كيهان نوشت: وزير ناكارآمد و بركنار شده دولت روحاني ميگويد برخي همطيفان او ميخواهند نقش ميانه و ميانجي را در حوادث اخير ايفا كنند اما هيچ يك از دو طرف نميپذيرند(!)
عليربيعي وزير رفاه و كار و تعاون در دولت روحاني بود كه پس از استيضاح و بركناري توسط مجلس، به عنوان سخنگوي دولت وقت منصوب شد.
او ضمن يادداشتي در روزنامه اصلاحات[منظور روزنامه اطلاعات است] نوشت:
«امروز كه كامنتهاي اخبار در صفحات مجازي را مرور ميكردم، توجهم به نقدهاي توهينآميز و اظهارات پر از خشونت از سوي طيفهاي مخالف سياسي همديگر، اعم از مدافع، ناراضي تغييرخواه تا برانداز جلب شد. به طور عجيبي بهرغم تفاوتهاي نظري زياد و عميق، دو سر افراطي طيف در تهديد كردن، ناسزا گفتن و احاله دادن تسويه حسابهاي خونين به روزهاي بعد مشترك هستند و اتفاقا هر دو در ميانهزدايي، از يك سو با نخواستن و مشكوكانگاري و از سوي ديگر با تهديد، ارعاب و انگزني فصل مشترك دارند.
پيش از اين، از مطالعات تاريخي دريافته بودم كه ميانهها در روزگار خويش مورد اتهام بودهاند. گويا اين روزها تاريخ، به شكلي ديگر و با دو تفاوت قابل توجه در حال تكرار است. تفاوت نخست، در تغييرات كيفي معترضين خيابانها نهفته است. هيچگاه در طول تاريخ معاصر ايران با چنين نسل متحول شده از جنبه رفتاري و تغييرات ارزشي روبهرو نبودهايم...
تفاوت دوم در ميزان موجسواري، خطدهي، نظرسازي و صداگذاري از سوي مخالفان حكومت ايران با تركيبي از كينهورزان و بدخواهان ايران نهفته است. هيچگاه در طول تاريخ معاصر ما، اينگونه رسانهها و سازمانهاي اطلاعاتي بيگانه بر فضاي رواني ايران تاثيرگذار نبودهاند. استفاده از عناصر هنري و تصويرسازي بر اين پيچيدگيها افزوده است. در مقابل، امتناع سنتي ساخت قدرت از پذيرش هرگونه ميانه، مزاحمانگاري نهادهاي مياني و حتي آدمهاي ميانه و امنيتسازي هرچه كه ميان قدرت و جامعه وجود دارد، ،«جامعهاي ميان تهي» را به وجود آورده است.
در جامعهاي كه اعتدال و ميانهروي نتوانستهاند به ارزشهاي فعال اجتماعي تبديل شوند، ميانه ايستادن به خصوص در مسايل سياسي، پر از مصائب مختص به خود ميباشد...
امروز ميانجيها ميتوانند در برابر خواستههاي نامعلوم متعدد، منطقي در جهت تعامل براي خواستهها و گفتوگو و مفاهمه فراهم كنند. متاسفانه در حال حاضر، نسبت به سخنان ميانه، از سوي تصميمگيران داراي مسئوليت بياعتنايي شده و ظرفيتي براي آنان قائل نميشوند و از سوي ديگر براي آنهايي كه منافع خود را در جامعهاي ضعيف، انسجامي گسسته و قلبهاي پر از كينه و تلخي ميبينند ميانهها، دشمن اصلي محسوب ميشوند.
... زن، زندگي، آزادي را ميخواهند به تحريم و همچنين اهداف اسرائيل و عربستان سعودي پيوند بزنند. مطالبات زندگيخواهانه مشخص را به تغيير «رابرت مالي» و ديگر طرفداران احياي برجام و استقبال از جنگطلبي ترجمه ميكنند.معترضين بينام و نشان را دعوت به گفتوگو كنند تا بدينسان مرزهايشان با اهداف بدخواهان تفكيك شود...
نيازمند يك حركت بزرگ مصلحانه و تأثيرگذار هستيم كه ميانهها ميتوانند تسهيلگر و پيش برنده سياستهاي اجتماعي آرام بخش باشند. هراس از ايفاي نقش ميانهها، يك زيان بزرگ ملي براي اين روزهاي جامعه ماست...
