تلکس پيام نفت -رسانه خبري تحليلي نفت، گاز و انرژي: بهزاد نبوي: عمده‌ترين بي‌اعتمادي جامعه نسبت به اصولگرايان تندرو است؛ مردم آن‌ها را بيشتر در قدرت سهيم مي‌دانند
سه شنبه، 25 دی 1397 - 16:50     کد خبر: 44511

پيام نفت:

 

يك فعال سياسي اصلاح‌طلب با بيان اينكه چهل سالگي نظام محصول اين بوده است كه مردم نظام را از خود مي‌دانستند، گفت: براي استمرار انقلاب اسلامي عملكردها بايد به گونه‌اي باشد كه بتواند مردم را قانع كند كه نظام قابل اتكا و قابل اعتماد است و مردم مي‌توانند با هدف بهبود شرايط از نظام حمايت كنند.

پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :

بهزاد نبوي: به چهل سالگي انقلاب غرّه نشويم

يك فعال سياسي اصلاح‌طلب با بيان اينكه چهل سالگي نظام محصول اين بوده است كه مردم نظام را از خود مي‌دانستند، گفت: براي استمرار انقلاب اسلامي عملكردها بايد به گونه‌اي باشد كه بتواند مردم را قانع كند كه نظام قابل اتكا و قابل اعتماد است و مردم مي‌توانند با هدف بهبود شرايط از نظام حمايت كنند.

بهزاد نبوي در گفت و گو با ايسنا با اشاره به اينكه عملكردهاي نظام جمهوري اسلامي هم مي‌تواند انقلاب را ان‌شاءالله 400 ساله يا عمرش را خيلي كوتاه كند، اظهار كرد: چهل سالگي عمر خيلي زيادي براي انقلاب نيست. انقلاب شوروي پس از حدود 70 سال فروپاشيد پس خيلي به چهل سالگي انقلاب نبايد غرّه شويم.

وي همچنين تاكيد كرد: اتكا به مردم براي جمهوري اسلامي بسيار اهميت دارد. مردم نسبت به برخي عملكردها بي‌اعتماد شده‌اند و در هر اقدامي كه توسط نظام انجام مي‌شود شك و ترديد در ميان مردم وجود دارد؛ بنابراين با سازوكارهايي بايد بي‌اعتمادي را به اعتماد تبديل كرد. مردم اگر احساس كنند نظام حاكم، نظام سالمي است، عاقلانه تصميم‌گيري مي‌كند و صادقانه مسائل خود را با آنها در ميان مي‌گذارد، اعتمادشان افزايش مي‌يابد.

متن كامل گفت و گو با بهزاد نبوي درباره دلايل شكست برنامه‌هاي ترامپ براي ايجاد ناآرامي در ايران، گسترش فعاليت اپوزيسيون خارج از كشور، نوع مواجهه جامعه با اين اپوزيسيون، دلايل چهل ساله شدن انقلاب اسلامي و آسيب‌شناسي ارتباط حاكميت با جامعه به شرح زير است:

دولت آمريكا با اعمال تحريم عليه كشورمان به دنبال ايجاد فشار بر مردم بود تا با سخت شدن معيشت مردم، جامعه را مقابل دولت قرار دهد. آنها دنبال اين بودند كه با ايجاد ناآرامي درايران، حاكميت ايران را مجبوربه عقب‌نشيني و پذيرش شرايط خود كنند. با وجود شرايط اقتصادي و معيشتي سخت مخصوصا براي كارگران و حقوق‌بگيران، چرا جامعه ايران به سمتي كه دولت آمريكا پيش‌بيني‌مي‌كرد حركت نكرد؟ چرا دامنه ناآرامي‌ها آنقدر كه دولت آمريكا انتظار داشت، گسترده نشد؟

