به دنبال تشديد تحريمهاي اتحاديه اروپا و آمريكا عليه ايران، نمايندگان مجلس اقدام به ارائه طرحي مبني بر بستن تنگه هرمز بر روي نفتكشهايي كردند كه مقصد آنها كشورهاي تحريمكننده ايران است. همزمان نيز شاهد برگزاري مانور موشكي سپاه بوديم كه كاملا در ارتباط با همين مساله قرار دارد. به نظر من تحركات يادشده كه باعث بروز نگراني در طرفهاي غربي شده در حقيقت ادامه وضعيتي است كه حدود چند ماه پيش بهوجود آمده بود. در بهار امسال كاترين اشتون اعلام كرد كه تحريمهاي اتحاديه اروپا درمورد نفت ايران تا ماه ژوئيه به تعويق افتاده است. در ايران صحبت از مقابله به مثل استراتژيك در منطقه پيش كشيده شد. من در همان تاريخ در رسانههاي داخلي و خارجي تاكيد كردم اگر قرار باشد اتحاديه اروپا نفت ايران را به اين شكل تحريم كند، در حقيقت يك تهديد استراتژيك براي ايران محسوب ميشود و ايران هم بايد به تنهايي آن را تحمل كند و اين در قاموس سنجشهاي استراتژيك پسنديده نيست و بنابراين ايران هم بيكار نخواهد نشست. با توجه به تحريمهاي موجود ايران همچنان روي پاي خود ايستاده است و زندگي در كشور جريان دارد. تنها دليل اين امر يك چيز است و آن اينكه تاكنون شاهرگ حياتي ايران مورد تهديد جدي نبود. در اين شرايط اگر غرب بخواهد شاهرگ حياتي ايران را بزند، طبيعي است كه ايران نيز بايد حق مقابله به مثل داشته باشد. در يك برخورد حقوقي دولت ايران ميتواند اين اقدام غرب را نوعي اعلان جنگ تلقي كند، در واقع هر نوع اقدامي از اين دست اقدام جنگي است و بايد رسما به مجامع بينالمللي اعلام شود تا در صورت لزوم بر اساس جنبههاي حقوقي با آن برخورد شود. به هر حال تحركات امروز ايران در منطقه نتيجه طبيعي استراتژي غرب است. اما نكته اين است كه اين دست اقدامات چه تاثيري بر تغيير معادلات منطقه و موازنههاي ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك خواهد گذاشت. اگر ايران در اين زمينه اقدامي انجام دهد و غرب نيز از موضع خود كوتاه نيايد ميتوان در آيندهاي نه چندان بلند منتظر مناقشه در منطقه بود. صحبت اصلي بر سر اين است كه زمينه چنين برخوردي را غرب به وجود آورده است و اقدام ايران تنها تلافيجويانه خواهد بود. اين مساله بايد مورد توجه سران كشورهاي غربي باشد كه آيا حاضر هستند براي تحريمهاي غيرقانوني و غيراخلاقي، وضعيت صلحآميز تنگه حساس و حياتي هرمز را به خطر بيندازند؟ اگر موقعيت تنگه هرمز با خطر برهم خوردن امنيت مواجه شود قطعا تبعات آن براي منطقه و حتي جهان بسيار سنگين خواهد بود. آمريكا پيش از اين و به بهانه تامين امنيت و صلح، آرماداي(گسيل عظيم نيروي نظامي) خود را متوجه منطقه خليج فارس كرده است، قبل از آنكه ايران دست به اقدامي بزند. با اين وجود تنها يك راه ممكن است اتفاق بيفتد، آن هم اين است كه اگر ايران دست به اقدامي زد، نيروي نظامي آمريكا به آن جواب دهد كه مسلما اين به معناي شروع جنگ است. پس اعزام نيروي نظامي آمريكا به منطقه به بهانه برقراري امنيت و صلح نميتواند توجيه مناسبي داشته باشد. اكنون به نظر ميرسد ديگر زمان لج و لجبازي براي دو طرف گذشته باشد، در اين شرايط اگر دو طرف برخي حدود را رعايت نكنند امكان برخورد نظامي جدي است و اين به نفع هيچكس نيست. 1+5 در حالتي كه با ايران پشت ميز مذاكره بود، صادرات نفت را تحريم كرد. سوال اينجاست كه اگر 1+5 ميخواهد نفت ايران را تحريم كند ديگر مذاكره براي چيست؟ آيا همه فشارها براي كشاندن ايران پاي ميز مذاكره نبوده است؟ مگر ايران پاي ميز مذاكره حاضر نشد كه اين فشارها ادامه دارد؟ حال اينكه ادامه اين راه چه تاثير و توجيهي دارد سوالي است كه مسئولان و مقامات غربي بايد پاسخگوي آن باشند.
* كارشناس مسائل استراتژيك