روزی که فرانتس فانون گفت «انقلاب ها فرزندان خود را می خورند» هرگز فکرش را نمی کرد این گفته او روزی در صنعت نفت به کار آید یعنی «صنعت نفت مدیرانش را بخورد»! مدیرانی که با تلاش فراوان به سازندگی و بالندگی این صنعت پرداختند ولی درطول ۷-۶ سال گذشته با سر دادن شعار سیاسی «مافیای نفت» تعداد زیادی از آنها از این صنعت به کنج خانه هایشان رانده شدند. به طور کلی هر چقدر که یک سیستم سنتی باشد، وابستگی آن سیستم به منابع انسانی خصوصا مدیرانش بیشتر است. صنعت نفت از جمله صنایعی است که به طور سنتی اداره می شود و برخی رویه ها و روش های آن به سال های حضور انگلیسی ها برمی گردد. حال در چنین سیستمی یکی از وزیران نفت در مدت یک سال و نیم حدود ۲۵۰ مدیر را برکنار کرده است. عزل و نصب ذاتا پدیده نکوهیده یی نیست و اگر در یک بستر بلندمدت و تحت یک نظام شایسته سالار محقق شده باشد، می تواند بسیار مفید باشد. اما هر سازمان یک موجود زنده است و با عملکردش با ما حرف می زند. صنعت نفت هم عملکردش به ما می گوید این عزل و نصب ها بر یک مبنای علمی و تخصصی اتفاق نیفتاده و به همین دلیل نتایج خوبی به همراه نداشته است. این عزل و نصب ها در این سیستم سنتی در حالی اتفاق افتاده است که نه سیستم جانشین پروری آن را پشتیبانی کرده است و نه کل بدنه نفت از نظر تخصصی آمادگی جدایی این مدیران را داشته است. در حقیقت این عزل و نصب ها ما را به یاد روزهای نه چندان دوری می اندازد که اغلب مدیران مجرب و متخصص نفت را کنار گذاشته بودند و پس از آن به دنبال جانشین برای آنها بودند و در نهایت افراد کم تجربه یی را جانشین آنها کردند. امروز هم در صنعت نفت به همین دلیل شاهد افت محسوس تجربه و تخصص هستیم. این در حالی است که در نظریه های جدید توسعه از جمله نظریه «توسعه به مثابه آزادی» آمارتیا سن، بر تاثیرگذاری و نقش محوری توانمندی های انسانی در توسعه کشورها تاکید فراوان شده است. او معتقد است جوامع برای چیره شدن بر مشکلاتی که با آن دست به گریبانند، باید به نقش آزادی ها از جنبه های گوناگون توجه داشته باشند و توانمندی های انسانی را محور برخورد با محرومیت ها بدانند. بسیار شنیده ایم که گفته اند نیروی انسانی بزرگ ترین دارایی هر سازمانی است. این گفته نیز بیشتر از هر جای دنیا شاید در صنعت نفت ایران مصداق دارد چرا که نفت، صنعتی به شدت تخصصی است و هر گونه اشتباه درتصمیم گیری و اشتباه محاسباتی و سوءمدیریت اجرایی در آن می تواند میلیون ها دلار خسارت در پی داشته باشد. این در حالی است که در این صنعت تاکنون مکانیزم یا سیستمی طراحی و اجرا نشده است که تجربیات و دانش نهفته در مدیران و منابع انسانی را به آیندگان منتقل کند تا به بهبود عملکردها یا کاهش تکرار اشتباهات منجر شود و با رفتن مدیرانش بخشی از دانش و تخصص آنها در بدنه سازمان رسوب کند یا اینکه به موضوع جانشین پروری توجه نشده است که با رفتن مدیران ارشد خود نگران جانشینی برای آنها نباشد. بنابراین صنعت نفت نمی تواند به بهانه میدان دادن به جوان ها افرادی مانند زنگنه، ترکان، نعمت زاده، نجابت و ده ها نفر دیگر را به طور ناگهانی از دست بدهد، چه بسا حضور این افراد منافاتی با حضور جوانان نداشته باشد. این اقدام دقیقا مخدوش کردن اصل «سرمایه بودن منابع انسانی» و آسیب رساندن به هویت سازمانی است. این اقدام فنا کردن منابع ملی است: فنا کردن تخصص هایی است که سال ها روی آنها سرمایه گذاری شده است. زمانی که نلسون ماندلااز زندان آپارتاید آزاد شد، از او پرسیدند با این سفیدپوستان که منابع کشور را غارت کرده اند، به سیاهان ظلم کرده اند، قتل کرده اند چه کار می کنید؟ او در پاسخ گفت: این افراد با همه آنچه شما گفتید، خود به کارآفرینانی تبدیل شده و جزو منابع آفریقای جنوبی اند و اشتباه تاریخی هر حاکم آینده در آفریقای جنوبی است که بخواهد این منابع و قدرت ملی را نادیده بینگارد. این نگاه را مقایسه کنید با نگاهی که منجر به کوچاندن مدیران متخصص از صنعت نفت کشور شد.