تصور مي‌كنم اكثريت مردم عليرغم نارضايتي از شرايط موجود، با اصل نظام مخالفت ندارند. به باور آنها، اصل نظام بد نيست بلكه آنچه مشكل درست كرده است، وضع موجود نظام است. اقشار پايين دست جامعه بخاطر وضعيت اقتصادي و معيشتي، روشنفكران بخاطر مسائل سياسي ناراضي هستند. مردم نه تنها انتقاد بلكه اعترض‌هاي تند نسبت به نظام دارند ولي اين‌ نارضايتي‌ها سبب نمي‌شود كه آنها به صف براندازان نظام پيوسته و دنبال براندازي باشند. مردم به حفظ منافع و امنيت ملي و استقلال كشور مي‌انديشند و فكر مي‌كنند اگر به سمت اهدافي كه از طرف مخالفان انقلاب القا مي‌شود حركت كنند، ممكن است منافع ملي، امنيت و استقلال كشور به خطر بيافتد، بنابراين با وجود آنكه از شرايط موجود رضايت ندارند، حاضر نيستند به برنامه‌هاي ترامپ و براندازان همسو با وي تن بدهند.

از سويي هيچ‌كدام از طيف‌هاي سياسي داخل كشور به حركت‌هاي براندازانه كه آينده كشور را نامعلوم كرده و وضع را به احتمال زياد بدتر مي‌كند، معتقد نيستند. هيچ‌يك از طيف‌هاي سياسي در داخل كشور از حوادث دي‌ماه 96 استقبال نكردند و اگر كسي هم موضعي گرفت، فقط خواسته‌اش از نظام اين بود كه در مقابل اعتراضات سعه صدر نشان دهد.

در خارج از كشور تنها مجاهدين خلق و سلطنت‌طلبان خواهان براندازي نظام هستند ولي عدِه و عدُه كافي در كشور ندارند كه بتوانند بر حركت‌هاي اجتماعي و سياسي در داخل كشور تاثير بگذارند. با وجود گستردگي حيطه جغرافيايي اعتراضات و درگير شدن حدود 90 شهر در اعتراضات دي‌ماه 96، جمع شركت كنندگان از 150-100 هزار نفر بيشتر نشد. اعتراضات هم عمدتا در شهرهاي خيلي كوچكي بود كه معمولا اعتراضات سياسي از آن‌ها شروع نمي‌شود. من معتقدم مردم عاقل‌تر از آن هستند كه در مسيري حركت كنند كه آينده نامعلومي براي كشور دارد. به همين دليل اين قبيل حوادث گسترش آنچناني پيدا نكرده و در سطح محدودي باقي مي‌ماند.

ضمنا چنانكه همه مي‌دانند همان اعتراضات محدود نيز در بدو امر با تحريكات سياسي داخلي شروع شد. عده‌اي كه مخالف دولت روحاني بودند با دستورالعمل‌هايي كه برايشان صادر شده بود ابتدا در مشهد و سپس در ساير شهرها حركت‌هاي ضد دولتي خود را آغاز كردند ولي خيلي زود متوجه شدند كه اختيار كار از دست آنها خارج شده و حركت براساس برنامه‌ريزي آنها پيش نمي‌رود و به ناچار حركت خود را متوقف كردند. بنابراين همان اعتراضات اوليه هم مردمي نبود بلكه يك جريان خاص دنبال برخورد با دولت و طرح عدم كفايت دولت در مجلس بود و با اين روش مي‌خواست برنامه خود را شروع كند ولي يكي دو روز پس از آغاز اعتراضات مجبور شد كه تغيير موضع دهد ولي تا تغيير موضع انجام شود، اعتراض‌ات بخشنامه‌اي شهرهاي كوچك را دربرگرفت. به طور خلاصه اين حركت‌ها در ابتدا توسط طيف‌هايي در درون نظام سازماندهي شد ولي بعد از يكي دو روز شكل خودجوش گرفت و در شهرهاي كوچك ادامه يافت ولي به دليل عدم همراهي مردم و جناح‌هاي سياسي داخلي پس از پنج روز به طور كامل فروكش و ترامپ و حاميانش را نااميد كرد.

