تهاجمات مغول به
گوريو براي اولين بار به عنوان يك ملت متحد در شبه جزيره كره با آزمون مرگ و زندگي روبرو شد.كره اي ها كه در آن زمان به دليل چرخه سلسله اي خود در شرايط بيم و اميد بودند، حتي با وجود اينكه يك ديكتاتوري با دستاني ستمگر در دربار سلطنتي حكومت مي كرد، اقدام به حمايت از كشور خود كردند.جامعه بودائيت اقدام به رويارويي با چالش ها كردند و چنان چه بعدها در تهاجم ژاپن به كره در اواخر قرن شانزدهم فعلانه حضور داشتند، راهب ها در شكل سنت
اولين تماس گوريو با مغول ها دوستانه بود.آنها به منظور شكست قبايل خيتان كه به مدت دو سال در شمال گوريو آشفتگي به وجود آورده بودند، همكاري نمودند. خيتان ها به نيروهاي تركيب شده ي مغول – گوريو تسليم شدند. اين موضوع سبب شد تا مغول ها يك شرايط خراج گذارانه را كه گوريو را ملزم مي كرد از سال ۱۲۱۹ يك خراج ساليانه سنگين پرداخت كنند،به زور اعمال كنند.اما پادشاه گوجونگ (۱۲۱۳-۱۲۵۹) پادشاه وقت گوريو كه به عنوان بيست و سومين پادشاه سلسله گوريو حكمراني مي كرد، اين پرداخت را رد نمود.در سال ۱۲۲۵، كره اي ها سفير مغول يعني چو كو يو را در حالي كه وي در حال سفر بازگشت به
در سال ۱۲۳۱، با استفاده از كشته شدن چو كو يو به عنوان يك بهانه، اوگدِي خان دستور حمله به كره را صادر نمود.سرتاچ ژنرال مغول با مقاومت جانانه اي در كوسونگ مواجه شد .اين در حالي بود كه وي نيروهاي خود را به سمت پايتخت گوريو يعني كه
اگرچه آنها به بخش هايي از جنوب شبه جزيره رسيدند، مغول ها در تصرف جزيره گانگهوا ناكام ماندند و در گوانگجو متحمل شكست شدند. راهبي به نام كيم يون هو رهبر مغول ها سارتاي را در يك مقاومت شهري جانانه در يونگ اين در سال ۱۲۳۲ كشت و مغول ها را وادار كرد تا مجددا عقب نشيني كنند.اين اتفاق به عنوان تنها موردي كه فرماندهي از يك ارتش مغولي در نبرد كشته مي شود،مشهور است.قبل از اينكه مغول ها در نهايت گوريو را ترك كنند، آنها ۶ تهاجم بر عليه گوريو ترتيب دادند.
در سال ۱۲۳۵، مغول ها نبردي را شروع كردند كه بخش هايي از مناطق چولا و گيونگ سانگ را در نورديد. غير نظاميان جانانه مقاومت نمودند و دربار سلطنتي در گانگهوا نيز اقدام به تقويت دژهاي خود نمود. كره اي ها چندين پيروزي به دست اوردند ولي سيستم نظامي كره در اثر موج حمله ها از هم پاشيد.در سال ۱۲۳۶، گوجونگ دستور ايجاد مجدد تريپيتاكا كوريانا را كه در خلال تهاجم سال ۱۲۳۲ نابود شده بود، صادر نمود.اين اثر جمع آوري از كتب مقدس بودائيان بود كه براي كنده كاري آن بر روي ۸۱ هزار بلوك چوبي مدت ۱۵ سال طول كشيد. اين اثر به عنوان يك گنج ملي در موزه اي در هيشا واقع در كره جنوبي نگهداري مي شود.
در سال ۱۲۳۸، گوريو نرمش نشان داد و تقاضاي صلح نمود.مغول ها از گوريو خارج شدند و در عوض گوريو موافقت نمود تا خانواده سلطنتي را به عنوان گروگان به يوان بفرستد.گوريو عضوي غير مرتبط با نسل سلطنتي را فرستاد. مغول ها كه عصباني شده بودند، تقاضاي پاكسازي درياها از كشتي هاي كره اي ، تغيير مكان مجدد دربار به سرزمين اصلي، تحويل دادن مقامات مخالف مغول ها و تحويل دادن مجدد خانواده سلطنتي به عنوان گروگان را كردند. در پاسخ، كره يك شاهزاده خانم با نسبت دور و ده كودك از فرزندان اشراف را فرستاد و ديگر تقاضاها را رد نمود.
در سال ۱۲۴۷، مغول ها تهاجم پنجم را بر عليه گوريو شروع كردند و مجددا بازگشت پايتخت به سونگدو و فرستادن خانواده سلطنتي به عنوان گروگان را مطالبه نمودند.با مرگ گويوك خان در سال ۱۲۴۸، مغول ها مجددا از گوريو خارج شدند. بعد از به تخت نشستن مونگكه خان در سال ۱۲۵۱، مغول ها تقاضاهاي خود را تكرار نمودند. زماني كه گوريو از اين كار امتناع نمود، مغول ها تهاجمي گسترده را در سال ۱۲۵۳ ترتيب دادند.گوجونگ سرانجام با حركت دادن پايتخت به سرزمين اصلي موافقت نمود و يكي از پسرانش به نام شاهزاده آنگيونگ گونگ را به عنوان گروگان فرستاد. سپس مغول ها از گوريو خارج شدند.
مغول ها بعدها به اين موضوع پي بردند كه مقامات رده بالاي گوريو در جزيره گانگهوا مانده اند و افرادي كه با مغول ها مذاكره كرده بودند، مجازات شده اند. بين سال هاي ۱۲۵۳ تا ۱۲۵۸، مغول ها تحت هدايت جالايرتاي ۴ نبرد نابود كننده را در آخرين لشكركشي موفقيت آميز بر عليه كره ترتيب دادند.جالايرتاي تهاجماتي ظالمانه را بر عليه مردم گوريو ترتيب داد.مردمان عادي در دژهاي كوهستاني و جزاير ساحلي پناه مي جستند. دژهاي كوهستاني به نقاطي مركزي براي مقاومت در برابر مغول ها تبديل شده بود.در سال ۱۲۵۴، جالايرتاي ظالمانه تعداد بيشماري از مردم را در راه تصرف دژهايي كه با محاصره گرفته مي شدند، سلاخي كرد و ۲۰۰ هزار اسير از ميان انان گرفت.نابودي كامل و تمام و كمال مناطق روستايي باعث شد گوريو به ورطه نابودي كشيده شود.
دو حزب در داخل دربار گوريو در تقلاي كنترل امور سياسي كشور بودند: حزب ادبا كه با جنگ با مغول ها مخالف بودند در حالي كه دسته بندي نظامي كه توسط طائفه چوي هدايت مي شدند، بر ادامه جنگ با مغول ها پافشاري مي كردند. زماني كه حزب ادبا ديكتاتور چوي را به قتل رساندند، گوريو به سمت يك قرارداد صلح به مغول ها رهسپار شد.اين قرارداد به قدرت پادشاه و فرهنگ سنتي گوريو اجازه ادامه حيات داد و بر اين موضوع نيز دلالت كرد كه مغول ها از تصرف گوريو و قرار دادن آن تحت تسلط مستقيم خود دست بردارند.
با توجه به صلح با مغول ها، كشمكش هاي داخلي در داخل دربار سلطنتي تا سال ۱۲۷۰ ادامه يافت. از زمان