پيام نفت -رسانه خبري تحليلي نفت، گاز و انرژي : گفت وگو با معين فر اولين وزير نفت ايران و اولين رئيس كميسيون نفت مجلس
یکشنبه، 15 مرداد 1391 - 11:59 کد خبر:9980
اشغال يك ميز مديريتي، انگليسي ها را از نفت ايران فراري داد/ شهيد تندگويان چطور وزير نفت شد؟


 

50 ساله بود كه لقب اولين وزير نفت ايران را به خود اختصاص داد. ساليان سال از آن روزها مي گذرد و امروز وقتي در مقابل او مي نشينم تا كمي خاطرات آن روزها را ورق بزنيم احساس مي كنم كه ملي شدن صنعت نفت با شعاري آغاز شد كه امروز پس از گذشت تمام اين سالها اين شعار با تعريفي جديد و روشي جديد به راه خود ادامه مي دهد.
علي اكبر معين فر اولين وزير نفت ايران و اولين رئيس كميسيون نفت مجلس شوراي اسلامي است كه چند ساعتي وقت خود را در اختيار خبرآنلاين قرارداد و از تاريخي گفت كه شنيدن آن براي هر ايراني جالب خواهد بود.
معين فر در گفت وگو با ما كه مشروح آن را در ادامه مي خوانيد به دليل تاسيس وزارت نفت، زمانيكه نفت جزئي از بودجه جاري كشور شد و نحوه اسيرشدن شهيد تندگويان اشاره مي كند و درعين حال از زماني مي گويد كه وزير دارائي امور مربوط به اوپك را مديريت مي كرد.

 



آقاي معين فر با توجه به اينكه شما اولين وزير نفت ايران هستيد بايد بهتر از ما بدانيد چرا اصلا وزارت نفت تاسيس شد؟
براي پاسخ به اين سوال بايد برگرديم به زمان پيش از انقلاب و حتي زمان مرحوم مصدق و ملي شدن صنعت نفت. درابتدا بايد بدانيم اگرچه ملي شدن صنعت نفت با بهانه مسايل اقتصادي صورت گرفت اما هدف آن سياسي بود. در آن زمان قدرت شركت ملي نفت به نحوي بود كه مي توانست وزراء، نمايندگان و تمام امور مملكتي را به نفع خود تغيير دهد. به نوعي قدرت و سلطه امپرياليسم انگلستان برروي نفت ايران خيمه زده بود.
پس از ملي شدن صنعت نفت اولين مديرعامل شركت ملي نفت ايران چه كسي بود؟
دكتر مصدق براي اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت نفت بي پي ابتدا مرحوم دكتر حسابي را كه سناتور بودند براي رياست هيات مديره و به مديريت عالي شركت ملي نفت ايران (درشرف تاسيس) انتخاب كرد كه ايشان پس از دو روز از قبول اين كار خودداري كرد و مرحوم مصدق، مهندس بازرگان رئيس دانشكده فني دانشگاه تهران را به اين سمت برگزيد و اولين هيات مديره شركت ملي نفت مركب از مهندس مهدي بازرگان، دكتر عبدالحسين علي آبادي( استاد دانشكده حقوق) و آقاي مهندس بيات بود كه به اتفاق هيات مختلط مركب از نمايندگان مجلس شوراي ملي و مجلس سنا(كه براي نظارت در اجراي خلع يد تعيين شده بودند) به آبادان رفتند.
آن زمان شركت نفت در آبادان مستقر بود؟
مركز شركت سابق ايران و انگليس در تهران در يك اداره كوچكي بود كه در خيابان سپه قرار داشت ولي چون فعاليت هاي اصلي شركت در جنوب بود اداره اصلي در خرمشهر قرارداشت و آبادان و مناطق نفت خيز را زيرنظرداشت.