جامعه ايران با وجود بيان همه مشكلات و مطالبات اقتصادي خود از حاكميت، ظاهري آرام دارد به طور مثال تجمعات نيشكر هفت تپه و فولاد اهواز هم مسالمت آميز برگزار شد. بروز مشكلاتي كمتر از مشكلات فعلي ايران در هر نقطه ديگري از دنيا مي‌تواند موجب ايجاد ناآرامي شود مثل اعتراضات پاريس. اما جامعه ايران خشونتي از خود بروز نداده است. صبر جامعه ريشه در انتظار آنها براي بهبود و اصلاح شرايط و سياست‌ها دارد يا ترس از آينده‌اي نامعلوم؟

مردم به منافع، امنيت و استقلال كشور توجه داشته و از طرف ديگر از آينده نامعلوم نگران هستند و حاضر نيستند در حركتي شركت كنند كه آينده نامعلومي داشته باشد. اگر مردم به بيكاري، گراني و نگرفتن دستمزد اعتراض دارند، سعي مي‌كنند كه اعتراضات خود را مسالمت آميز و در چارچوب قانون برگزار كنند تا بهانه هم براي براندازان و هم سركوب حداقل آزادي‌هاي موجود ندهند.

البته در كشورهايي مثل فرانسه، دولت‌ها هم تمام مسئوليت‌ها را دارند و هم تمام اختيارات را. مردم هم هر فريادي دارند سر دولت مي‌كشند و مي‌دانند نتيجه اعتراضات اين است كه در انتخابات بعدي ممكن است اعتراضات نتيجه دهد و دولت مستقر جاي خود را به دولت ديگري بدهد. در چنين جوامعي مردم دنبال براندازي نظام نيستند. ناآرامي‌ها هم اگر تند و خشن شود نه با هدف سرنگوني نظام بلكه نهايتا با هدف تغيير دولت است. البته با تغيير سياست‌ها، اعتراضات فروكش مي‌كند همانطور كه مكرون با وعده‌هايي كه به جليقه‌زردها داد، توانست تا حدودي ناآرامي ها را كم كند.

مردم ما هم كم كم دارند به بلوغ كافي رسيده و متوجه مي‌شوند كه با نابودي همه چيز، مشكلات حل نمي شود. در ضمن مي‌دانند كه قدرت در نظام سياسي ما ميان نهادها و قواي مختلف توزيع شده است و قوه مجريه به تنهايي قدرت چنداني براي تغيير وضع موجود به وضع مطلوب ندارد.

از طرفي هم نحوه برخورد نهادهاي انتظامي، امنيتي و اطلاعاتي با تجمعات مردم نسبت به گذشته تغيير كرده و همين عامل هم در برگزاري تجمعات مسالمت‌آميز نقش موثري داشته است.

بله . تقريبا همه طيف‌ها از حاكيمت مي‌خواستند كه در مقابل اعتراضات دي‌ماه يا اعتصابات اخير، سعه صدر نشان داده و خويشتن‌داري كند. تقريبا هم همينطور بود و من خبري نديدم كه برخورد سازماندهي شده تند و خشن با مردم شده باشد. بايد خيلي خوشحال بود كه نيروي انتظامي هم به اين بلوغ رسيده است كه با مردم برخورد تند نداشته باشد.

جامعه هم به تدريج به اين نتيجه رسيده است كه براي نتيجه‌گيري از تجمعات خود، به سياست‌ها و نهادها و قواي نظام انتقاد داشته باشد نه اصل نظام.

فرمايش شما صحيح است ولي مردم بايد متوجه داشته باشند كه در كشور ما اگر همه اعتراض به سمت دولت برود، بعضا دادن آدرس اشتباه است. مثلا اگر به دولت اعتراض شود كه چرا در سوريه دخالت داريم، اين آدرس غلط دادن است چون حضور در سوريه ارتباطي به دولت ندارد.

اگر دولت در انجام مسئوليت‌هاي خود كوتاهي مي‌كند، مردم به دولت اعتراض كنند. اگر قوه قضاييه يا مجلس شوراي اسلامي اقدام نادرستي انجام مي دهند، به قوه قضاييه يا مجلس اعتراض كنند. اما اگر به سياست خارجي نقد دارند، نمي‌توانند به دولت انتقاد كنند چون دولت به تنهايي در قبال سياست خارجي مسئول نيست و سياست خارجي، تصميم نظام است.

خوشبختانه مردم اين مسائل را مي‌فهمند مثلا متوجه هستند كه چه ميزان از گراني‌ها به عملكرد دولت مربوط است، چه ميزان مربوط به تحريم‌هاست و متوجه سهم عوامل داخلي كه در بازار ارز و سكه اخلال ايجاد مي‌كنند، نيز هستند.

