هاشان كانديدا شدند و در انتخابات هم شركت كردند و ديدند كه در حوزه انتخاباتيه صدهزار نفره، ۱۵ رأي آوردند يعني خودشان و زن و بچه‌شان بودند. حتي همسايه هم راي نداده اينا مصداق همان هستند كه شما فرموديد؛ قانون بايد اصلاح شود كه هر كسي بي‌خودي نيايد كانديدا شود.

احزاب اين كارها را خودشان مي‌كنند؛ احزاب آدم‌ها را پرورش مي‌دهند و بالا مي‌برند و كادرسازي مي‌كنند. ضمن اينكه سر هر كرسي حداكثر سه نفر بايد با هم رقابت كنند نه ۳۰ نفر. خب اين ايراداتش معلوم است ديگر. بنابراين پيشنهاد ميان مدت من اين است.

در پيشنهاد دراز مدت هم طرح من اين است برخي اصول قانون اساسي بايد اصلاح بشود.

البته اين را من باز هم تأكيد كنم كه مقام معظم رهبري در سال ۹۷ در بيانيه گام دوم انقلاب فرمودند ما يكسري اصول و ارزش‌هايي داريم و شعارهايي كه الي‌الابد از اينها دفاع مي‌كنيم. مثل استقلال، آزادي، مردم سالاري، معارف اسلامي. اما بين واقعيت‌ها و ايده‌آل‌ها هم فاصله‌هايي افتاده است كه بايد از جوان‌ها و نخبگان استمداد بگيرند كه اين فاصله‌ها پر شود.

عزيزاني را كه اهل مطالعه هستند را من ارجاع مي‌دهم به اصل ۱۷۰ قانون اساسي كه گفته است چگونه و با چه فرآيندي مي‌شود قانون اساسي را اصلاح كرد؟. بعضي از اصول قانون اساسي لايتغير و غيرقابل تجديد است. مثل اصولي كه متضمن جمهوريت و اسلاميت نظام است. ولي بقيه اصول مي‌تواند اصلاح شود. در يك مثال ساده و روشن، اگر كسي بخواهد قانون اساسي را اصلاح كند، بگويد ما مجلس نمي‌خواهيم، اين قابل قبول نيست چون مجلس نماد جمهوريت نظام است يا مثلاً رياست جمهوري انتخاباتي نباشد؛ اين هم نمي‌شود اما مي‌تواند بگويد به‌جاي يك مجلس، دو مجلس داشته باشيم؛ يا به‌جاي اينكه مجلس ۴ ساله باشد، ۶ ساله باشد. اينها اشكال ندارد. يا عوض اينكه نظام رياستي باشد، پارلماني باشد. بعضي از اصول و ساختارهاي نظام جمهوري اسلامي بايد اصلاح و تجديدنظر بشود. من از اين به «جمهوري دوم» تعبير مي‌كنم.

من اين را كه مي‌گويم بعضي‌ها مي‌گويند آقاي باهنر هم مي‌خواهد انقلاب كند! اما طبق اصل ۱۷۷ قانون اساسي مي‌توانيم در بعضي از اصول تجديد نظر كنيم. من معتقد هستم با يك مجلس نمي‌توانيم مملكت را اداره كنيم. بايد حتماً دو مجلس داشته باشيم. چون مجلس فعلي، متشكل از افرادي است كه خواستگاهشان يا منطقه است، يا قوميت و يا صنف. خواستگاه ملي ندارند و به همين دليل است كه خيلي از منافع ملي مردم، معمولاً قرباني منافع منطقه‌اي مي‌شود. در صورتي مي‌شود از اين وابستگي قوميتي بهترين استفاده را كرد.

پيشنهاد امروز

حضور: در آن جلسات با آقاي شمخاني اينها را هم مطرح كرديد؟

باهنر: بله اينها را بحث كرديم.

حضور: پس آن جلسات خوب بود.

باهنر: جلسات خوبي بود؛ از جهت اينكه گفتم بايد يك تريبوني وجود داشته باشد براي حرف زدن، اين جلسات خوب بود چون آنجا انواع و اقسام افراد بودند.

حضور: چه كساني بودند؟

باهنر: حالا اسمشان را شايد لازم نباشد بگويم ولي آدم‌هايي كه در همين جمهوري اسلامي زندان رفتند، پنج سال محكوميت كشيدند، يا در فتنه بودند. از اين تيپ افراد.

حضور: ولي آدم‌هاي تاثيرگزاري هم در تفكرات خودشان هستند...

باهنر: بله اما از اين جهت خيلي خوب بود كه آنجا راحت حرفشان را زدند. ديدند كه دارند حرف‌‌شان را مي‌زنند و دبير شوراي عالي امنيت ملي هم دارد مي‌شنود. به احتمال زياد صورت مذاكرات خدمت مقام معظم رهبري هم داده مي‌شود. بعضي حرف‌هاشان هم حرف‌هاي خوبي بود ولي خب من هم انتقاداتي داشتم. گفتگو يعني همين. يعني بعضي حرف‌هايي كه آنها مي‌زدند را من قبول نداشتم. آنها هم بعضي حرف‌هاي مرا قبول نداشتند. در بعضي حرف‌ها هم با هم تفاهم ديدگاه داشتيم.

من اين ادعا را دارم كه ۹۰ درصد تصميمات مجلس، غيرسياسي است. در صورتي كه اصلاً ضرورت ندارد آنجا رقابت كنند. در مجلس بايد با جناح رقيب همكاري كرد تا يك كاري راه بيفتد. ولي متاسفانه نمايندگاني كه وارد مجلس مي‌شوند از همان اول فكر مي‌كنند همه تصميمات بايد سياسي باشد. به بودجه هم كه مي‌خواهند رأي بدهند، نگاه مي‌كنند كه دولت چه كسي است؛ دولت خودي هست يا غير خودي! خب اين نمي‌شود كه. من بايد يك ريا بكنم. اشكال ندارد؟

حضور: نه بگوييد...