شركت سابق نفت ايران و انگليس چگونه خلع يد شد؟
هيات مديره شركت ملي نفت و هيات مختلط نمايندگان دو مجلس ناظر بر خلع يد در اواخر ارديبهشت 1330 به آبادان عزيمت كردند و براي تفويض كارها با نمايندگان شركت سابق و آقاي دريك رئيس شركت مذكور در جنوب كشور به مذاكره پرداختند. جالب است مهندس بازرگان تعريف مي كرد كه مستر دريك ما را نه به عنوان نمايندگان شركت جديد ملي نفت بلكه به عنوان نمايندگان دولت ايران پذيرا بود و اتاقي در دفتر مركزي به ما دادند و هر روز ما در دفتر آقاي دريك با او مذاكره داشتيم. يك روز كه مستر دريك ديرتر به دفتر مي آيد يكي از آقايان تيم خلع يد به آقاي بازرگان اصرار مي كند كه تا او نيامده برو و پشت ميز كاراو بشين وقتي هم كه مستر دريك آمد و اين صحنه را ديد قهر كرد و رفت و اين آغاز بود براي خلع يد شركت بي پي. به اين ترتيب ساده مديرعامل منصوب دكتر مصدق براي شركت جديد ملي نفت به جاي آقاي دريك همه كاره شركت سابق نفت شد.
شركت ايراني انگليسي نفت پس از خلع يدچگونه اداره مي شد؟
خوب است به نصيحت ابتدايي مرحوم مصدق به بازرگان اشاره كنيم. مصدق در آن زمان به بازرگان تاكيد كرد: شما وقتي به نفت رفتيد كارتان نباشد كه كارهاي اصلي چگونه پيش مي رود. كارشناسان را تغيير ندهيد. كاري به كارهاي جاري نداشته باشيد. حتي اگر نفت را فروختيد و پولش را هم ندادند سكوت كنيد همين كه نفت به نام ايران فروخته شود و آنها رسيدبدهند كه نفت ايران را دريافت كرده اند كافي است. تا اينكه براثر اعتراض دريك و خارج شدن تمام كارشناسان انگليسي از ايران عملا تمام كارها توسط هيات مديره شركت ملي نفت و كاركنان ايراني انجام مي گرفت. در اين موقع به علت فشار و نفوذ دولت انگليس صادرات كاملا قطع شد ولي پالايشگاه آبادان براي مصارف داخلي كار مي كرد. حقوق كاركنان نفت بايد عملا از طرف دولت پرداخت مي شد و مصدق سرگرم مبارزه اصلي در مذاكرات نفت با نمايندگاني كه دولت انگليس و نمايندگان دولت آمريكا كه به عنوان ميانجيگري وارد كار شده بودند، بود. شوراي امنيت نيز از مداخله در اين مساله خودداري كرد و تاكيد كرد كه منتظر قضاوت ديوان لاهه خواهند بود كه در نهايت اين ديوان راي را به ايران داد. 
تا اينكه اين جريان ها مي گذرد و كودتاي 28 مرداد پيش مي آيد و قيمت نفت بالا مي رود. درآن زمان جريان امتياز به كنسرسيوم پيش مي آيد و با توجه به افزايش قيمت نفت سود ايران از تني چند سنت به صورت حدود50-50 افزايش مي يابد. 
پس با اين حساب ، پول نفت توسط چه كساني اداره مي شد؟
مقدمات تاسيس سازمان برنامه از زمان قوام السلطنه بود و قرار بود تمام درآمدهاي حاصله از نفت براي كارهاي عمراني كه سازمان برنامه طرح مي كرد در اختيار اين سازمان قرار گرفته و بوسيله سازمان برنامه هزينه شود. در زمان مصدق هم به كار خودش ادامه مي داد. در آن زمان سازمان برنامه از سرمايه نفتي خرج هاي جداگانه براساس برنامه هاي مصوب هزينه مي كرد و به بودجه كشور ارتباطي نداشت. به نوعي نفت براي خودش به يك دولت درون دولت تبديل شده بود. همانطور كه اشاره كردم نفت خصوصا پس از 28 مرداد قدرت زيادي پيدا كرد.آن زمان ابوالحسن ابتهاج يكي از رجال قديمي و استخوان داري بود كه قدرت يك نخست وزير را داشت و مديريت سازمان برنامه را برعهده گرفته بود و پول نفت را در مواردي به غير از بودجه عمومي مملكت هزينه مي كرد.