اپوزيسيون خارج از كشور با روي كارآمدن ترامپ، فعاليت خود را بيشتر كرده است. اين اپوزيسيون به چند گروه قابل تقسيم است. جامعه نسبت به اين اپوزيسيون چه رويكردي دارد؟

در اپوزيسيون خارج از كشور خيلي‌ها حضور دارند حتي گروه‌هايي هستند كه هدف‌شان تغيير ساختار نظام است ولي نه به روش‌هاي براندازنه. در بين گروه‌هاي اپوزيسيون خارج از كشور، مجاهدين خلق زمينه‌اي در افكار عمومي ندارند و مردم مي گويند اگر انتقادي به جمهوري اسلامي داريم، صد برابر آن به مجاهدين خلق انتقاد داريم. مردم روش‌ها، مشي و سوابق مجاهدين خلق را مي‌شناسند و مي‌دانند به آن‌ها نمي شود اعتماد كرد.

به نظر مي‌رسد سلطنت‌طلبان كمي بيش از مجاهدين خلق مورد توجه هستند اما كسي در راس سلطنت طلبان است كه از آمريكا و اروپا مي‌خواهد كه تمام دارايي‌هاي ايران را ضبط كرده و در اختيار اپوزيسيون قرار دهند! براي مردم اين پرسش مطرح مي‌شود كه اين فرد چه نوع ميهن‌دوستي است كه از همه كشورها ميخواهد دارايي‌هاي ايران را ضبط و در اختيار اپوزيسيون قرار دهند؟! به اين ترتيب اين اپوزيسيون هم زمينه‌اي در ميان افكار عمومي ندارد.

سلطنت‌طلبان سعي مي‌كنند ظاهر دموكراتيك به خود بدهند درحاليكه قانون اساسي مشروطه تقريبا ترجمه قانون اساسي بلژيك بود و آن كشور با آن قانون اساسي چند قرن دموكراسي را پشت سر گذاشته است و ما با همان قانون اساسي، سياه‌ترين‌ استبداد را در دوره رضاشاه و محمدرضا شاه داشته‌ايم كه كسي نمي تواند آن را انكار كند. سلطنت‌طلبان مي گويند رضاشاه اقتدار داشت و آن همين حرف تندروهاي فعلي است كه مي‌گويند اقتدار نظام موجب بقا و رشد كشور شده است. اين دسته متوجه نيستند كه مردم‌سالاري و مردمي بودن حكومت خيلي بيشتر مي‌تواند سبب حفظ و اقتدار نظام شود. سلطنت‌طلبان نمي توانند از دموكراسي دفاع كنند چون سابقه و كارنامه آن‌ها روشن است. پادشاهان بعد مشروطه دنبال سلطنت نبودند بلكه دنبال حكومت بودند به جز احمدشاه كه فرصت كاري پيدا نكرد. شعار مرحوم مصدق و مليون در طول دوره محمدرضاشاه هميشه اين بود كه «شاه بايد سلطنت كند نه حكومت».

اگر كساني دنبال نظام سلطنت مشروطه در ايران هستند باشند، بايد بدانند با استقرار نظام سلطنتي ولو به شكل مشروطه، شرايط به لحاظ سياسي به مراتب نامطلوب تر مي شود، چون سابقه نشان داده است در كشور ما كسي حاضر نيست مقام تشريفاتي داشته باشد و همه دنبال حكومت كردن بوده‌اند. يكي از مشكلات ما( حتي در نظام جمهوري اسلامي) همواره اين بوده است كه افراد حاضر نبودند در چارچوب وظايف و اختيارات محدود و مشروط عمل كنند.