باهنر: سال ۷۶ كه انتخابات برگزار شد و اولين دولت آقاي خاتمي تشكيل شد، ما در مجلس بوديم؛ آقاي ناطق نوري هم رئيس بود...

حضور: هيچكس فكر نمي‌كرد كه همه اين كابينه رأي بياورد.

پيشنهاد امروز

باهنر: نه؛ حالا غير از اين جالب بود. اولين لايحه بودجه را كه دولت خاتمي به مجلس داد، از بدشانسي آقاي خاتمي من رئيس كميسيون تلفيق بودم؛ از طرف ديگر هم رئيس ستاد آقاي دكتر ناطق نوري بودم. اينها واقعاً نگران بودند كه بودجه چه خواهد شد. موقعي كه بودجه را تصويب كرديم و شوراي نگهبان ايرادها را گرفت و ابلاغ كرديم، سخنگوي دولت اصلاحات، آقاي مهاجراني در تلويزيون صحبت كرد. من در خانه بودم. گفت امروز بودجه تصويب و به دولت ابلاغ شد. اما دو نكته را بايد بگويم. يكي اينكه اين قانوني كه مجلس تصويب كرد، به مراتب از لايحه‌اي دولت به مجلس داد، قوي‌تر بود و خبرويت بيشتري داشت. و نكته دوم كه من از شنيدنش تعجب كردم، اين بود كه گفت ما ضمن اينكه از مجلس و تشكر مي‌كنيم، از آقاي فلاني هم تشكر مي‎كنيم و اسم من ناقابل را آورد. من قدري بهم برخورد و همان موقع به آقاي مهاجراني زنگ زدم و گفتم مرا دست انداختي؟ اصلاً سابقه نداشته كه شما به عنوان سخنگوي دولت بخواهيد در تلويزيون از يك نماينده تشكر كنيد. گفت اصلا دولت تصويب كرده كه من به اسم از تو تشكر كنيم.

بيني و بين‌الله آن‌ موقع كه ما بودجه را تقسيم مي‌كرديم اصلاً نگاه نمي‌كرديم ببينيم دولت كي هست؛ ما نگاه مي‌كرديم مملكت چه مي‌خواهد، نظام چه مي‌خواهد. آقاي منتسكيو هم كه از تفكيك قوا صحبت كرده، اصلاً قرارش اين نبود كه سه قوه عليه هم مملكت را اداره كنند؛ سه قوه بايد با هم مملكت را اداره كنند. ما متأسفانه رقابت‌هاي غلطي داريم.

حضور: اين سه راهكار شما راهكارهاي ويژه‌اي بود؛ حالا آن نكته‌اي هم كه شما گفتيد، ضمن حفظ احترام شوراي نگهبان و جايگاهش كه فصل‌الخطاب است و تا زماني هم كه اصلاحي در قانون صورت نپذيرد، همه بايد از اين شوراي نگهبان تبعيت بكنند اما اين نكته‌اي كه شما هم مي‌گوييد كه آنها تقصيري ندارند، بعضي جاها افكار عمومي اقنا نمي‌شود كه شوراي نگهبان تقصيري ندارند...

باهنر: بله من قبول دارم...

حضور: مثلاً در انتخابات رياست جمهوري ۱۴۰۰ واقعاً اين اقنا اتفاق نيفتاد.

باهنر: حتي مقام معظم رهبري هم گلايه كردند، فرمودند به بعضي‌ها جفا شد...

حضور: كه بعضي‌هاش هم معلوم بود كه چه كسي هست...

پيشنهاد امروز

باهنر: بله؛ اينها را بايد دقت كرد. يعني بايد حواس‌ها جمع باشد. من گفتم اينها را. اشكالات را قبول دارم و راه حل‌ها هم آنهايي بود كه گفتم. شايد من صحبت‌هاي قبلي را كامل نكردم. ببينيد در يك نظام مردمسالار، حالا ما در ايران مي‌گوييم مردمسالاري، يكي مي‌گويد جمهوري، يكي مي‌گويد ليبراليسم، يكي مي‌گويد دموكراسي؛ من اسمش را كار ندارم. جايي كه رأي مردم مي‌خواهد حكومت كند كه ايران مصداق بارز اين حرف است، مهمترين ابزار اين حكومت، حزب است. من در غيبت سه يا چهار حزب، قدرتمند و فراگير و پاسخگو، اصلا بر آينده حكومت مردمسالاري ديني بيمناكم و فكر مي‌كنيم اين مردمسالاري ديني به سر منزل مقصود نمي‌رسد. چون اگر حزب نباشد آن‌ وقت انتخابات مي‌شود پوپوليستي.

حضور: آقاي باهنر من خيلي صريح و راحت مي‌پرسم؛ برخي‌ها مي‌گويند كه اگر ما بخواهيم فضا را باز كنيم تا يك انتخابات رقابتي شكل بگيرد، ممكن است مجلسي بشود مانند مجلس ششم و دولتي كه حالا اسم نمي‌برم و گرفتاري‌هايي حاصل مي‌شود. پس بياييم يك مقدار فضا را بسته‌تر ببينيم ولي خوب بعضي‌ها هم از اين طرف مي‌گويند شما فضا را بسته‌تر كنيد، هم مشاركت پايين مي‌آيد و وجهه بيروني نظام لطمه مي‌خورد و هم اينكه اين ناكارآمدي ممكن است اصلاً خودش را بيشتر نشان دهد. به دليل اينكه برخي افراد لايقي كه مي‌توانستند به كشور خدمت كنند، به‌خاطر برخي تفكراتي كه دارند، اين قدرت خدمت از آنها سلب مي‌شود و به مردم هم خيانت مي‌شود. اين را چطور بايد حل كرد كه از جمهوريت و اسلاميت نظام كه در قانون اساسي هم گفته شده محافظت شود؟ نگاه امام (ره) و حضرت آقا در اين قضيه چگونه است؟