پس در آن زمان ما اصلا نفت را وارد بودجه جاري و عمومي كشور نكرده بوديم.چه زماني اين اتفاق افتاد؟
آن زمان مثل الان نبود كه پول نفت به خزانه برود و صرف واردات موز و رب گوچه فرنگي و غيره از چين شود. اما متاسفانه اين ديد به تدريج عوض شد. از زمان شاه اشتباه در بودجه نويسي ها آغاز شد و درآمد نفت را با بودجه جاري مخلوط كردند. در دهه 40 و دهه 50 نفت قدرت عجيبي گرفت.آنزمان نفت در دست شاه بود وحتي مديرعامل شركت نفت هم توسط شاه تعيين مي شد. شاه بود كه تصميم مي گرفت. هيات مديره را شاه معين مي كرد و كلا نفت جدا از دولت بود. اين جريان ادامه پيدا كرد تا انقلاب پيش آمد. 
از زمان انقلاب پول نفت چگونه هزينه مي شد؟
درآمد نفت دو بخش بود.بخشي كه شامل قرارداد با شركت هاي نفتي وكنسرسيوم بودكه بعضا به خزانه واريز مي شد و قسمتي شامل درآمدهاي اختصاصي شركت ملي نفت ايران كه از قراردادهاي شركت ملي نفت كه در سالهاي آخر با شركت هاي مختلف بسته شده بود و از نفت فلات قاره و خارج از حيطه قرارداد كنسرسيوم بود، تامين مي شد. اين قسمت از درآمد به صندوق شركت ملي نفت واريز مي شد. پس از انقلاب و با منتفي شدن قراردادهاي كنسرسيوم تمام درآمدها ابتدا به حساب شركت ملي نفت واريز مي شد.زمانيكه انقلاب پيش آمد و قراربود دستگاه هاي دولتي يك مرتبه واژگون نشوند براي اداره شركت ملي نفت، مهندس بازرگان آقاي حسن نزيه را به عنوان مديرعامل شركت ملي نفت انتخاب كرد.اما اعتصاب هاي كارگري و بالاگرفتن مطالبات كاركنان نفتي باعث ايجاد هرج و مرج در نفت شد و در نهايت براي نزيه امكان ادامه كار ممكن نشد. درآنزمان اين ذهنيت پيش آمده بود كه نفت متعلق به شركت ملي نفت است. به هرحال يك قدرت شبيه يك دولت در دولت ايجاد شده بود. متاسفانه در اين شرايط اقدامات خودسرانه اي انجام مي گرفت. مثلا نزيه به خوزستان مي رفت و در جمع كاركنان نفتي درآمد يك روز نفت را به انها اختصاص مي داد. درحاليكه اين تصميم ها بايد در حد شوراي انقلاب و دولت گرفته مي شد. درآنزمان هم مشكلات سياسي و اقصادي ايجاد شد و هم حساب و كتاب ها بهم خورد. 
ظاهرا در آنزمان شركت ملي پتروشيمي و شركت ملي گاز هم تاسيس شده بود؟
درزمان شاه اين دو شركت تاسيس شدند و درست است كه شركت هاي بزرگي بودند اما قدرت نفت را نداشتند. بنابراين مرحوم بازرگان به اين دليل كه اعتقادي به پاسخگويي مستقيم به نخست وزير نداشت چراكه تا پيش از آن اين دوشركت زير نظر شاه اداره مي شدند وپس از انقلاب بايد به نخست وزير جوابگو مي شدند و ضمن اينكه امور اوپك نيز توسط وزارت دارايي اداره مي شد و وزير دارايي در جمع وزراي نفت كشورهاي عضو اين سازمان به عنوان نماينده ايران حاضرمي شد، در فكر طرحي بود تا مديريت اين شركت ها را به صورت واحد كند.
خب چرا مديرعامل شركت ملي نفت به عنوان نماينده ايران به اوپك نمي رفت؟
شركت ملي نفت قرارنبود در مسايل سياسي دخالتي داشته باشد.ماهيت اين شركت كاملا تجاري بود و نبايد چارت آن دچار تغيير مي شد. 
