پيام نفت -رسانه خبري تحليلي نفت، گاز و انرژي : اسرار باقي‌ مانده گنج ايران روي ميز مسكو/نماينده مدافع ارابه مرگ و منافع خود!
سه شنبه، 27 اردیبهشت 1401 - 07:34 کد خبر:48898
پيام نفت:
 
حذف ايران از بازار نفت چين؛ استراتژي جديد روسيه، چشم حيفا به خليج فارس، رقابت نزديك حزب االله و «نيرو‌هاي لبنان»، حمايت قاطع قوه‌قضائيه از طرح دولت براي ارتقاd عدالت اجتماعي، بازداشت يكي از سركردگان اصلي قاچاق سوخت در جنوب كشور، اجاره پاسپورت براي سود‌هاي ميليوني! كالبدشكافي اصلاحات اقتصادي دولت سيزدهم و بركناري ۱۳۰ مدير ناكارآمد در ده ماه، از مواردي است كه موضوع گزارش‌هاي خبري و تحليلي روزنامه‌هاي امروز شده است. به گزارش «تابناك»؛ روزنامه‌هاي امروز سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ماه در حالي چاپ و منتشر شد كه آغاز رايزني‌ها براي ازسرگيري مذاكرات، وداع با عالمِ واعظِ درس‌آموز استاد فاطمي نيا، گرد و خاك عراقي در آسمان كشور از مواردي است كه در صفحات نخست روزنامه‌هاي امروز برجسته شده است.
 
 


در ادامه تعدادي از يادداشت‌ها و سرمقاله‌هاي منتشره در روزنامه‌هاي امروز را مرور مي‌كنيم:


نماينده مدافع ارابه مرگ و منافع خود!


حسين فصيحي طي يادداشتي در شماره امروز جوان با تيتز نماينده مدافع ارابه مرگ و منافع خود! نوشت: نماينده‌اي كه ۵۰ سال است، فعال بازار خودرو است در مخالفت با واردات خودرو، يك‌تنه از ارابه‌هاي مرگ خودروسازان داخلي حمايت مي‌كند. مصطفي ميرسليم كه براساس اطلاعات پايگاه اطلاع‌رساني مجمع تشخيص مصلحت نظام، رئيس هيئت مديره شركت دسا (ديزل سنگين ايران)، مؤسس مركز تحقيقات موتور و رئيس هيئت مديره شركت تحقيق، طراحي و توليد موتور ايران خودرو (ايپكو) از سال ۱۳۷۶ تاكنون، ناظر عالي طرح موتور ملي پايه گازسوز و ناظر عالي طرح موتور ملي ديزل سواري است، اظهار نظر پليس درباره بازنشدن ايربك‌ها را دروغ مي‌داند و با مقصر خواندن پليس مي‌گويد اين ادعا اصلاً صحت ندارد! او باز نشدن ۱۰۰ ايربك خودرو بين ۹۰۰‌هزار خودروي توليد داخل را آماري ناچيز مي‌داند. با چنين اظهار نظري اگر بازنشدن ايربك‌ها به مرگ ۱۰۰‌نفر هم منجر شده باشد، از دست رفتن جان مردم براي اين نماينده مردم آماري ناچيز است. ميرسليم مدعي است توليد خودرو‌هاي داخلي، لج خودروسازان خارجي و واردكنندگان را در آورده است.


اظهارنظر‌هاي اين نماينده مجلس در دفاع از ارابه‌هاي مرگ، بار ديگر چرايي آن را مورد پرسش قرار داد. دفاع از منافع شغلي يا منافع عمومي، عمده‌ترين موضوع مطرح شده‌است كه قطعاً منافع عمومي در آن جايگاهي ندارد. اگر آراي كسب شده اين نماينده را هم در نظر بگيريم بدون ترديد از ۸۹۲ هزارو ۳۱۸ شهروندي كه به وي رأي دادند، بعيد است به جز صاحب يك يا چند رأي، بقيه با وي در اين موضوع همداستان باشند.