ما در چند سال گذشته این منابع ملی را از دست داده ایم. نتیجه این بحث فقط به کنار گذاشتن چند نفر برنمی گردد بلکه تهی شدن نظام کارشناسی، تخصصی و مشورتی نفت، اتخاذ تصمیمات غیرکارشناسی و توقف بسیاری از استراتژی و خط مشی هایی است که نتیجه آن را در بخش اجرای پروژه ها، تولید، سوآپ و حوادث ناشی از عدم توجه به ایمنی طی این سال ها شاهد بوده ایم. حال با آغاز تحریم ها و شرایط جدید نه فقط در نفت، بلکه در سایر دستگاه ها و وزارتخانه ها نیازمند یک تجمع ملی از مدیران گذشته و حال هستیم. پروفسور فردریک هابینسون از دانشگاه پرینستون معتقد است نیروهای انسانی و به ویژه نخبگان، اساس ثروت ملت ها را تشکیل می دهند و سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی و حاشیه ای تری به شمار می روند. وی معتقد است دولتی که نتواند مهارت ها و دانش مردمانش را توسعه دهد و از آن بهره برداری کند، توانایی توسعه را نخواهد داشت. در چند سال گذشته شاهد ریزش شدید مدیرانی بوده ایم که اگر امروز آنها را در اختیار داشتیم، شاید با نوع مدیریت خود تحرک بیشتری به این صنعت می دادند و حضور آنها به خودی خود در صنعت دلگرمی و انگیزه بیشتری برای سایر کارکنان ایجاد می کرد. این مدیران آدم هایی معمولی نبودند بلکه هر کدام برندهایی بودند که اعتبار نام شان گاهی سرمایه گذاران را نسبت به سرمایه گذاری در ایران فارغ از ریسک های موجود مطمئن می کرد. امروز اگر مدیرانی کارآمد در اختیار داشتیم، تاثیر تحریم ها کاهش پیدا می کرد چرا که اثرگذاری تحریم ها زمانی افزایش پیدا می کند که با سوءمدیریت ها و بی تدبیری های داخلی همزمان شده باشد. بنابراین صنعت نفت ایران پیش از آنکه به فکر دور زدن تحریم ها یا تدوین برنامه برای مقابله با تحریم ها باشد، باید مردان راه یا مدیران تحریم خود را فراخوان و سازماندهی کند.
مدیران تحریم، مدیرانی ریسک پذیر هستند، ریسک ها را شناسایی و مدیریت می کنند، مدیران تحریم همیشه راه حل دارند، در بن بست تدبیر قرار نمی گیرند، آنها از قدرت رهبری و کاریزمای سازمانی بالایی برخوردارند. آنها توانایی پیگیری، تعامل و حل مسائل پیچیده را دارند و دوران سعی و خطای مدیریتی خود را سال ها پیش به پایان رسانده اند. دوران تحریم زمان تجربه اندوزی نیست بلکه زمان به کارگیری تجربیات است. مدیران تحریم، احساسی و هیجانی نیستند، از شعار بیزارند و ذاتا جسور هستند. مدیران تحریم دوران دلبستگی به مدیریت و زوائد آن را سپری کرده اند و حب وطن در آنها موج می زند. مدیران تحریم نسبت به خشنودی سیاسی و انتظارات سیاسی مسوولان مافوق بی توجهند، سفارش پذیر نیستند، منافع ملی و سازمانی برایشان مهم ترین است. مدیران تحریم به دنبال سیاسی بازی و باندبازی نیستند، به کیفیت خدمات توجه دارند. از تصفیه حساب های شخصی و سیاسی بیزارند. مدیران تحریم افرادی ساختاریافته هستند. مدل ذهنی و رفتاری آنها بین المللی است. مدیران تحریم ارزش ها را پناهگاه ضعف عملکرد خود نمی دانند. مدیران تحریم برای پوشش ضعف عملکرد خود بلافاصله متوسل به مسائل سیاسی و اعتقادی نمی شوند. حال باید پرسید کجایند این مدیران؟ و آیا ظرفیت پذیرش مدیرانی با چنین ویژگی هایی وجود دارد؟
منبع: روزنامه اعتماد |