باهنر: حضرت آقا يك وقتي يك جمله خيلي عميقي فرمودند با اين مضمون كه جمهوري اسلامي كلمه بسيطي هست؛ يك كلمه مركب نيست كه بگوييم جمهوري و اسلامي. هر جزئي از آن نباشد، ديگر جمهوري اسلامي نيست. يا بايد به جمهوري اسلامي چسبيد يا بايد ولش كرد؛ وسط نداريم. در علوم انساني صفر و صدي نداريم. سياه و سفيد هم نداريم. بين صفر و صد، صدتا عدد هست؛ بايد برويم يك نقطه بهينه را پيدا كنيم.

هفت تير سال ۱۳۶۰ تعدادي از وزرا، نماينده‌هاي مجلس، مسئول قوه قضائيه و مقامات بزرگ كشور شهيد شدند. ۷۰ تن؛ و تعدادي هم جانباز شدند. خب يكي از اهداف اين بود كه نظام جمهوري اسلامي سرنگون شود. روز بعدش، مجلس جلسه علني داشت و يك تعداد از جانبازان هفت تير را با برانكارد به مجلس آوردند. براي اينكه مجلس يك روز هم از اكثريت نيفتد و نتوانند بگويند امروز مجلس به خاطر ترور ديشب، تعطيل شد. كار سنبليكي بود.

پيشنهاد امروز

از طرف ديگر مجلسي هم داشتيم مانند مجلس ششم كه يك عده‌اي گفتند اعتصاب مي‌كنيم و جالب است كه تنها هم نبودند؛ تعدادي از معاونان و وزرا با برخي ائمه جمعه نامه نوشتند كه يك شب همه با هم استعفا مي‌دهيم تا نظام را زمين بزنيم. خب اين هم يك ديدگاه است. اين ديدگاه، ديگر ديدگاه مردمسالاري ديني نيست. اينها را نمي‌توان پسنديد. اين يعني رقابت و مقابله كردن با نظام جمهوري اسلامي؛ رقابت سياسي يك محدوده و مشخصه‌اي دارد. هيچ حكومتي امروز در دنيا وجود ندارد كه به مردمش اجازه دهد با اصل حكومت رقابت بكنند. يعني در آمريكا هم كه حكومت ليبرال و دموكرات هست اگر فردا يك نفر بيايد بگوييد من مي‌خواهم كانديداي رياست جمهوري شوم ولي سوسياليست هستم، آنچنان بلايي سرش مي‌آورند كه تا هفت پشتش هم ديگر نتواند سر بلند بكند.

خب بالاخره ايران هم همين است اما اينكه فرض كنيم با اين استدلال كه چون باهنر مي‌خواهد رأي بياورد، رقبايش را حذف كنيم، اين هم خيانت است و هم ظلم به انقلاب است. يكي از مشكلات ما اين است كه آنهايي كه به قدرت مي‌رسند رقباي خودشان را به رسميت نمي‌شناسند؛ چپ و راست هم فرق هم نمي‌كند. طرف موقعي كه به قدرت رسيد، ديگر مي‌خواهد سر رقيب‌ها را زير آب كند.

ممكن است نماينده‌ها از اين جمله من عصباني بشوند. در همين دوره انتخابات مجلس، به ازاي هر كرسي به طور متوسط ۱۵ نفر يا ۲۰ نفر كانديدا بودند. آن لحظه‌اي كه فرمانداري اعلام مي‌‌كند كه از بين مثلا اين ۱۹ نفر، فلاني رأي آورده، آن ۱۹ نفر مي‌گويند ما از امروز كاري مي‌كنيم كه اين فلاني در اين چهار سال اصلاً نتواند كار كند. آن طرفي هم كه رأي آورده، مي‌گويد من سر آن ۱۹ نفر را زير آب كنم تا دوره آينده رقيب من نباشند. يعني عوض اينكه اين انتخابات بشود مسابقه در خيرات، مي‌شود يك رقابت تخريبي دائم.

بعد انتخابات بايد رفاقت كنيم؛ بايد همكاري و همدلي و همراهي باشد براي پيشرفت مملكت اما متأسفانه رويكردهاي ما رويكردهاي اشتباهي است. اين هم كه شما فرموديد درست است يعني بايد رقباي‌مان را به رسميت بشناسيم. اگر هم مي‌خواهيم بر رقيب‌مان پيروز شويم بايد جوانمردانه باشد.

حضور: شما از مجلس دوم نماينده مجلس شديد؟

پيشنهاد امروز

باهنر: بله.

حضور: از كرمان رأي آورديد.

باهنر: بله از بافت كرمان

حضور: بعد از شهادت شهيد باهنر عزيز، با امام (ره) ديدار داشتيد. در مواجهه سياسي‌ شما با امام (ره) و نوع تصميم‌گيري‌هاي ايشان، كجا بود كه شايد قدري جا هم خورده باشيد؟

باهنر: يك رسمي بود كه حضرت امام (ره) در آغاز مجلس، معمولاً پيام مي‌دادند.

حضور: ديدار نبوده..

باهنر: ديدار نه؛ يادم نمي‌آيد... پيام مي‌دادند و توصيه‌هايي را مي‌فرمودند كه ما از نظرات ايشان استفاده مي‌كرديم.