اپوزيسيون خارج از كشور مدام در حال پرداختن به اين موضوع است كه اصلاح‌طلبان از كارآيي برخوردار نيستند و مردم نبايد به آن‌ها دل ببندند. آنها اصلاح‌طلبان را استمرارطلب مي خوانند. دليل حمله اپوزيسيون به اصلاح‌طلبان چيست؟ آيا مردم آنطور كه رسانه‌هاي اپوزيسيون مي گويند اعتماد خود به جريان‌هاي سياسي داخل كشور را از دست داده اند؟

اين بحث از آنجا شروع شد كه حدود 150- 100 نفر در اعتراضات دي ماه مقابل دانشگاه تهران شعار دادند كه«اصلاح‌طلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا». طرح اين شعار از طرف جمع محدود، شعار همه مردم نبود اما بعضا در ميان خود اصلاح‌طلبان اين باور ايجاد شد كه اين شعار كل جامعه است.

واقعيت اين است كه با شكل‌گيري هر مشكل و بحران در جامعه، مردم دچار نااميدي مي‌شوند و اين نااميدي به نارضايتي تبديل مي‌شود و متناسب با سهم جناح‌ها و گروه‌هاي حاكم در ايحاد مشكلات، نارضايتي ميان اين گروه‌هاي سياسي تقسيم مي‌شود. مثلا در دور دوم رياست‌جمهوري آقاي خاتمي، تقريبا شبيه امروز، با فشار مراكز قدرت، تصور ناكآرامدي دولت در جامعه ايجاد و نارضايتي‌ها از اصلاح‌طلبان بيشتر شد و نتيجه اين نارضايتي اين شد كه مردم در انتخابات مجلس هفتم شركت نكردند و تعداد آراي نفر اول انتخابات در تهران، حدود180 هزار راي بود.

در حال حاضر ترديدي نيست كه نارضايتي مردم به دليل مشكلات بيشتر شده است و اصلاح‌طلب و اصولگرايان هر دو در ايجاد اين شرايط سهيم هستند.طبيعي است كه اگر دلايل بحران‌هاي اقتصادي موجود براي مردم ناشناخته يا مشكلات به دليل سوءمديريت يا اقدامات ماجراجويانه بخش‌هايي از حاكميت باشد، اعتماد مردم كاهش مي يابد و متناسب با سهم اصولگرايان و اصلاح‌طلبان در ايجاد مشكلات و نابساماني‌ها، موضع مردم نسبت به آنها تغيير مي‌كند. در حال حاضرعمده‌ترين بي‌اعتمادي نسبت به اصولگرايان تندرو است زيرا بالاخره مردم آن‌ها را بيشتر در قدرت سهيم مي‌دانند و احساس مي‌كنند قدرت آن‌ها بيشتر بوده و بنابراين سهم بيشتري در ايجاد مشكلات دارند.

اما سوال اينجاست چرا تا اين حد روي شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا» كار مي‌كنند؟ تصور مخالفان جمهوري اسلامي اين است كه اصولگرايان در افكار عمومي جايگاه و پايگاه اجتماعي نيرومندي ندارند. بنابراين نوك پيكان حملات خود را سمت اصلاح‌طلبان برده‌اند كه پايگاه اجتماعي گسترده‌اي در جامعه دارند. در حوادث دي‌ماه بيشتر حملات به سمت آقاي خاتمي بود تا او ديگر «تكرار» نكند. مخالفان جمهوري اسلامي معتقدند اصولگرايان براي آنها مشكلي ندارند و اگر بتوانند حمايت مردم از اصلاح‌طلبان را كاهش دهند، نظام را به پايان خط نزديك مي‌كنند. به همين دليل روي اين شعار خيلي مانور مي‌دهند. در اين زمينه اتحادي نانوشته ميان آنان، تندروهاي داخلي و ترامپ ايجاد شده است. ترامپ در جهت نابودي برجام تلاش مي كند، براندازان برايش كف مي زنند و تندروها هم مي گويند ما از اول گفتيم برجام به ضرر كشور است.

البته رئيس‌جمهور و دولت مورد تاييد اصلاح طلبان است و آنها سهم‌هايي هم در اين دولت دارند بنابراين طبيعي است همانطور كه از دولت نارضايتي تشديد مي‌شود، اصلاح‌طلبان هم سهم خود را از اين تشديد نارضايتي خواهند داشت.

آيا اصلاح‌طلبان بعد از سال 92، استمرارطلب شده‌اند؟

من نمي‌فهمم منظور از استمرارطلب چيست؟

منظور اپوزيسيون خارج از كشور از استمرارطلب اين است كه اصلاح‌طلبان به هر قيمتي مي‌خواهند وارد قدرت شوند و بي‌توجه به شعارهاي اصلاح‌طلبي، قدرت را به نفع منافع شخصي خود حفظ كنند.