پس همين بلاتكليفي شركت هاي نفتي و امور اپك ياعث تشكيل وزارت نفت شد؟
بعد از انقلاب، بازرگان دنبال راهي بود كه امور اوپك نيز زيرمجموعه نفت شود و درعين حال شركت گاز و پتروشيمي هم به صورت واحد بحث حاكميتي آنها مديريت شود.فكر بازرگان اين بود كه ما هم همانند ديگر كشورهايي كه با نفت سروكار دارند يك ستاد نفتي داشته باشيم كه تمام امور نفت، گاز، پتروشيمي و امور اوپك درآن مديريت شود.
قراربود شركت ها كارخودشان را به عنوان يك شركت انجام بدهند و وزارتخانه نفت تاسيس شود. البته خيلي كوچك تر از ديگر وزارتخانه ها و بيشتر به صورت يك ستاد كه زير نظر دولت باشد. دراينصورت قراربود شركت ها براي خودشان آزادي عمل داشته باشند و در حيطه وظايف خودشان فعاليت كنند.
به نظرتان همين كارها را شركت ملي نفت نمي توانست انجام بدهد؟
كار شركت ملي نفت نبود. شركت نفت بايد عامل و عمل كننده باشد.اين شركت بايد به صورت تجاري اداره شود. اما امور اوپك كاري سياسي است كه بايد نماينده دولت آنها را انجام دهد.به نوعي بايد مالكيت در اختيار دولت باشد.هدف اين بود كه با تاسيس اين ستاد مسايل كلي وكلان در دست دولت باقي بماند. قراربود به جاي شاه كه دستور آخر را مي داد ستادي تشكيل شود كه برنامه هاي كلي را تعيين و شركت ها آنرا اجراكند. مثلا در خصوص ميزان توليد نفت، اين شركت ملي نفت نبود كه تصميم مي گرفت ما به عنوان دولت تعيين مي كرديم كه اينقدر بايد شركت ملي نفت توليد كند و اين شركت در آنزمان مشخص وظيفه داشت با هر راهكاري انرا اجرايي كند.قرار بود شركت ها يك هيات مديره داشته باشند.
خب چرا مثلا براي كارهاي حاكميتي نفت را زير مجموعه وزارت صنايع نكرديم؟
به هرحال مهندس بازرگان نمي خواست اين فكر را تا پخته نشدن كامل عملي كند. منتظربود تا طرح آن به طور كامل ريخته شود و سروساماني به بحث نفت بدهيم. نفت را مي توانستيم زيرمجموعه وزارت صنايع قراردهيم اما به هرحال از نظر رواني اثر منفي روي نفتي ها مي گذاشت. چراكه با اينكار احساس مي كردند زير دست صنعتي ها قرار گرفته اند و آنهم در شرايطي كه روز به روز اعتصاب هاي كاركنان نفتي افزايش مي يافت حركتي اشتباه به حساب مي آمد. اما مي توانستيم با دادن هويت مستقل به آنها به ايجاد آرامش بيشتر كمك كنيم.
اما طرح تاسيس وزارت نفت آنچنان پخته نبود كه شما تاكيد داريد مهندس بازرگان روي آن بسيار كار كرده بود؟
مهندس بازرگان تلاش داشت كه اين فكررا پخته كند اما مسايلي پيش آمد كه او ترجيح داد هر چه زودتر اين فكررا عملي كند.مشكلات سياسي در خصوص مديرعامل شركت ملي نفت در آنزمان ايجاد شد و تظاهرات زيادي صورت گرفت براي همين مهندس بازرگان فكر كرد طرح را زودتر اجرايي كند.
قانون تشكيل وزارت نفت در چند ماده بود؟
قانون وزارت نفت در دو ماده توسط شوراي انقلاب تصويب شد و شركت هاي گاز و پتروشيمي و امور اوپك هم زيرمجموعه آن شد.البته وزارت نفت اين حق را داشت كه اگر نياز بود شركت هاي جديدي هم تاسيس كند.اما قراربود سيستم شركت هاي زير مجموعه وزارت نفت كاملا تجاري باشد. به نوعي قرار بود وزير يك آدم سياسي باشد و مديران عامل شركت ها كاملا تجاري باشند و نه سياسي. 