جالب است اين نماينده هنوز نمي‌داند گلايه از توليدات ارابه‌هاي مرگ آن هم به قيمت نجومي، درد عمومي است كه از هر طرف آن را بخوانند درد است و تاكنون به مدد دست‌هاي پنهان براي آن درماني پيدا نشده است. نماينده تهران بهتر است يك روز كه تحت الحفظ به مجلس مي‌رود يا از آن خارج مي‌شود، سري هم به بيمارستان معيري كه در چند قدمي مجلس قرار دارد، بزند و آمار مصدومان و كشته‌هاي سوانح ناشي از توليدات داخل را كه در اين مركز تخصصي ثبت مي‌شود بررسي كند، شايد با ديدن ملت رنج كشيده‌اي كه در طول شبانه‌روز به اين مركز درماني آمد و شد دارند دركي حقيقي از آن چه در ميدان جريان دارد، پيدا كند.


نقل است كه طبيبي را ديدند كه هرگاه به گورستان رسيدي ردا در سر كشيدي. از سبب آنش سؤال كردند. گفت: از مردگان اين گورستان شرم مي‌دارم، بر هر كه مي‌گذرم ضربت من خورده است و در هر كه مي‌نگرم از شربت من مرده است! اين حكايت گورستان‌هاي كشور است كه عمده قبرهايش به دليل استفاده از همين توليدات شركت‌هاي خوروسازي بنا شده است و مديران و مدافعانشان بايد هنگام عبور از كنار آرامگاه‌ها آن كنند كه آن طبيب مي‌كرد.


اسرار باقي‌مانده گنج ايران روي ميز مسكو



محمدصادق جنان‌صفت طي يادداشتي در شماره امروز جهان صنعت نوشت: آمريكاستيزي ايران در چهار دهه تازه‌سپري‌شده يك امر نهادينه‌شده است و به نظر نمي‌رسد با ادامه وضعيت امروز توزيع قدرت در ايران و نظام سياسي آمريكا تغييري در اين ستيزه‌جويي پديدار شود.


آمريكا‌ستيزي شوربختانه از سوي نظام سياسي ايران گسترش يافت و به غرب‌ستيزي رسيد. به اين ترتيب است كه ايران از دوستي و همراهي اقتصادي كشور‌هايي مثل ژاپن و كره‌جنوبي در شرق آسيا، كانادا و استراليا و از آن‌ها مهم‌تر دو غول اتحاديه اروپا يعني فرانسه و آلمان و همچنين انگلستان بي‌بهره است. شرايط به‌گونه‌اي شده است كه خوب يا بد نظام سياسي ايران تصور مي‌كند براي جلوگيري از به گوشه رانده شدن ايران بايد از نظر نظامي با روسيه و از نظر اقتصادي با چين اتحاد راهبردي داشت. به همين دليل است كه گفته مي‌شود نظام سياسي ايران يك موافقتنامه يا قرارداد ۲۵ساله با چين بسته و البته جزئيات آن به دليل خواست چين فاش نمي‌شود. از سوي ديگر ايران گويا يك قرارداد ۲۰ساله با روسيه بسته كه جزئيات آن نيز فاش نشده است. در حالي كه آمار‌ها و اطلاعات و نيز نقشه توزيع قدرت اقتصادي و سياسي در جهان نشان مي‌دهد اقتصاد چين در سرازيري افتاده و ديگر آن رشد‌هاي طلايي را تجربه نمي‌كند و ارتش روسيه نيز در باتلاق افتاده و از پس اوكراين برنمي‌آيد. ادامه پيوند‌هاي راهبردي به ويژه با روسيه بايد در كانون تجديدنظر قرار گيرد. واقعيت اين است كه روسيه در حال حاضر و از چند دهه پيش نفت و گاز ايران را از صادرات جهاني دور كرده است و به تازگي نيز با صادرات نفت ارزان به چين و مشتريان قديمي ايران در آسيا ايران را حتي از فروش نفت ارزان و با هزينه‌هاي سنگين دور مي‌كند. عقل و خرد حكم مي‌كند سرمايه‌گذاري راكد ايران در بخش نفت و گاز و بهره‌برداري كامل از ظرفيت‌هاي موجود نفت و سرمايه‌گذاري در نفت ايران از تيررس و ديد روس‌ها به مثابه رقيب اصلي ايران دور نگه داشته شود. اما با كمال شگفتي مي‌خوانيم كه اسپوتنيك‌نيوز خبرگزاري روسي به زبان فارسي به نقل از خجسته‌مهر مقام بلندپايه نفتي ايران خبر مي‌دهد: «در سفر جناب آقاي رييس‌جمهور به مسكو موفق شديم قرارداد‌هايي را به صورت قطعي با روسيه امضا كنيم و تفاهمنامه‌هايي را به امضا برسانيم و هم‌اكنون پنج ميدان نفتي توسط كشور روسيه در جمهوري اسلامي ايران در حال توسعه است و دو ميدان نفتي ديگر هم به زودي فرآيند اجرايي و آغاز عمليات اجرايي آن توسط روسيه شروع مي‌شود.» آيا در حالي كه مي‌دانيم روسيه رقيب اصلي نفت ايران در بازار‌هاي جهاني است و مي‌تواند از اطلاعات نفت ايران به زيان منافع بلندمدت ايران استفاده كند باز هم اين اتفاق بايد رخ دهد؟ اگر اين حرف‌ها براي تحريك ديگر شركت‌هاي بين‌المللي نفت جهان زده مي‌شود بايد بدانيم كه آن‌ها تا زماني كه ايران از قيد و بند‌هاي تحريم به‌طور كامل رها نشود به بازار سرمايه‌گذاري ايران برنمي‌گردند. ايران نبايد نقشه باقي‌مانده گنج نفت را در اختيار رقيب بگذارد.