مجلس دوم كه نه، اما مجلس سوم يك مجلس بسيار پرحادثه‌اي بود؛ يعني هم به اصطلاح قطعنامه پذيرفته شد؛ هم حضرت امام رحلت كردند و آن ثلمه عظيمي كه به انقلاب و اسلام وارد شد؛ از طرفي اصلاح قانون اساسي را داشتيم و اينكه دوره نخست وزيري و اينها تمام شد و به تبع آن انتخاب مقام معظم رهبري به موقعيت ولايت فقيه. اين اتفاقات پشت سرهم در آن زمان رخ داد.

باز من اينجا چاره‌اي ندارم كه قدري ريا بكنم؛ ورود به مجلس دوم براي من قدري غيرمترقبه بود. بعد از جريان ۸ شهريور و ۷ تير و آن حوادث عظيم، ما مي‌خواستيم در تهران براي برگزاري كنگره حزب جمهوري اسلامي جمع شويم. من آن موقع در كرمان بودم. وقتي به اين فكر كردم كه بقيه سيف انقلاب مي‌خواهند در كنگره حزب جمع بشوند؛ اگر يك دفعه بمبي منفجر شود، ديگر چيزي نمي‌ماند. بدنم لرزيد.

سراسيمه زن و بچه را ول كردم و گفتم من به تهران مي‌روم. دعوت هم نشده بودم. وقتي رسيدم تهران بلافاصله به حزب رفتم و خب خيلي هم شناخته شده نبودم. آنجا گفتم من آمده‌ام براي كنگره. خيلي هم كاربلد نيستم براي امنيت و اينها ولي آمدم هرچه كه به عقلم مي‌سد اينجا انجام دهم و كمك كنم. كنگره هم اتفاقاً در همين اردوگاه شهيد باهنر بود. قبلش قرار بود در جماران برگزار شود. خدا رحمت كند آقاي سرحدي‌زاده و آقاي حائري‌زاده را. بنده به همراه اينها شديم مسئول ستاد برگزاركننده كنگره. آقاي جاسبي هم به اصطلاح قائم مقام دبيركل بود و خود دبيركل هم آقاي آيت‌الله خامنه‌اي بودند. به اين صورت در تهران ماندگار شديم.

بعد از آن، از كرمان آمدند و گفتند كه بيا كانديداي انتخابات بشو؛ وقتي اين را گفتند، واقعاً بغض گلويم را گرفت؛ گفتم مملكت اينقدر بي‌آدم و بي‌شخصيت مانده كه حالا من، يك جوان ۲۷ ساله بروم نماينده مجلس بشوم؟ من كجا و مجلس كجا؟ بالاخره ما را قانع كردند كه فعلاً ما غير از تو كسي را نداريم و بايد بيايي و به گردنمان افتاد.

پيشنهاد امروز

من موقعي كه آمدم به مجلس شايد تا يكسال فقط مي‌نشستم و گوش مي‌دادم كه چيزي ياد بگيرم. نه اظهارنظري مي‌كردم و نه موضعي مي‌گرفتم؛ مثل يك دانش‌آموز ساعي و درس‌خوان نشسته بودم كه كار ياد بگيرم. تا اينكه به دوره دوم رياست جمهوري حضرت آقا رسيد و روز تحليف؛ و ايشان مجبور شد دوباره آقاي مهندس موسوي را به عنوان نخست وزير معرفي كند. روز تحليف، من يك سخنراني كردم كه اولين نطق مجلس من بود كه خيلي هم در كشور سروصدا كرد.

حضور: در مورد چي بود؟

باهنر: الان وقتش هست بگم؟

حضور : بله بگوييد.

باهنر: اولا ما يك زبل‌بازي در آورديم. سخنراني‌هاي آن موقع با قرعه معلوم مي‌شد؛ روز سخنراني ما اتفاقاً به روز تحليف افتاده بود. روز تحليف معمولاً رئيس جمهور در مجلس سخنراني مي‌كند و معمولاً سخنراني قبل از دستور ندارد. طبق قرعه‌كشي اسم من آن روز درآمده بود. دو روز قبلش آقاي هاشمي پيام فرستادند كه پس فردا تحليف داريم و نوبت تو هم هست كه بايد سخنراني كني؛ ولي سخنراني نكن؛ بگذار دو روز بعدش. من هم ـ معذرت مي‌خواهم ـ جوان و سرتق بودم؛ گفتم الا و لابد من بايد همان روز سخنراني كنم. هرچه گفتند اين با نظم و انظباط و برنامه نمي‌خواند، گفتم اين حق آيين‌نامه‌اي من است. اگر اجازه ندهيد وسط تحليف تذكر آيين‌نامه‌اي مي‌دهم و براي سخنراني بلند مي‌شوم؛ چون هر نماينده‌اي تذكر آيين‌نامه‌اي بدهد، نطق‌هاي مجلس قطع مي‌شود و بايد اين تذكر را جواب بدهند. گفتم اين حق قانوني من است؛ گفتند چرا؟ گفتم من سخنراني‌ام را آماده كرده‌ام براي روز تحليف؛ روز بعد از تحريف ديگر به درد نمي‌خورد.

آخر آن بندگان خدا تسليم شدند و صبح وقتي رئيس مجلس، آقاي هاشمي زنگ را زد؛ آقاي منشي اعلام كرد كه اول قرائت كلام الله مجيد، دوم سخنراني آقاي مهندس باهنر و سوم مراسم تحليف. ملت تعجب كردند كه يعني چه؟ سخنراني باهنر؟ همه آمده بودند. بالاخره ما سخنراني را شروع كرديم و يه فراز خطاب به آقاي مهندس موسوي داشت كه تو نخست وزير امام هستي؛ امام تو را نخست وزير نگه داشته؛ آقاي خامنه‌اي نمي‌خواست تو را نخست‌وزير بگذارد.

