پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :
اين بخشي از مقاله ديويد ليلين اكولوژيست در مركز پژوهشي آمريكايي آتلانتيك درباره بحرانهاي زيستمحيطي در ايران است؛ او در مقاله «تخريب محيطزيست و نابودي حياتوحش در ايران» كه بهتازگي منتشر شده روند تاريخي به وضعيت محيطزيست ايران نگاه ميكند تا علل و راهكارهاي بحران محيطزيست ايران را بررسي كند.
ليلين در اين مقاله تغييرات زيستمحيطي ايران را به چند بخش تقسيم كرده وضعيت محيطزيست ايران در بيش از صد سال پيش، چالشهايي كه ايران اكنون با آن روبرو است و راهكارهاي آن.
چقدر منابع طبيعي داشتيم؟
پيش از انقلاب صنعتي وضعيت محيطزيست و منابع طبيعي ايران مانند ديگر مناطق جهان بسيار خوب بود.
بهطوريكه در سال ۱۸۴۵ ميلادي يك سرهنگ فرانسوي به نام فوري ير وضعيت حياتوحش استان خراسان را اينگونه توصيف كرده بود: «تقريباً تصور آن انبوه حيوانات قابل صيد غيرممكن است. انواع كبك و هوبره در اين دشتها به فراواني يافت ميشود. ببر بنگال هم اينجا و آنجا ديده ميشود اما پلنگ، كفتار، گرگ، شغال و روباه فراوان است. من هرگز پيشتر آن همه غزال را يك جا نديده بودم. دشت پر از آن هاست، هر گله اي شامل چند هزار راس است.»
در اين رابطه در مقاله منتشر شده در آتلانتيك آمده است: «كوه ماي زاگرس از درختان بلوط پوشيده بودند و جمعيت گسترده قوچ و بز كوهي، خرس، گراز، پلنگ و گوزن زرد را در خود جاي داده بود. شير ايراني نيز در مرزهاي جنوبي ايران تا اواخر قرن نوزدهم وجود داشت و قوها و مرغابي ها به هنگام كوچ، آسمان سيبري تا آفريقا و آفريقا تا سيبري را تيره مي كردند.»
انقلاب صنعتي؛ دوران نابودي
اما اين وضعيت در سالهاي بعد آرام آرام تغيير كرد و علت اين موضوع هم چيزي جز انقلاب صنعتي نبود، اين انقلاب كه در بين سالهاي ۱۸۲۰ تا ۱۸۴۰ ميلادي انجام شده بود سالها بعد تاثيرش را روي محيطزيست ايران و جهان گذاشت.
اصليترين پيامد اين انقلاب افزايش شديد جمعيت در جهان بود، اين باعث شد تا كشورهاي اروپايي از منابع طبيعي خود و كشورهاي ديگر استفاده كنند تا نياز اين جمعيت زياد را تامين كنند، ايران هم يكي از اين كشورها بود.
ليلين در اين رابطه در مقالهاش نوشته است: «در زمان جنگ جهاني دوم نيروهاي اشغالگر با تفنگهاي مدرن و جيپ در دشتها به تعقيب غزال پرداختند و شكار شبانه معمول شد. اين باعث نگراني برخي از شكارچيان حرفهاي ايران شد.»
شروع نجات محيطزيست در ايران
از اوايل قرن بيستم، برخي اقدامات براي نجات محيطزيست انجام شد، بهطوري در سال ۱۹۲۸ ميلادي براي اولين بار در قانون مدني كشور، قوانيني در رابطه با شكار مطرح شد.
اما اين روند آنقدر جدي نبود تا اينكه سرانجام بعد از تخريب و نابودي بخشي از محيطزيست ايران پس از انقلاب صنعتي در سال ۱۹۵۷ كانون شكار ايران تشكيل شد. اين اتفاق نتيجه كوشش ماي بازرگان ثروتمندي به نام منوچهر رياحي و كمك شاهپور عبدالرضا برادر ناتني محمدرضا شاه بود.
اين اتفاقات درست همزمان با شروع نهضت محيطزيست در اروپا و آمريكا آغاز شد بهطوريكه در سال ۱۹۶۰ در انگليس وزارت محيطزيست تشكيل شد.