البته ممكن است در بين اصلاح‌طلبان افرادي باشند كه بخواهند با حضور در قدرت، مشكل خود را حل كنند. در هر طيف سياسي از اين قبيل افراد پيدا مي شود ولي اگر منظور اپوزيسيون خارج از كشور از استمرارطلبي اين است كه ما اصلاح‌طلبان به مشي اصلاح‌طلبي وفادار بوده و اين مسير را ادامه مي دهيم و حاضر نيستيم از مشي اصلاحات عدول كنيم، كه به نظر من اين برداشت صحيح‌تر است، مي‌گويم بله ما استمرارطلبيم. ما هيچ راهي براي تبديل وضع موجود به وضع مطلوب جز اصلاح‌طلبي نمي‌شناسيم. ممكن است اصلاح‌طلبان فعلي كارآيي نداشته و دنبال پست و مقام باشند ولي ما براي اصلاح طلبي جايگزيني نمي‌شناسيم. اگر منظور از استمرارطلبي اين است كه كماكان به مشي اصلاح‌طلبي معتقديم، بله ما استمرارطلبيم.

كساني هم كه با مشي اصلاح‌طلبي مخالف هستند، جايگزيني معرفي نكرده‌اند. هيچ گروهي كه معتقد به انقلاب يا دخالت خارجي براي حل مشكلات باشند( حداقل به شكل علني) جز مجاهدين خلق و سلطنت‌طلبان وجود ندارد زيرا تجربه ديگران نشان داده است كه اين مسيرها راه به جايي نمي‌برد. من نديده‌ام گروهي مشي و برنامه ديگري براي تبديل وضع موجود به وضع مطلوب بدهد. ما مي گوييم اصلاحات مي خواهد با روش هاي قانوني، تدريجي، مسالمت آميز و در چارچوب نظام، وضع موجود را به وضع مطلوب تغيير دهد. البته اين روش، سختي‌ها وشكست‌هاي زيادي دارد اما تنها راه تبديل وضع موجود به وضع مطلوب است.

با وجود همه دشمني‌هاعليه انقلاب اسلامي، به نظر شما چه عواملي موجب شده است كه انقلاب به چهل سالگي برسد؟

چهل سالگي عمر خيلي زيادي براي انقلاب نيست. انقلاب شوروي پس از حدود 70 سال فروپاشيد پس خيلي به چهل سالگي انقلاب نبايد غرّه شويم و بدانيم عملكردهاي نظام جمهوري اسلامي هم مي‌تواند انقلاب را ان‌شالله 400 ساله يا عمرش را خيلي كوتاه كند. براي استمرار انقلاب اسلامي عملكردها بايد به گونه‌اي باشد كه بتواند مردم را قانع كند كه نظام قابل اتكا و قابل اعتماد است و مردم مي‌توانند با هدف بهبود شرايط از نظام حمايت كنند.

مردم از شرايط نامعلوم آينده ترس دارند. هنر جمهوري اسلامي بايد اين باشد كه اين ترس مردم را به اميدواري نسبت به بهبود شرايط تبديل كند مثل اوايل انقلاب كه مردم احساس مي‌كردند اداره كشور دست كساني است كه مي‌توانند كشور را اداره كنند. حداقل در دوره اول رياست‌جمهوري آقاي خاتمي اين احساس بيشتر به وجود آمده بود. البته بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه حاكميت ما چندگانه است و بنابراين پيام‌هاي مختلفي از دل حاكميت بيرون مي‌آيد و مردم متوجه نمي‌شوند كه چه پيش مي‌آيد و عاقبت كار چه مي شود. همه مي پرسند بالاخره چه مي‌شود؟

چهل سالگي نظام محصول اين بوده است كه مردم نظام را از خود مي‌دانستند ولي هر چه بي‌اعتمادي نسبت به عملكردها و نااميدي‌ها بيشتر شود، اين خطر وجود دارد كه مردم پشت نظام را خالي كنند. يك نظام يا بايد متكي به نيروي خارجي باشد يا متكي به طبقات قدرتمند داخلي مثل نظام‌هاي سرمايه‌داري يا متكي باشد به مردم.