حضور: گفتيد؟

پيشنهاد امروز

باهنر: بله؛ گفتم كاري بكن كه در دوره دوم نخست وزيري، آبروي امام و انقلاب و نظام را حفظ كني. بايد وحدت داشته باشي. مهندس موسوي هم نشسته بود. يك خطاب هم داشتم به آقاي خوئيني‌ها؛ ايشان آن زمان دادستان بود. آن موقع تعدادي از جوان‌هاي به اصطلاح حزب‌الهي درخيابان وليعصر (عج) به صورت چند خانم بي‌حجاب اسيد پاشيده بودند. آقاي ناطق نوري وزير كه كشور بود، اين جوان‌ها را بازداشت كرده بود. آقاي خوئيني‌ها كه حالا اصلاح‌طلب شده‌اند، خطاب به وزير كشور گفته بود كه چرا اينها را بازداشت كردي؟ من دادستان هستم و بايد دستور آزادي‌شان را بدهي. اينها حزب الهي بودند و به وظيفه شان عمل كردند. اينها را نمي‌دانم پخش مي‌كنيد يا نه؟

حضور: پخش مي‌كنيم.

باهنر: خطاب كردم به آقاي خوئيني‌ها و گفتم جناب آقاي خوئيني‌ها، تو دادستان كشور هستي. مهمترين ارزش در اين كشور اجراي قانون است. اگر كسي در اين مملكت بخواهد سرخود قانون‌شكني كند، فردا با داري با بنز در خيابان حركت ‌مي‌كني، جلوي تو را مي‌گيرند، پياده‌ات مي‌كنند و مي‌گويند تو مسئول هستي، برو سوار موتور سيكلت بشو. تو دادستان هستي. فردا نوبت خودت مي‌شود؛ پس فردا نوبت ديگري مي‌شود. گفتم اگر قانون‌شكني بشود، اولين فدائيان قانون‌شكني خود شماها خواهيد بود. كسي كه رفته اسيد به صورت مردم ريخته، بايد بازداشت شود.

حضور: آن هم به اسم حزب الهي...

باهنر: بله. همه سران مملكت هم بودند و گوش مي‌دادند. ما هم از اين موقعيت سوءاستفاده كرديم و صحبت من كه تمام شد، همه گفتند احسنت احسنت. بعد همه احسنت‌ها كه تمام شد، خدا رحمت كند مرحوم فؤاد كريمي نماينده اهواز را. خيلي دوستش مي‌دارم؛ از آخر مجلس بلند شد گفت باهنر! نه احسنت، نه احسنت، نه احسنت. چون بالاخره طرف به اصطلاح چپي بود و ما راستي بوديم و از اين حرف‌هاي ما خوشش نيامد. بعد از جلسه تحليف رفته بوديم براي پذيرايي و من نزديك ميز پذيرايي ايستاده بودم و آقايان سران داشتند مي‌آمدند؛ آقاي هاشمي و آقاي خامنه‌اي و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي خوئيني‌ها؛ همه داشتند مي‌آمدند. آقاي خامنه‌اي هم كه زيرك؛ حدود ۱۰ متر مانده بود به من برسد، مرا هم همه مي‌ديدند، عصايشان را بلند كردند و گفتند ببين آقاي باهنر! من جزو احسنتي‌ها بودم؛ جزو نه احسنتي‌ها نبودم. يادت باشد. مي‌توانست يواشكي بيايد در گوشم بگويد ولي بلند گفت.

حضور: بازخوردي از سمت امام نداشتيد؟

پيشنهاد امروز

باهنر: نه. صحبت‌هايم واقعاً احترام به امام بود.

حضور: از قاطعيت امام (ره) و مديريت‌هاي امام مي‌توانيد مثال بزنيد؟

باهنر: امام واقعاً در دو سال پاياني عمر با بركتشان سه تا كار خيلي مهم انجام دادند كه من هنوز هم معتقد هستم اگر يكي از اين سه كار انجام نمي‌شد، اصلا معلوم نبود انقلاب چه سرونوشتي پيدا مي‌كرد. و ممكلت به شدت به هم مي‌ريخت. يكي اينكه آقاي منتظري را عزل كردند. زماني كه امام (ره) آقاي منتظري را عزل كرد. زماني كه او را عزل كرد شايد حتي يكي از نزديكان امام هم به اين كار راضي نبود. كار دومي كه ايشان كردند، پذيرش قطعنامه بود. اين شجاعت امام بود. يعني امام كه تا دو ماه قبل مي‌گفت جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان و اصلاً اين شعار امام بود كه جنگ را تا آنجايي ادامه مي‌دهيم كه ديگر فتنه‌اي در جهان باقي نماند، يك عده از سپاه رفتند خدمت ايشان و گفتند كه وضع جنگ اينگونه است و خوب هم نبود؛ كه امام (ره) نامه نوشتند كه من جام زهر را نوشيدم... آن نامه اولين بار در مجلس توسط آقاسيد احمد خوانده شد. يعني قبل از آن به رسانه‌ها نداده بودند.

حضور: در جلسه علني خوانده شد؟

باهنر: بله يعني نامه آنجا رسانه‌اي شد. اين را مي‌خواهم بگويم كه شجاعت، دليري و بنده خدا بودن، بنده خالص خدا بود امام اينجا بيشتر نمايان شد. امام با پذيرش قطعنامه در واقع حرف دو ماه قبل خودش را نقض كرد؛ و به نوعي از آبرويش و از همه چيزش گذشت. احساس كرد كه تكليفش امروز اين است. بعداً هم معلوم شد. آقاي هاشمي در خاطراتش گفت كه من رفتم خدمت امام و گريه كردم كه بالاخره يا بايد جنگ ادامه پيدا كند يا انقلاب بماند و اگر جنگ ادامه پيدا كند، معلوم نيست كه چه مي‌شود. و بالاخره قطعنامه پذيرفته شد. همان موقع كه قطعنامه پذيرفته شد، عده‌اي از سپاهي‌ها از انقلاب جدا شدند كه اسامي‌شان را نمي‌گويم؛ ميشناسيم‌شان. اصلاً اين كار را در اعتراض به امام (ره) كردند.