ليلين در اين رابطه نوشت: افكار عمومي مخالف اين برنامه( كانون شكار) بود زيرا باور عمومي بر آن بود كه شكار، پرندگان، و آبزيان، مانند هوا و آب، نعمت خدادادي محسوب ميشوند و مشمول مقررات نيستند. بااينحال، طرح و ايده موردحمايت كامل شاه قرار گرفت و مجلس نيز آن را تصويب كرد.
او افزود: « در ابتدا، دولت از" كانون شكار" حمايت مالي نكرد؛ رياحي بهتنهايي بخش بزرگي از بودجه را تقبل كرد و مديران استاني نيز بهطور داوطلبانه خدمت مي كردند.»
تشكيل سازمان محيطزيست و روزهاي خوب محيطزيست ايران
سپس اين كانون شكار به سازمان صيد و شكار و سرانجام در سال ۱۹۷۱ بعد از ادغام با اداره محيطزيست سازمان محيطزيست ايران تشكيل شد.
طي سالهاي دهه ۱۹۷۰ ،سازمان حفاظت محيطزيست با دانشگاه دولتي كلرادو درزمينهٔ ماي بسياري از جمله مواردي كه مشاوران آمريكايي به كاركنان ايراني درزمينهٔ ماي مديريت كمك مي كردند، همكاري داشت. فنآوري ماي سرشماري هوايي براي نظارت بر جانوران بزرگ در مناطق حفاظت شدهايجاد شدند تا مشخص شود كه كدام جمعيت جانوري از شكار كنترل شده بهره مند ميشود
در اين رابطه در مقاله مركز پژوهشي آتلانتيك آمده است: «در اواخر دهه ماي 1960 و 1970 ،سازمان حفاظت محيطزيست - به كمك پژوهشگران دانشگاه دولتي كلرادو - سهميهاي براي مجوز شكار در پارك ماي حياتوحش و مناطق تحت حفاظت ايجاد كرد.»
ليلين در ادامه نوشت: « فيروز، رييس سازمان محيطزيست همچنين تمركز خود را بر فرسايش خاك در مراتع و چراگاه ماي كنترل نشده حيوانات خانگي، اعمال كشت و زرع عقب افتاده قرار داد. بيابان زائي در اطراف كوير لوت و نمك نيز از جمله مسائل نگران كننده بود.»
مشكلات زيستمحيطي ديگري هم مثل افزايش سرعت تخليه سرعتهاي آب، رها شدن قناتها و ... در آن زمان وجود داشت.
افول دوباره محيطزيست
اما در اين ميان درگيري ايران با مسائل سياسي مختلف، جنگ و ... باعث شد تا محيطزيست دوباره فراموش بشود.
اكولوژيست آمريكايي در اين رابطه نوشته است: « كارايي سازمان حفاظت محيطزيست شروع به كاهش كرد. با در نظر داشتن ديگر چالش ماي فوري داخلي و منطقه اي كه ايران با آن مواجه بود، سازمان حفاظت محيطزيست از بودجه ناچيز به شدت آسيب ديد.»
اين محقق توضيح داد: «حيوانات شكاري و جمعيت پرندگان نابودشدهاند. مراتع و دشتها مورد تاخت و تاز و چراي بيش از حد گوسفندان اهلي قرار گرفته اند كه اين امر بهنوبه خود به تخريب و بيابان زائي، كاهش كارايي خاك، و هجوم گونه ماي گياهي مضر انجاميده است. يوزپلنگها كه اكنون در مناطق حفاظت شده خوراك كافي نمييابند، براي يافتن غذا مجبور به طي مسافت طولاني هستند كه در اين راه يا براثر تصادف با ماشين و يا به دست چوپانها كشته ميشوند.»
و مشكلاتي كه حالا آنها را ميبينيم
اين اتفاقات، مديريت غلط و شايد تغييراقليم باعث شدهاند كه ما اكنون پيامدهاي آنها را ببينيم. ليلين اين مشكلات را به ۵ دسته تقسيم ميكند: آلودگي آبوهوا، كمبود منابع آب، جنگلزدايي و بيابانزايي، تالابها و جابهجايي جمعيت روستايي.