ميانه ايستادن و ميانجيگرايانه عمل كردن وظيفه ملي، اخلاقي و انساني همه ماست. امروز سخن گفتن و نقد كردن پيرامون افراط، خشونت و نفرتپراكني ضرورت تاريخي براي هركدام از ايرانيان فرهيخته است.»
چند سؤال از آقاي ربيعي؛
۱- در حالي كه صحنهگردان اصلي اغتشاشات و جنگ تركيبي اخير، رژيمهاي آمريكا و اسرائيل و برخي دولتهاي معاند غربي هستند و علناً فراتر از حتي براندازي، تجزيهطلبي و نابودي ايران را توسط گروهكها و اشرار تروريست اجير شده دنبال ميكنند، ميانه و ميانجي بودن دقيقاً يعني چه؟! ميانه دو قطب «ايران و جمهوري اسلامي» و «جبهه شرور استكبار، تجزيهطلبان، تروريستها و اشرار» دقيقاً كجاست؟! آيا با كساني كه ۶۰ نفر از مدافعان امنيت و همين مقدار يا بيشتر از مردم عادي را كشتند و چند برابر مجروح برجا گذاشتند، به نواميس مردم تعرض كردند، مغازهها و خودروها را به آتش كشيدند و به مساجد و اماكن مذهبي حمله كردند، پرچم ايران را به آتش كشيدند...، ميتوان مذاكره و گفتوگو كرد؟
۲- نقش برخي افراطيون مدعي اصلاحات در اين فتنه و جنگ تركيبي چه بوده است؟ آقاي ربيعي بهعنوان فردي داراي سوابق امنيتي، آيا خبر ندارد چه تعداد از مديران و نمايندگان و روزنامهنگاران مدعي اصلاحطلبي در طول اين دو دهه در غرب پناهندگي گرفته و در خدمت شبكه دروغي درآمدهاند كه يك ضلع اصلي طراح و تحريككننده اغتشاشات اخير بوده است؟ آقاي ربيعي، خبر ندارد كه مثلا معاون وزير ارشاد دولت اصلاحات، هماكنون به سردبيري شبكه بدنام و مزدور «ايران اينترنشنال» (بازوي عمليات رواني موساد) مشغول است؟ و دهها روزنامهنگار و خبرنگارشان به اين شبكه و شبكههاي همسو سرويس ميدهند؟ آيا خبر ندارد كه برخي از همكاران نشريات سبز اصلاحطلب مقيم داخل بهخاطر ارتباط با شبكه خارجي آشوب و ترور دستگير شدهاند؟ چگونه ميتوان بدون پالايش در درون ائتلاف آلوده مدعي اعتدال و اصلاحات، و اعلام برائت از عناصر نفوذي و وطنفروش، مدعي دلسوزي و ميانجيگري براي گفتوگو و مفاهمه در فضاي سياست داخلي شد؟! معالاسف برخي افراطيون مدعي اصلاحطلبي، هيزم تنشهاي اغتشاشات اخير بودند.
۳- در جريان اغتشاشات آميخته به شرارت هر جنايت و ترور در رعبافكني، آيا به جز برهنگي، بغل رايگان(!) شعارهاي تجزيهطلبان، چيزي هم درباره مطالبات مشروع و قانوني ديده و شنيده شد؟ آن زن و شوهر پزشك جنايتكار كه شكنجه شهيد سيد روحالله عجميان تا پاي شهادت را ليدري ميكردند، و داراي درآمد ۱۰۰ ميليوني بودند، مطالبه قابل شنيدنشان چه بود كه يك كارگر جوان با حقوق ۳ ميليوني را آنگونه جنايتكارانه به شهادت رساندند.
۴- با عرض پوزش از آقاي ربيعي، دولت متبوع ايشان، با آن عملكرد فاجعهبار اقتصادي و مديريتي، علت عمده نارضايتيها و گلايههاي به حق مردم هستند و از اين بابت بايد عذر تقصير به پيشگاه ملت بياورند.
اين طيف آخرين بار در پوشش جريان ميانه و ميانجي، ماجراي مذاكره با آمريكا را سوژه انتخابات و پس از آن كردند؛ اما در عاقبت كار، جز رسميت بخشيدن به كلاهبرداري آمريكا، واگذاري امتيازهاي نسيه در برابر وعدههاي دروغين و گسترش تحريمها كار ديگري نكردند.