كار سوم هم اصلاح قانون اساسي بود. قبلا در قانون اساسي آمده بود كه ولي فقيه بايد مرجعيت تام داشته باشه يا شوراي رهبري مطرح بود؛ كه اينها را اصلاح كردند و شد رهبري كه بايد مجتهد جامع‍‌الشرايط باشد و موارد ديگر.

اين سه تا كار را كه حضرت امام انجام دادند، واقعاً هر كدام سونوشت‌ساز بود. مثلاً اگر آقاي منتظري را عزل نكرده بودند، حالا ان‌شاءالله خدا از سر تقصيراتشان بگذرد ولي بالاخره معلوم بود انقلاب سرنوشتش چه مي‌شد. يا مثلاً اگر قطعنامه را نپذيرفته بودند، بعد از فوت امام (ره) كسي ديگر جرأت نمي‌كرد قطعنامه‌اي را بپذيرد. ممكن بود به ياد و نام امام مي‌گفتند امام مخالف پذيرش قطعنامه بوده.

پيشنهاد امروز

مي‌خواهم بگويم هركدام از اين كارها شجاعت بي بديل مي‌خواست. واقعاً آدم احساس مي‌كند يك آدم عادي اين قدرت را نداشت كه بتواند اينقدر شجاعت داشته باشد. آن‌ وقت مردم هم قدر مي‌دانستند. اگر در استقبال از حضرت امام ۲ ميليون آدم آمدند در تهران، در بدرقه امام (ره) ۵ ميليون آدم جمع شد. يعني مردم قدر اين امام را مي‌دانستند.


حضور: نگاه امام (ره) به جناح‌هاي مختلف سياسي چطور بود؟

باهنر: اين هم نكته خوبي است. در پايان مجلس دوم، جناح‌هاي سياسي آن موقع، يكي حزب جمهوري اسلامي بود، يكي جامعه مدرسين و ديگري هم جامعه روحانيت مبارز تهران. تعدادي احزاب ديگر هم بودند مانند خانه فرهنگيان، خانه كارگر و تحكيم وحدت بود. اينها يك عده‌شان به حساب چپي بودند و يك عده شان راستي بودند. يك عده از جامعه روحانيت مبارز تهران جدا شدند تحت عنوان مجمع روحانيون مبارز؛ روحانيت مبارز تهران، خود آقاي خامنه‌اي بودند و آقاي هاشمي كه اين اواخر هم دبيركل‌شان مرحوم آيت‌الله مهدوي‌كني بود. اواخر مجلس دوم، مجمع روحانيون جدا شد و اختلافات بالا گرفت. خب اينهايي كه جدا شده بودند، اسلام آمريكايي را چسباندند به راستي‌ها؛ كه بعدها حضرت امام (ره) در يك بيانه‌اي فرمودند من به طلاب نصيحت مي‌كنم پناه ببرند به جامعه مدرسين والا دچار اسلام آمريكايي خواهند شد. امام جهت اين اسلام آمريكايي را برگرداند. اگر شما اين را در بيانيه امام بگرديد، مي‌بينيد و شايد امام براي اينكه دلجويي از جامعه مدرسين و روحانيت اين حرف رو زد. مناسبتي بود كه امام (ره) پيامي دادند و به طلاب توصيه كردند كه شما بريد به جامعه مدرسين حوزه علميه قم بپيونديد والا دچار افرادي مي‌شويد كه دچار اسلام آمريكايي هستند. اما اين نكته مهم بود. موقعي كه مجمع روحانيون جدا شد، آقاي ناطق نوري و محتشمي‌پور با هم كل كل كردند و نامه‌اي به امام نوشتند و امام در جواب نامه‌اي نوشتند كه اگر شما بياوريد تحت اين مصاحبه خيلي نامه جالبي است كه مشهور شد به «منشور برادري». امام فرمودند بله من مي‌دانم آقاي ناطق نوري و آقاي محتشمي‌پور! من مي‌دانم شما اختلاف نظر داريد و اين اختلاف نظرتان خوب و مبارك است. هر دوي شما بچه‌هاي انقلاب هستيد و من هر دوي شما را را قبول دارم.

منشور برادري، يعني امام رقابت سياسي در درون نظام را كاملاً به رسميت شناخت و تعريف و قبول كرد. برخلاف نظر بعضي از دوستان ما كه الان دارند اشتباه مي‌كنند و فكر مي‌كنند در كشور نبايد رقابت سياسي باشد.

پيشنهاد امروز

حضور: همان وصفي كه آقا گفتند. دو بالي كه نظام جمهوري اسلامي را جلو مي‌برد.

باهنر: اين رقابت سياسي، بركت و خير است و باعث رقابت در مسابقه خيرات هست؛ نه اينكه خدايي ناكرده تبديل بشود به يك رقابت تخريبي و خراب‌كننده.