*آلودگي آبوهوا
شايد بتوان وضعيت كنوني استان خوزستان را در اين كلمه خلاصه كرد؛ آلودگي آبوهوا. وضعيت آلودگي منابع آبي امسال در اين استان به شكلي بود كه مردم اعتراضات گستردهاي نسبت به آن انجام دادند.
در اين رابطه در تحقيق مركز پژوهشي آمريكايي آمده است: «در سراسر ايران، پساب صنعتي و خانگي و فاضلاب بهويژه فاضلاب بيمارستانها خاك، رودخانه و آب زيرزميني را آلوده ميكنند. كمتر از چهل درصد جمعيت كشور به تجهيزات تصفيه پساب دسترسي دارند و استفاده از آب بطري بسيار معمول است. بر اساس تحقيقات اخير، ايران جزو كشورهايي است كه بيشترين ميزان آب تصفيه نشده فاضلابها را براي آبياري كشاورزي استفاده ميكند و از اين راه بهداشت ميليونها شهروند را در معرض خطر قرار داده است.»
آلودگي هوا هم كه يكي از مشخصترين مشكلات زيستمحيطي كشورمان است، شهرهاي بزرگ زيادي از ايران درگير آلودگي هوا هستند و در استانهاي جنوبي هم كه بحران گرد و خاك وجود دارد.
*كمبود منابع آب
يك حسابوكتاب ساده نشان ميدهد كه ميزان منابع آبي در ايران بسيار بحراني است.
با در نظر گرفتن آخرين آب وزارت نيرو منابع آب ايران ۸۸ميليارد مترمكعب است سرانه آب در ايران ۱۱۰۰ مترمكعب به ازاي هر نفر است.
براساس شاخص فالكن مارك كه يكي از معروفترين شاخصها براي اندازه گيري سرانه آب يك كشور است اگر سرانه آب كمتر از ۱۷۰۰مترمكعب باشد آن كشور درگير تنش آبي است، اگر اين ميزان كمتر از ۱۰۰۰ و ۵۰۰ مترمكعب بود كشور دچار كم يابي و كميابي مطلق آب ميشود.
ليلين در اين رابطه نوشت: «محيطزيست ايران از ساخت سدهاي بيرويهاي كه تعدادي از آنها مسير رودخانهها را منحرف كرده و باعث تخريب چشمگير محيطزيست شدهاند، آسيب بسيار ديده است. بهعنوانمثال، سد گتوند در خوزستان بر روي يك تپه نمكي بنا شده است. در نتيجه آبي كه اكنون به كارون، طولانيترين رودخانه ايران، ميريزد، پرنمك است و زيستگاههاي بسياري را تخريب كرده است.»
او ادامه داد: «در مجموع، مانند غرب ايالات متحده در جريان قرن نوزدهم و بيستم، منابع زيرزميني خودسرانه و بيرحمانه خالي شدهاند. همچنين آب ماي سطحي، بهجاي آنكه اجازه داده شود مسير طبيعي خود را كه نتيجه ميليونها سال تغييرات طبيعي زمين است طي كنند، هدفمندانه بهجاهاي خاصي منحرف شدهاند.»
*جنگلزدايي و بيابانزايي
بنا به اطلاعات مركز آمار ايران، وسعت جنگل ماي ايران در سال ۱۹۰۰ در حدود ۱۹ ميليون هكتار بود اما اين رقم تا سال ۲۰۱۲ به ۴.۱۴ميليون هكتار كاهش يافته است. بر پايه اطلاعات موسسه اقتصاد تجارت، تا سال ۲۰۱۵ ،مناطق جنگلي ايران به ۷.۱۰ميليون هكتار كاهش يافته و نابودي ۴۳ درصدي از سال ۱۹۰۰ داشتهاند. بيشترين بخش مناطق جنگلي بازمانده در كوه ماي البرز در نزديكي درياي خزر و در كوه ماي زاگرس واقع شدهاند.
اين موضوع علل زيادي دارد كه ناشي از سياستهاي قبل و بعد از انقلاب است.