اتكا به مردم براي جمهوري اسلامي بسيار اهميت دارد. مردم نسبت به برخي عملكردها بي‌اعتماد شده‌اند و در هر اقدامي كه توسط نظام انجام مي‌شود شك و ترديد در ميان مردم وجود دارد؛ بنابراين با سازوكارهايي بايد بي‌اعتمادي را به اعتماد تبديل كرد. مردم اگر احساس كنند نظام حاكم، نظام سالمي است و عاقلانه تصميم گيري مي‌كند و صادقانه مسائل خود را با آنها در ميان مي‌گذارد، اعتمادشان افزايش مي‌يابد. اوايل انقلاب كم و بيش اينگونه بود و هر اتفاقي كه مي‌افتاد ما آن را با مردم در ميان مي‌گذاشتيم. من سخنگوي دولت بودم و سياست كشور هم اين بود كه هر اتفاقي كه مي‌افتاد مردم را در جريان مي‌گذاشتيم و مردم هم اعتماد مي كردند. ما اولين منبعي بوديم كه خروج بني‌صدر و رجوي از كشور را آنهم از فرودگاه نيروي هوايي كه بدون اطلاع نظام انجام شده بود، به مردم اطلاع داديم و نگران تضعيف نظام هم نشديم. اين اطلاع‌رساني موجب اعتماد مردم مي‌شد و ديگر مردم نياز نداشتند اخبار را از راديوهاي خارجي بشنوند.

چرا هرچه از اول انقلاب فاصله گرفتيم، رويكرد اطلاع رساني به مردم تغيير كرد و اطلاعات و اخبار با محدوديت و به صورت بسته يا پس از آن كه افكار عمومي از اخبار بيگانه اشباع شد ، مطرح مي‌شود؟

در واقع اين انتقاد خود من در پاسخ به پرسش قبلي بود. در جريان انقلاب و در سال‌هاي ابتدايي بعد از پيروزي انقلاب، براي انقلاب و نظام هيچ قدرتي جز قدرت مردم وجود نداشت. يكي دو روز پيش از پيروي انقلاب كه نظام حاكم اعلام حكومت نظامي كرد، امام خميني(ره) براي خنثي كردن كودتا و حكومت نظامي، از مردم خواستند به خيابان‌ها بريزند و اين چنين كودتا خنثي و انقلاب پيروز شد.

در 25 خرداد 1360 كه مجاهدين خلق بنا داشتند تحت پوشش اجنماع بني‌صدر و جبهه ملي، برنامه 30 خرداد همان سال را به شكل گسترده‌تر اجرا و احتمالا با تركيبي از تظاهرات خياباني و اقدامات مسلحانه، نظام را سرنگون كنند، امام خميني(ره) از حضور ميليوني مردم در خيابان‌ها استفاده و برنامه آنها را خنثي كرد. در تير سال 1360، شهيد رجايي با پيام تاريخي خود به مردم، دولت خود را «كابينه 36 ميليوني» معرفي كرد و ضمن نشان دادن اعتماد خود به مردم ، آنان را براي حفظ انقلاب و نظام به ميدان آورد.

در آن سال‌ها، اطلاع‌رساني دائم به مردم، ضامن حضور آنها بود اما هرچه در جهت تبديل شدن «نهضت به نظام» پيش رفتيم، اتكاي حكومت به نهادهاي حكومتي بيشتر شد و مردم نامحرم‌تر شدند و اطلاع‌رساني به آنها محدود شد. حماسه دوم خرداد 76، باز موجب حضور بيشتر مردم و گسترش نقش آنان شد و مجددا آزادي اطلاع‌رساني بيشتر شد البته متاسفانه آن وضع امكان تداوم نيافت. بايد توجه داشت هرچه اطلاع‌رساني به مردم محدودتر شود، بي‌اعتمادي آنان به حاكميت و آسيب‌پذيري آنها بيشتر مي‌شود و همچنين از حمايت مردم از نظام كاسته مي‌شود.


برگشت به تلکس خبرها