حضور: خط قرمز امام (ره) چه بود؟ يعني در مواجهه با مسائل سياسي و بازيگران سياسي چه واكنشي داشتند؟

باهنر: امام (ره) در اين مسئله، به اصولي كه اعتقاد داشتند، ذره‌اي كوتاه نمي‌آمدند. مثلاً در اعلام حكم اعدام سلمان رشدي، يك عده در دولت بحث كردند كه اين خلاف منافع سياست خارجي ما هست و فلان. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمي روي اين مسئله موضع نگيرند. اگر هم در خارج از كشور چيزي گفتند، بگويند آن طلبه گفته است. جمهوري اسلامي لازم نيست موضع بگيرد كه سلمان رشدي قتل واجب است. بگذريم كه بعدها آقاي صانعي در مجموعه ۱۵ خرداد جايزه تعين كردند. حتي من قدري ترديد دارم كه امام گفته باشند اسرائيل بايد از بين برود. يك زماني هم در شوراي دفاع بحث شد كه اين، موضع نظام جمهوري اسلامي باشد يا نه؟ كه حضرت امام (ره) فرمودند بگوييد نه، آن طلبه گفته است. چون آن موقع مي‌گفتند امام فرموده است صدور انقلاب و در بيرون از كشور، ايران‌هراسي راه انداخته‌ بودند كه ايران با توپ و تانك و لشكركشي مي‌خواهد انقلاش را صادر كند. امام توضيح دادند كه ما اگر مي‌گوييم صدور انقلاب، منظور صدور فرهنگي، اعتقادي، صدور فكري است، نه صدور نظامي.

چون از اول انقلاب آمريكا و صهيونيست‌ها و مخالفين يك ترفندي داشتند كه ايران‌هراسي را در دنيا تبليغ مي‌كردند و مي‌خواستند همه را از ايران بترسانند. تا ميانه سال ۸۰ ـ ۸۵ روي اين مسئله مراقبت جدي داشتيم كه ايران هراسي را نگذاريم در دنيا رشد كند و به اصطلاح آب مي‌ريختيم روي آتش و مي‌گفتيم كه طرفدار صلح و همزيستي مسالمت‌آميز هستيم. حتي در چشم‌انداز بيست ساله، در سال ۸۴ تيم مجمع بحث كردند و آقا ابلاغي كردند كه چهار فراز دارد. يكي از فرازهايش تعامل سازنده با همه كشورهاي دنيا به استثناي رژيم صهيونيستي بود. يعني هيچ كشور ديگري را استثنا نكرديم.

حضور: كه مورد تأييد آقا هم قرار گرفت.

پيشنهاد امروز

باهنر: اصلاً چشم‌انداز را آقا ابلاغ فرمودند. ما پيشنهاد كرديم به ايشان. چشم‌انداز جزو ابلاغيه‌هاي رسمي كشور است.

حضور: ما تا ميانه سال ۸۵ مواظب ايران هراسي دنيا بوديم...

باهنر: بله؛ اما متأسفانه از سال ۸۵ به بعد آن آقاي رئيس جمهور آمد هولوكاست و اين مسائل را مطرح كرد كه بعد هم گفتند قطعنامه‌ها ورق پاره است و اين حرف‌ها... من مي‌خواهم بگويم ما يك مقداري در اين 20 سال اخير از مسئله خنثي كردن ايران هراسي غفلت كرديم و شايد بعضي جاها برخي مقامات ما بنزين ريختند روي آتش ايران هراسي. عوض اينكه آب بريزند و توضيح بدهند در دنيا كه ما اهل جنگ و خصومت و اهل لشكر كشي نيستيم و اهل دفاع از مظلوم هستيم.

حضور: حالا سريع اين را بپرسم. بعضي‌ها همين صحبت‌هاي شما و دوستان شما و همفكران شما يا خيلي از غيرهمفكران شما كه در اين مسير حرف مي‌زنند را مي‌شنوند و مي‌گويند كه اين تفكرات با ارزش‌هاي اصيل انقلاب اسلامي مغايرت دارد. ما بايد به سمت خالص سازي نظام و جمهوري اسلامي برويم. نظام را خالص كنيم و در واقع كشورمان را از وجود كساني كه چنين تفكراتي دارند، خالص كنيم...

باهنر: ببينيد حالا باز من اين را نمي‌خواهم محكوم كنم؛ من يك جمله ديگري مي‌خواهم بگويم. اگر ما كشور را، اعم از خواص و عوام را بخواهيم از نظر اتصال به اصل مركزيت نظام تقسيم كنيم، يك عده فدائيان نظام هستند؛ ايثارگرانند كه فقط منتظرند يك فرمان برسد و واقعاً با همه سرمايه و وجودشان و با همه توان وارد ميدان مي‌شوند. ما به اينها مي‌گوييم فدائيان و ايثارگران. ايثارگراني كه در دفاع از حريم حرم و در جنگ هستند و سرباز گمنام‌اند كه تمام زندگي‌شان را به خطر مي‌اندازند تا از نظام و رهبر دفاع كنند. اينها لايه اول هستند.

لايه دوم، موافقان نظام‌اند؛ لايه سوم آن بي طرف‌ها هستند. لايه چهارم مخالفين هستند. لايه پنجم معاندين‌اند كه نمي‌خواهند جمهوري اسلامي باشد. آنهايي كه اصلاً دشمن‌اند. حالا نمي‌خواهم درصد بگويم. بعضي‌ها فكر مي‌كنند خيلي زيادند اما از دو سه درصد تجاوز نمي‌كنند.

من آن آموزه‌اي كه از بزرگان دين و اسلام دارم، مي‌خواهم بگويم كه ما بايد سعي كنيم معاند را تبديل به مخالف بكنيم. مخالف را تبديل به بي‌تفاوت، بي‌تفاوت را تبديل به هوادار و هوادار را تبديل به جان فدا بكنيم. يعني مسير امر به معروف و نهي از منكر بايد اينطرفي باشد. متأسفانه بعضي‌ها درست عكسش عمل مي‌كنند. يعني مي‌گويند هركسي كه جانفدا نيست، ديگر بايد از رويش عبور كرد!

پيشنهاد امروز

حضور: و همين كار را هم مي‌كنند...

