امروز ميانجيها ميتوانند در برابر خواستههاي نامعلوم متعدد، منطقي در جهت تعامل براي خواستهها و گفتگو و مفاهمه فراهم كنند. متاسفانه در حال حاضر، نسبت به سخنان ميانه، از سوي تصميمگيران داراي مسئوليت بياعتنايي شده و ظرفيتي براي آنان قائل نميشوند و از سوي ديگر براي آنهايي كه منافع خود را در جامعهاي ضعيف، انسجامي گسسته و قلبهاي پر از كينه و تلخي ميبينند، ميانهها دشمن اصلي محسوب ميشوند.
اتفاقاً در زماني كه متغيرهاي مداخلهگر با قدرت اطلاعاتي و رسانهاي عظيم درصدد تداوم رودررويي و رساندن جامعه به مرزهاي بدون گفتگو هستند اين ضرورت ميانهها بايد به عنوان يك فرصت ممتاز براي ساخت قدرت و همه دلسوزان ايران شناخته شود.
هرگز فراموش نميكنم، هنوز شادي دوم خرداد ۷۶ در رگهاي خيابان جاري بود كه جرياني كه به دنبال فتح شهر به شهر با اسلحه و گلوله بود، انتخابات را «فتنه خاتمي» ناميد.
اكنون،در اشكالي ديگر،تلاش ميشود مفاهيم و استعارههايي همچون «دفاع مشروع» خلق شود كه عمدتاً در خدمت تبديل اعتراضها به جنگ داخلي است. «دفاع مشروع» چيزي به جز سرهمبندي كردن توجيهي براي جنگ داخلي مسلحانه نيست.اين تبديلگرايي يعني گذاراز اعتراض به جنگ داخلي،خشونتبارترين شكل مصادره حركتهاي اعتراضي جوانان ماست.زن،زندگي،آزادي را ميخواهند به تحريم و همچنين اهداف اسرائيل و عربستان سعودي پيوند بزنند. مطالبات زندگيخواهانه مشخص را به تغيير «رابرت مالي» و ديگر طرفداران احياي برجام و استقبال از جنگطلبي ترجمه ميكنند. كاركرد ميانهها در همين است كه معترضين بينام و نشان را دعوت به گفتگو كنند تا بدينسان مرزهايشان با اهداف بدخواهان تفكيك شود. بايد فضايي امن و فراخ به روي جوانان گشوده شود تا حرف خود را بزنند و به اين شيوه دموكراتيك، از مصادره اعتراضهاي آنها به سود لابيهاي شكل گرفته عليه ايران جلوگيري شود. از سوي ديگر، در ساخت قدرت گويا از سياستهاي اقناعي و ترغيبي خبري نيست، تنها سياست امنيتي انفعالي در مقابل اعتراضات و افتادن در دام جريانهاي خشونتافزا ـ كه اين روزها به صورت سازمان يافته براي تداوم خشونت و كشاندن جوانان معترض به آنسو كاملا مشهود است ـ مشاهده ميشود. ما نيازمند سياستهاي اجتماعي مؤثر مبتني بر گفتگو و ارسال نشانههاي اميدبخش هستيم. ماندن در چنبره مقابله امنيتي، قرار گرفتن در تله دشمنان ايران است.
نيازمند يك حركت بزرگ مصلحانه و تأثيرگذار هستيم كه ميانهها ميتوانند تسهيل گر و پيش برنده سياستهاي اجتماعي آرام بخش باشند. هراس از ايفاي نقش ميانهها، يك زيان بزرگ ملي براي اين روزهاي جامعه ماست.
بهرحال من معتقدم چه ساخت قدرت به جريان ميانههاي گفتگويي تمايل داشته يا نداشته باشد، و چه نسلهاي دگرگون شدهي ذهني پذيراي مفاهمه باشند يا نباشند و بهرغم تلاشهاي سازمانهاي اطلاعاتي و رواني من هر روز به ضرورت قويتر شدن ميانهها تأكيد ميكنم. امروز ايستادن در ميانه، پر از مصائب و بدون هيچ منفعت و مزايا براي اينگونه آدمهاست. جامعه ميانتهي كه در آن از ميانهها و ميانجيها خالي باشد، هيچگاه روي خوش نخواهد ديد.
ميانه ايستادن و ميانجيگرايانه عمل كردن وظيفه ملي، اخلاقي و انساني همه ماست. امروز سخن گفتن و نقد كردن پيرامون افراط، خشونت و نفرت پراكني ضرورت تاريخي براي هركدام از ايرانيان فرهيخته است.
من معتقدم با گذار از حركات تند و افراط گرايانه بالأخره ميانجيها جاي خود را در ميان جامعه باز خواهند نمود و جامعهاي پر از ميانهها و قدرت گرفتن گفتگوخواهان حتماً تضمينكننده ايراني بهتر خواهد بود.
ايرانيهاي ميانه، متحد شويد تا صداهاي بلند كركنندهي تنشآفرينان و نفرتپراكنان كوتاه شود.