اخيرا خبري دال بر تهيه طرحي با 100 امضا براي كمك به بستن تنگه هرمز از سوي برخي نمايندگان در دست تنظيم است كه به نظر طرح خطرناكي است.
عرصه سياست خارجي، عرصه عقلانيت است نه احساس. اما برخي متاسفانه به گونهاي عقدهاي در اين عرصه عمل ميكنند و گويا بدشان نميآيد كه پرونده ايران ذيل ماده 42 فصل هفتم منشور ملل متحد قرار بگيرد. بر اساس ماده ماده 41 اين منشور «شوراي امنيت ميتواند تصميم بگيرد كه براي اجراي تصميمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتي كه متضمن به كارگيري نيوري مسلح نباشد لازم است و ميتواند از اعضاي ملل متحد بخواهد كه به اين قبيل اقدامات مبادرت ورزند اين اقدامات ممكن است شامل متوقف ساختن تمام يا قسمتي از روابط اقتصادي و ارتباطات راهآهن – دريايي – هوايي – پستي – تلگرافي – راديويي و ساير وسائل ارتباطي و قطع روابط سياسي باشد.» در ماده 42 نيز آمده است: «در صورتيكه شوراي امنيت تشخيص دهد كه اقدامات پيشبيني شده در ماده 41 كافي نخواهد بود يا ثابت شده باشد كه كافي نيست ميتواند به وسيله نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني به اقدامي كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي ضروري است مبادرت كند. اين اقدام ممكن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و ساير عمليات نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني اعضاي ملل متحد باشد.»
اصل اينكه قدرتهاي خارجي ميكوشند پرونده هستهاي كشور ما را زير اين اصل ببرند و كار ناحقي ميكنند، را همه قبول داريم. اما نبايد فراموش كنيم كه در دنياي امروز و بازي قدرت، آنچه جولان ميدهد واقعيت است نه حقيقت. واقعيات تلخي همچون تحريم، تهديد و جنگ و.. كه از سوي دشمنان ما مطرح ميشود و با تكيه بر قدرت خود، فشار نهادهاي بينالمللي و با بكارگيري ابزارهايي همچون تحريمهاي فزاينده، اعمال ميگردد.
تمامي قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران، ذيل اين ماده به ما تحميل شده است و در چنين شرايطي ما نبايد بهانهاي تازه دست آنها بدهيم. به نظر ميرسد كه طرح دو فوريتي 100 نماينده براي كمك به بستن تنگه هرمز، بهانهاي براي كساني خواهد بود كه در گام اول به دنبال تحريمهاي مازاد بر 5 قطعنامه عليه ايران هستند و ميكوشند پرونده ما را ذيل اين ماده به سوي تهديد به جنگ پيش ببرند.
حال آنكه رويكردهاي ديپلماتيك بايد همواره به سمتي باشد كه از فضاي بحراني جلوگيري كند. از اين رو كساني كه طرحهايي همچون بستن تنگه هرمز را دنبال ميكنند، بايد مسئوليت عواقب آن را نيز بپذيرند. چرا كه عقلانيت حكم ميكن كه از بحرانهاي تنبيهي و جنگي پرهيز كنيم. اين «احتياط» است نه «ترس». «احتياط» براي اينكه در دام سياستهاي خصمانه دشمنان عليه خودمان نيفتيم و تيغ تحريم كشورهاي غربي را با تصميمات غلط خودمان تيز نكنيم.
متاسفانه برخي افراد در داخل كشور كه در قاچاق نفت دستي دارند و درآمدهاي كلان از سوآپ نفتي به جيب ميزنند، عليرغم شعارهاي ظاهري، به استقبال از تحريمهاي نفتي ميروند و از طرحهايي همچون بستن تنگه هرمز دفاع ميكنند. اما موضوع جديتر از رويههاي سياست خارجي و سياستهاي اعمالي در عرصه ديپلماتيك است. ما بايد به دنبال طرحهاي «تنش زدا» باشم نه «تنش زا».
امنيت ترانزيتي نفتكشها از تنگه ترمز بر عهده ايران است. از اين رو ناامني در اين حوزه، زمينه را براي قطعنامههاي جديد عليه ايران فراهم و ادعاهاي اسرائيل براي لزوم حمله به ايران را مصداقي ميكند. لذا بايد با حساسيت بيشتري به پيگيري امور پرداخت و عقلانيت را بر تصميمات ديپلماتيك حاكم كرد. متاسفانه در حال حاضر كشور تاوان برخي موضع گيريهايي را ميدهد كه بهرهاي براي ما ندارد و منافع ملي ما را ارتقا نداده و صرفا بهانهاي بوده كه تهديدها را عليه ما بيشتر كرده است.
اميدوارم هيات رئيسه مجلس كمك كند كه مجلس باني طرحهايي عليه منافع ملي نشود.
·