باهنر: موافق را هم بي‌تفاوت مي‌كنند؛ بي‌تفاوت را مخالف مي‌كنند و مخالف را حتي بعضي وقت‌ها به معاند تبديل مي‌كنند. من از آموزه‌هايي كه مي‌شناسم، از علوم ديني و اينها كه البته هيچ ادعايي ندارم ولي ما مي‌بينيم در قرآن كريم خداوند به حضرت موسي خطاب مي‌كند كه به سراغ فرعون برو و دعوتش كن؛ با زبان نرم هم دعوتش كن. شايد پذيرفت.

شايد من اينجا دارم حرف بيخودي مي‌زنم اما من مي‌خواهم بگويم خداوند عزوجل كه مي‌دانست فرعون به راه بيا نيست اما مي‌خواهد آموزش بدهد به پيامبرش كه وظيفه تو اين است كه حتي از فرعون هم نااميد نباشي براي دعوت. ما حتي براي دعوت معاندين هم نبايد نااميد باشيم و با زبان خير و ملايم، با زبان نرم از آنها دعوت كنيم. اما متأسفانه بعضي‌ها طور ديگري حركت مي‌كنند و عمل هم مي‌كنند.

حضور: دولت آقاي رئيسي را تا اينجاي راه چطور ديديد؟

باهنر: اين را خيلي كوتاه و مجمل و جدي نمي‌توان جواب داد. من آقاي رئيسي را در بعضي از كارهاي زيربنايي مجد و پيگير و خوب ميدانم. اگر بخواهم دو سه نمونه را بگويم، مثلاً دولت الكترونيك يا آنلاين شدن اطلاعات گردش‌هاي مالي و آنلاين شدن ماليات‌ها. نمونه ديگر بهبود فضاي كسب و كار است. خب اين كار را از زمان آقاي روحاني و قبل از آقاي روحاني، دائم خواهش مي‌كرديم و داد مي‌زديم اما شما اخيراً خيلي زياد شنيديد كه دستگاه‌هايي كه بايد مجوز بدهند، ظرف يك مدتي بايد اين كار انجام شود و گفت كه اگر مجوز ندهيد، من اين كار را انجام مي‌دهم. يعني كارهاي زير بنايي دركشور شروع شده است كه ده‌ها سال ما منتظر بوديم و متأسفانه نمي‌شد. زمان دولت روحاني من خيلي اين دو سه كار را دنبال كردم كه راه بيفتد. همين دولت الكترونيك و بهبود كسب و كار.

اما يك سري كارها هم به نظر مي‌سد رها شده است؛ يعني اينكه افرادي باشند كه مجرب و توانمند و آينده نگر باشند و از همه نيروها و پتانسيل‌هاي كشور استفاده بشود، من در اين نقطه مقداري ضعف مي‌بينم.

اينكه دولت بين مردم باشد، رئيس جمهور و ورزا، اينها خيلي خوب است؛ مخصوصاً بعد از دولت آقاي روحاني كه خب دولت آقاي روحاني خيلي در اين مسئله دقت نداشت؛ و بين مردم و با مردم و اين حرف‌ها نداشتند، آقاي رئيسي و اعضاي دولتش اين كار را كردند. اما من به خود آقاي رئيسي هم گفتم كه اين رفت و آمدها بين مردم، ويترين است. شما داريد كالا در اين ويترين مي‌چينيد. اين ويترين اگر مي‌خواهيد هميشه جذاب باشد، بايد پشتش يك دريا كارآفريني و توليد و اشتغال باشد. هنر بايد حل مشكلات مردم باشد والا اگر در اين سفرها كه رفتيد، چندتا وعده داده‌اي و وعده‌ها را هم نتوانستيد عمل كنيد، دوباره از همه خاصيتش مي‎افتد. در اين جهت فكر مي‌كنيم كه دولت مي‌تواند از نيروهاي كارآمد و توانمند بيشتر و بهتر استفاده كند.

حضور: ممنون. مجمل و مفيد بود. من چند تا از عبارت‌ها و تيترهايي را خدمت‌تان مي‌گويم و مي‌خواهم از نگاه امام (ره) خيلي كوتاه در حد كلمه يه عبارتي، در موردشان بگوييد؛ محرومين و مستضعفان يا همان پا برهنگان؟

پيشنهاد امروز

باهنر: ارباب ملت

حضور: قدرت؟

باهنر: وسيله تقرب به خدا

حضور: حكومت اسلامي؟

باهنر: آرزوي همه شيعيان و پيامبران كه به نتيجه برسد و اين به نتيجه رسيده است.

حضور: مصلحت؟

باهنر: مصلحت انديشي در عين حكم دين هست. بعضي‌ها مصلحت را در مقابله با معارف اسلامي مي‌دانند اما امام (ره) مصلحت را جزئي از اسلام مي‌دانست و به همين دليل مجمع تشخيص مصلحت نظام و عناوين ثانويه و عناوين اوليه مطرح كردند.

حضور: اخلاص؟

باهنر: در خصوص امام عرض كردم كه «كونُوا دُعَاةً لِلنَ�'اسِ‌ بِغَي�'رِ أَل�'سِنَتِكُم�'»؛ در اوج، بنده خدا بود و در خيلي از كارهايش نشان مي‌داد كه مخلص است.

حضور: منتقد و مخالف؟

باهنر: منتقد و مخالف اگر مرزها را رعايت مي‌كرد، تحمل مي‌كردند. در غير اين صورت امام يك سيلي به او مي‌زد كه هفت نسلش هم نمي‌توانستند بلندش كنند.

حضور: باند بازي و فاميل بازي؟

باهنر: امام حتماً با اين رفتارها مخالف بودند.

حضور: خدمت؟

باهنر: بزرگترين عبادتي كه انسان مي‌تواند انجام دهد.

حضور: مردمسالاري؟

باهنر: امام يك جمله گفته است و آن اينكه «ميزان رأي ملت است».


 

 


برگشت به تلکس خبرها