پس شما اولين وزير نفت ايران بوديد كه پا به نشست هاي اوپك گذاشتيد؟
بله من كنفرانس اوپك هم رفتم. در زمان شاه مدتي آقاي جمشيد آموزگا به عنوان وزير دارائي ايران در كنفرانس هاي اوپك شركت مي كرد ولي بعد از اين كه وي از وزارت دارائي رفت و مدتي وزير كشور بود بازهم او به عنوان نماينده ايران در جلسات شوراي وزيران اوپك شركت مي كرد. بعد از انقلاب در اولين نشست اوپك بحث نماينده ايران در شوراي وزيران اوپك پيش آمد كه در انزمان وزير دارائي (مرحوم علي اردلان) و آقاي نزيه مديرعامل شركت ملي نفت در آن شركت كردند.پس از آن با تشكيل وزارت نفت، وزير نفت به عنوان نماينده ايران در شوراي وزيران اوپك شركت كرد.
زماني كه وزيرنفت شديد چند سال داشتيد؟ 
حدود 50 سال داشتم.
آن زمان وزارت نفت در دل شركت ملي نفت تشكيل شد؟
مهندس بازرگان زمانيكه ماموريت اين كاررا به بنده داد تاكيد كرد برويد و در شركت ملي نفت بنشينيد. اما من ترجيح دادم آنجا نروم و به ايشان اين مساله را گفتم. دوست نداشتم اين توهم پيش بيايد كه من مي خواهم مديريت نفت را برعهده بگيرم. آنزمان در دفتري در سازمان امور اداري و استخدامي كشور مشغول به كار بودم و گفتم تازمانيكه جايي پيدا شود در همانجا نفت را مديريت مي كنم. درنهايت دفتري پيدا كرديم در خيابان ويلا(استاد نجات الهي) يك ساختمان متعلق به شركت اكتشاف بود. يك طبقه از آن را به ما اختصاص دادند و كار شروع شد.
علت اينكه پيشنهاد مهندس بازرگان براي انتقال به شركت ملي نفت را نپذيرفتيد، چه بود؟
به هرحال ساختمان واقع در خيابان طالقاني متعلق به شركت ملي نفت بود و نمي خواستيم اين توهم ايجاد شود كه ما قصد داريم تركيب شركت ملي نفت را به هم بريزيم. در آنزمان كاركنان نفتي خود را تافته اي جدابافته از ديگر كاركنان نفتي مي دانستند و ماهم قرار نبود فرهنگ سازي كنيم و براي آنها جا بيندازيم كه شما با ديگر كاركنان دولت فرقي نداريد. بنابراين سعي كرديم با واقعيت پيش برويم. درعين حال واقعيت ديگري هم وجود داشت شركت ملي نفت براي خود مديرعامل داشت و درست نبود وزير و مديرعامل شركت هر دو از يك مركز مديريت كنند.
چه تعداد كارمند داشتيد؟
حدود 20 تا كارمند دفتري داشتيم.البته قرار بود تعداد كارمندها بيشتر شود اما قرار نبود به اين طول و تفصيل الان باشد.
چه زماني وزارت نفت به خيابان طالقاني تهران انتقال يافت؟
بعد از انكه من رفتم آرام آرام محل وزارت نفت تغيير كرد و به طالقاني انتقال يافت. درحاليكه اين ساختمان فعلي وزارت نفت متعلق به شركت ملي نفت بود. 
به ياد مي آورم آن روزها شركت ملي نفت ساختمان وزارت نفت فعلي در خيابان طالقاني را براي خودش ساخت كه البته يكي از زيباترين ساختمان هاي آن زمان بود.اصلا رسم است كه در دنيا كه شركت هاي نفتي زيباترين و بزرگترين ساختمان ها را اختيار مي كنند. 
ظاهرا درآنزمان مديرعامل شركت ملي نفت سمت قائم مقامي وزير نفت را هم داشت؟
در زمانيكه كه بنده وزير نفت شدم به دليل مسايلي كه ضد آقاي نزيه بود او قادر به ادامه كار نشد ولازم بود مديرعامل جديدي انتخاب شودو مرحوم دكتر مرشد كه مديريت شركت ملي گاز را برعهده داشت مديرعامل شركت ملي نفت شد و براي آنكه قدرت بيشتري داشته باشد به سمت قائم مقام وزارت نفت منصوب شد.