در اين مقاله در اين رابطه آمده است: «در دوران پهلوي توسعه كشاورزي بهويژه به پوشش جنگلي آسيب رساند. در استان خوزستان، زمين ماي جنگلي به زمين ماي كشت تنباكو، خشخاش و نيشكر تبديل شدند. در گيلان درختان جنگلي قطع شدند تا چاي، برنج و تنباكو كشت شود. بهرهبرداري ماي مشابه در مازندران منجر به انقراض گونه ببر ايراني شد، آخرين آنها در دهه ۱۹۵۰ مشاهده شدهاند.
از انقلاب به بعد، جنگل ماي ايران قرباني تخريب فزاينده هستند. به گفته معاون سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور، در حدود يكميليون هكتار از جنگل ماي اكولوژيكي غني زاگرس براثر پيامدهاي تغييرات اقليمي نابود شدهاند.»
تالابها
وضعيت تالابهاي ايران هم اصلاً خوب نيست و اصليترين نمونه اين موضوع درياچه اروميه است. اين درياچه سالها است كه خشكشده و احياي آن هم روند بسيار سختي داشته و هزينه بسيار زيادي صرف اين موضوع شده است.
ليلين دراينباره نوشت: «تالابها بخش مهم هر اكوسيستمي محسوب ميشوند و مزايا و ارزش ماي منحصربهفرد زيستمحيطي، اجتماعي، و اقتصادي ايجاد ميكنند. تلاشها براي رسيدگي به موضوع خشك شدن تالابها، بهطور مشخص در مورد درياچه اروميه در جريان است. بااينحال به گفته تجريشي معاون سازمان حفاظت محيطزيست، ۱۸ تالاب ايران بهكلي خشكشدهاند و ۲۴ تالاب هم در وضعيت وخيمي قرار دارند.»
جابهجايي جمعيت روستايي
مهاجران خشكسالي شايد يكي از اصليترين پيامدهاي خشكسالي ايران است كه به خوبي دارد مشاهده ميشود.
به گزارش ايسنا عليمحمد شاعري نماينده مردم بهشهر، نكا و گلوگاه چند روز پيش در اين رابطه گفته بود: توسعه نامتوازن و ناعادلانه در كشور شكل گرفته است و به همين دليل استان ماي كمتر توسعهيافته به استان ماي توسعهيافته مهاجرت ميكنند و تا زماني كه توسعه متوازن و پايدار در هر منطقه شكل نگيرد نميتوانيم از پديده مهاجرت جلوگيري كنيم.
چه راهكاري داريم؟
براي پاسخ دادن به اين سؤال ابتدا بايد به اين سؤال پاسخ داد كه اصلاً راه نجاتي وجود دارد يا نه، ليلين خبر خوبي در اين رابطه دارد.
او دراينباره توضيح داد: «وضعيت محيطزيستي ايران فاجعهبار است اما يك سره نااميد كننده نيست. باگذشت زمان - در صورت اجراي برنامه ماي معقول حفاظت و مديريت - پوشش گياهي و حياتوحش پاركها و مناطق حفاظت شده از جمله رودخانهها و تالابها ميتواند جان تازهاي بيابد. بهعنوان اقدام فوري، سازمان حفاظت محيطزيست بايد محدوده مناطق حفاظت شدهاي را كه به علت نبوِد كافي آب و غذا رويش پذير نيستند كاهش دهد.»
او در ادامه مقاله خود برخي راهكارهاي نجات را معرفي كرده است: «ايران تعداد زيادي كارشناس بسيار شايسته در همه رشته ماي مربوط به محيطزيست دارد. اما درصد ناچيزي از سياستگذاران، متعهد به اتخاذ تصميمگيري ماي سياسي و مالي در سطوح بالاي دولتي هستند. واضح است كه رهبران ايران بايد به اتفاقنظر درزمينهٔ باز توسعه محيطزيست برسند و برنامه ماي عملياتي مناسب و پاسخگوي زمان را بپذيرند و اعمال كنند.».
اين بومشناسي است آمريكايي در ادامه آورد: « بهعنوان بخشي از برنامه بازسازي توسعه كشور، دولت بايد مشخص كند كه واردات كدام گونه محصولات كشاورزي و محصولات ديگر از نظر اقتصادي به صرفهتر از توليد داخلي است . كاركرد كنوني ناكارا و پرهزينه است.»
منبع: خبرآنلاين