بدون ترديد عاقبت اغلب شركتهاي دولتي بزرگ و كوچك ورشكستگي يا افول خواهد بود بهره وري شركتهاي دولتي كم و تحرك و پويايي و توسعه در آنها جايگاه رفيعي ندارد.غالب شركتهاي تحت مديريت دولت دور يا زود ورشكست خواهند شد و اين سرنوشت محتوم آنهاست. دلايل اين سخن و عقيده در كجانهفته است؟ شركتها در دوران پر فراز و فرود فعاليت اقتصادي خود مي بايست بر اساس شرايط زماني تصميمات بزرگي را اتخاذ نمايند و اتخاذ چنين تصميماتي مستلزم استراتژي هاي بلند مدت و پويايي مي باشد از طرف ديگر شركتها مي بايست از بعد فني و دانش و فن آوري خود را با آخرين دست آوردهاي جهان هم نوا نمايند يا حتي خود خالق دانش و نوآوري باشند.مديرعامل شركت مي بايست هر شبانه روز وضعيت شركت را در همه ابعاد تجزيه و تحليل نموده و تصميمات لازم را اتخاذ و پس از تصويب كميته هاي تخصصي و سپس هيات مديره اجرايي نمايد. مديران شركتهاي حرفه اي مي بايست حرفه اي ترين و با تجربه ترين و كارآمد ترين افراد در آن حرفه باشند اما در سيستم مديريت دولتي هيچ يك از شاخص هاي فوق بصورت پايدار تحقق نمي يابند.
به دلايل مختلف از جمله دلايل ذيل سرنوشت محتوم همه شركهاي تحت مديريت دولتي نابودي خواهد بود:
وقتي مدير دولتي مي داند عمر مديريتي وي كوتاه است نمي تواند تصميمات استراتژيك و شجاعانه اتخاذ نمايد چرا كه تصميمات شجاعانه و همراه با ريسك ممكن است بعضا نتايج لازم را در كوتاه نداشته باشند و اقدامات و اصلاحات تا رسيدن به حالت پايدار و رفع نواقص زمان نياز داشته باشند اما ممكن است مدير عامل و تيم نظارتي در زمان مديريت بعدي همين مسائل را وسيله اي براي نشان دادن عملكرد نامناسب مدير قبلي قلمداد و بازگو نمايند و حتي مشكلاتي براي مديرعامل قبلي ايجاد شود.
شركتها متناسب با شرايط مالي و توليد و شرايط رقباي داخلي و خارجي مي بايست تصميم به سرمايه گذاري جديد بگيرند يا ضرورت داشته باشد در خصوص توليد محصول جديد اقدام كنند چنانچه مديريت شركتها نتوانند در زمان لازم در خصوص سرمايه گذاري افقي يا عمودي تصميم گيري كند نتوانند پروژه هاي اصلاحي را به درستي تعريف و اجرايي نمايند ممكن است رقبا جايگزين شوند و فرصت ها از دست بروند و شركت در نقطه اي كه مي بايست منحني خود را رشد مي داد نداده باشد و شركت در مسير افول قرار گيرد اينگونه تصميم گيري هاي مهم و حياتي در سيستم مديريت دولتي به خوبي رصد و پيگيري نمي شوند كه ناشي از نبودن استراتژي هاي پايدار، عدم ثبات مديريت، انتخاب مديران كم تجربه و غير حرفه اي و عوامل متعدد ديگر است.
تنها راه نجات شركتهاي دولتي از سرنوشت محتوم نابودي و ورشكستگي، واگذاري سهام اين شركتها به بخش خصوصي و مردم است. سالهاي طولاني است كه همه دولتها با صداي بلند شعار خصوصي سازي سر مي دهند اما بلعكس دولت هر سال بزرگ و بزرگتر شده است حال چنانچه دولت تدبير و اميد در شعار خصوص سازي خود صادق است مي بايست شعار و مصاحبه را كنار بگذارد و بخشنامه اي لازم الاجرا با چارچوب ذيل را به همه صندوق ها و هلدينك هاي بزرگ اقتصادي ابلاغ نمايد
صندوق هاي بازنشستگي نفت، نيروهاي مسلح و بازنشستگي كشوري و تامين اجتماعي مكلف شوند سهام شركتهاي بزرگ بورسي از جمله شركتهاي زير را در مدت 2 سال حداقل 40 درصد آزاد كنند
هلدينگ خليج فارس - فولاد خوزستان وفولاد مباركه- شركت ملي مس - شركت سرمايه گذاري نفت و گاز پارسيان - شركت رايتل - شركت ايرانسل - شركتهاي پتروشيمي مارون، پتروشيمي جم، پرديس، زاگرس، مبين، برزويه، پارس، آريا ساسول، اميركبير، بوعلي، تندگويان، فجر، بندر امام، اراك، كليه پالايشكاه ها، و ساير شركتهاي بزرگ
چنانچه دارايي هاي فوق از طريق فرآيند بورس به مردم واگذار شوند چه نتيجه اي حاصل خواهد شد:
الف- صندوق ها و شركت هاي سرمايه گذاري تضمين كننده سود سهام با وكالت سهامداران خرد در مجامع شركتهاي واگذار شده نقش فعال و جدي و موشكافانه و منطقي و حرفه ايفا خواهند نمود اين شركتهاي حرفه اي به خوبي تشخيص مي دهند كه كدام مدير عامل عملكرد خوبي داشته برنامه محور و با استراتژي بوده و ريسك هاي منطقي و شجاعانه داشته و سود اوري و آينده شركت را اميدبخش تر نموده و كدام مديرعامل ضعيف است حتي اگر حراف و نمايشگر خوبي باشد. چون رقابت بين شركت هاي وكالت گيرنده مديريت سهام هاي خرد زياد مي شود شركتهاي حرفه اي تر مورد استقبال بيشتر سهامداران قرار مي گيرند و اين مهم منجر به تقويت جايگاه مجامع شركتها به عنوان بالاترين ركن تصميم گيرنده در شركتها خواهد شد.
ب- به مرور مديريت دولت در شركتها كم رنگ و مديريت حرفه اي بخش خصوصي جايگزين مي گردد
ج- دولت از درآمد بيش از صدهزار ميليارد توماني ناشي از فروش بخشي از سهام شركتهاي تحت پوشش صندوق ها و هلدينگ هاي تحت پوشش دولت مي تواند اين صندوق ها و هلدينگ ها را مكلف به مشاركت در پروژه هاي زير بنايي مورد نياز كشور با تضمين سود معقول از طرف دولت نمايد پروژه هايي چون: توسعه زير ساخت هاي ريلي- توسعه شبكه مترو- مديريت و توسعه فرودگاه هاي بين المللي – سرمايه گذاري هاي جديد در حوزه انرژي خصوصا پتروشيمي- حمل و نقل هوايي و .....
سالانه بيش از 300 هزار نفر در جاده هاي ايران بر اثر تصادفات جاده اي كشته و زخمي مي شوند در حالي كه اگر شبكه مترو در كلان شهرها و شبكه گسترده و توسعه يافته ريلي در نقاط مختلف كشور داشته باشيم حداقل 200 هزار نفر از تعداد كشته و مجروح هاي سوانح جاده اي كم خواهد شد در كنار كشته و زخمي هاي تصادفات جاده اي عوارض سنگين روحي رواني و خسارت هاي چند ده هزار ميلياردي اين تصادفات را نيز در محاسبات لحاظ نمائيد
http://nedayehamvatan.blogfa.com/post/249