حقوق يك وزير در آن زمان چقدر بود؟
حقوق ها آن زمان خيلي پايين بود. آن زمان با دلار 7 توماني يك وزيرحدود 12هزارتومان حقوق مي گرفت. البته عدد دقيق يادم نيست اما عددها پايين بود. با دلار 7 تومان آن زمان محاسبه مي شد. 
مشكلات آن روزهاي نفت چه بود؟
بيشتر اعتصاب هاي كارگري بود.حتي مديراني را هم گروگان مي گرفتند. يكبار رئيس پالايشگاه ها را كه براي سركشي به پالايشگاه آبادان رفته بود گروگان گرفتند و از طريق دادستاني توانستيم او را آزاد كنيم. كه البته اين موضوع هم براي ما دردسر شد. 
بعد از شما شهيد تندگويان وزير نفت شد.از چگونگي انتخاب ايشان چيزي به خاطرداريد؟
به خاطر مي آورم زمانيكه در مجلس نشسته بودم و نامه اي به دستم داده شد كه در آن نام چند تن از مديران بود كه شهيد رجايي آنها را براي وزارت نفت درنظرگرفته بود و از من خواست تا در مورد آنها اظهارنظر كنم. بنده هم يك جدولي كشيدم و ستون هايي چون ميزان تحصيلات، ميزان محبوبيت در نفت، سابقه مبارزات انقلابي و سابقه نفتي را درج كردم و براي ايشان فرستادم.
چه كساني در اين ليست بودند؟
تندگويان، آيت الهي، بوشهري و سادات كه معاونان زمان وزارت بنده بودند نيز در اين ليست به چشم مي خوردند.
اولين امتياز را به چه كسي داديد؟
بهتر است در مورد اولين نفر حرفي نزنيم. چون هنوز چند تن از اين افراد در قيد حيات هستند و شايد درست نباشد اسم آنها را ببرم. اما در مورد شهيد تندگويان كه برگزيده شدند بايد بگويم كه ايشان نفر سوم در ليست بنده بودند.
پس از آن شهيد رجايي با شما مشورت ديگري در خصوص انتخاب وزير داشتند؟
بعد از آنكه بنده نامه را توسط كاركنان خدمات مجلس به دست ايشان رساندم زمان خروج بنده از مجلس به من نزديك شدند و از ليست فرستاده شده تشكر كردند. بعد از آن هم گفتند كه تصميم دارند سومين فرد ليست بنده را وزير كنند يعني همان شهيد تندگويان. 
شهيد رجايي دليل اين تصميم خودش را به شما نگفت؟
چرا؛ ايشان همانجا گفتند من سومي را انتخاب مي كنم. چون بچه پايين شهر است. شهيد تندگويان آن زمان درخيابان مولوي زندگي مي كرد.
شخصيت شهيد تندگويان را چگونه ديده بوديد؟
شهيد تندگويان خيلي مردشريفي بود. بسيار آدم خاكي به نظر مي رسيد. اگرچه من عقيده اي به انتخاب آدم ها براساس پايين شهري يا بالاشهري بودن ندارم. معتقدم بايد آدم ها را براساس توانايي ها محك زد اما به هرحال انتخاب شهيد تندگويان انتخاب مناسبي بود. وقتي شهيد تندگويان وزيرنفت شد بنده رئيس كميسيون نفت مجلس بودم. تندگويان سابقه خدمت در شركت نفت را داشت اما متاسفانه فرصت زيادي براي مديريت نفت پيدا نكرد.
ظاهرا زمانيكه ايشان اسيرشدند شما هم همراهشان بوديد؟
بله از اهواز به سمت آبادان مي رفتيم كه ماشين اول كه شهيد تندگويان در آن حضور داشت به دست عراقي ها متوقف شد. و ما در ماشين هاي بعدي بوديم.
چقدر از آغاز جنگ مي گذشت؟
يك ماه از آغاز جنگ مي گذشت كه اين اتفاق افتاد. عراقي ها آبادان را محاصره كرده بودند.
براي چه كاري به آبادان مي رفتيد؟
مرحوم مهندس سحابي و بنده به عنوان نمايندگان مجلس براي هدف ديگري به آبادان مي رفتيم و شهيد تندگويان هم به دليل احساس مسووليت نسبت به كاركنان نفتي در آبادان به اين شهر مي رفت كه كنار كاركنان باشد و در آن شرايط تنها نمانند.
يك ماهي بود كه جنگ شروع شده بود كه خبر رسيد استاندارد خوزستان در تلاش است تا سد مسجدسليمان را خراب كند تا آب به سمت عراقي ها سرازير شود. نمايندگان وزارت نيرو دست به دامن ما شده بودند. چراكه اين تصميم بدون مطالعه بود و اضافه برآن تمام نيروگاه برق اين منطقه خراب مي شد و آب صدمات جبران ناپديري به كشور وارد مي كرد. آن موقع هر كسي براي خود تصميم مي گرفت و هركسي هر كاري به نظرش خوب مي رسيد انجام مي داد. استاندار خوزستان هيچ مطالعاتي انجام نداده بود و خوشبختانه اينكار انجام نشد. بنده به همراه مهندس سحابي رئيس كميسيون برنامه و بودجه به اهواز به محل سد رفتيم تا جلوي اين كاررا بگيريم. بعد ازآن هم تصميم گرفتيم به آبادان سري بزنيم كه رفتن ما مصادف با حضور شهيد تندگويان در اهواز شد. 
با وزير نفت و معاونين ايشان رفتيم به طرف آبادان. سه تا ماشين بوديم ماشين اول شهيد تندگويان و دو تن از معاونان اش، ماشين دوم آقاي دكترمنافي وزيربهداري بودند و سومين ماشين ما بوديم به همراه يكي دوتن از نفتي ها مثل آقاي عظيمي مديرامور بين الملل نفت. اولين ماشين كه تندگويان درآن نشسته بود متاسفانه توسط عراقي ها متوقف شد و تندگويان اسيرشد كه بعد هم آن اتفاق ناگوار افتاد و ايشان شهيد شدند. 
شما چطوراسيرنشديد؟
ما سومين ماشين بوديم. دومين ماشين، راننده زرنگي داشت سريع به جاده خاكي زد و از خطر دور شد و ماشين سوم كه ما بوديم مارا پشت يك تپه پياده كرد. مدتي طول كشيد تا توانستيم ما خودمان را با يك سختي نجات دهيم. 
پياده رفتيد تا اهواز؟
نه راننده به زبان عربي مسلط بود. مارا پياده كرد و گفت مي رود آن طرف تپه ها منتظر ما مي شود كه خوشبختانه او توانست خودش را از دست عراقي ها خلاص كند و به آن طرف تپه رفت. ماهم خودمان را رسانديم آن طرف تپه و به اهواز برگشتيم.
بعد از شهيد تندگويان چه كسي به جاي اون نشست؟
آقاي سادات كه معاون شهيد تندگويان بود كفيل نفت شد و حتي تا آن زمان هم وزارت نفت در همان طبقه ساختمان اكتشاف بود. فكر كنم در زمان وزارت آقاي غرضي ، وزارت نفت انتقال به ساختمان طالقاني انتقال يافت.
آقاي معين فر به نظرشما وزارت نفت بايد اساسنامه داشته باشد؟
وزارتخانه اساسنامه نمي خواهد. يك قانون تشكيل مي خواهد كه حدود وظايف و اختيارات را مشخص كند. زماني كه وزارت نفت در شوراي انقلاب تاسيس شد كل قانون نيم صفحه بود و بايد اين قانون جامع تر مي شد. وزارتخانه قانون و مجوز تاسيس مي خواهد و شركت است كه بايد اساسنامه داشته باشد. شركت ملي نفت بايد مستقل باشد و نقش وزارت نفت نقش يك صاحب سهام است كه مسووليت تغيير مديرعامل و تعيين هيات مديره شركت ملي نفت را برعهده دارد. در حقيقت صاحب سهم در امور داخلي شركت دخالت نمي كند. مديرعامل شركت ملي نفت همان قدر بايد از وزير نفت فرمان برداري داشته باشد كه يك مديرعامل شركت از صاحب سهم خود فرمانبرداري دارد وصاحب سهم هم حقوقي كه دارد در مجامع عمومي است.

منبع:خبرآنلاين