 

اين وضعيت از كجا آغاز شد؟


جاويد قربان‌اوغلي در سرمقاله امروز شرق با عنوان اين وضعيت از كجا آغاز شد؟ نوشت: كشور‌هاي همسايه كه ۴۰ سال قبل در مقايسه با ايران به روستا‌هايي عقب‌مانده شبيه بودند، اكنون به كشور‌هايي با استاندارد‌هاي قابل‌قبول جهان براي زندگي تبديل شده‌اند و ما هنوز اندرخم سامان‌دهي مرغ و تخم‌مرغ و ماكاروني هستيم.

كشور‌هاي همسايه كه ۴۰ سال قبل در مقايسه با ايران به روستا‌هايي عقب‌مانده شبيه بودند، اكنون به كشور‌هايي با استاندارد‌هاي قابل‌قبول جهان براي زندگي تبديل شده‌اند و ما هنوز اندرخم سامان‌دهي مرغ و تخم‌مرغ و ماكاروني هستيم. رئيس مجلس از تريبوني كه قرار بود محل جلوس نخبگان قانون‌گذار و مردان سياست باشد، از ماكاروني صحبت مي‌كند. رئيس‌جمهور و وزراي او بيشترين زمان را براي تصميم‌گيري درباره حذف ارز چهارهزارو۲۰۰ توماني و تبعات ناشي از آن تخصيص مي‌دهند و دادستان كل كشور و مسئولان قوه قضائيه كه بايد محل دادخواهي و تأمين آرامش فكري و رواني مردم باشند، وقت خود را به تعزيرات حكومتي و براي برخورد با تبعات جراحي بزرگ ضروري، ولي نابهنگام اقتصادي و اخلالگران بازار ماكاروني و مرغ و تخم‌مرغ اختصاص مي‌دهند. در اين بازار آشفته آنچه مغفول مانده و هيچ‌يك از رجال سياست و دولتمردان درباره آن حتي نمي‌توانند فكر كنند، آينده كشور و واژه كليدي «توسعه» است.

در جهاني كه بيشتر از هرزمان ديگر به دهكده‌اي كوچك تبديل شده و با كليك روي يك واژه هركسي مي‌تواند آخرين اطلاعات شاخص‌هاي توسعه اقتصادي، آموزشي، نيروي انساني و... را در صفحه موبايل خود مشاهده كند، درگيرشدن بزرگان كشور در ابتدايي‌ترين نياز‌هاي زندگي مردم را چگونه مي‌توان تفسير كرد.

اولين گام ضروري پذيرش اين گزاره رايج است كه كشور حال و روز خوشي ندارد. افق روشني در آينده نزديك يا دور براي برون‌رفت از آن وجود ندارد. چرخ‌هاي توسعه زنگ زده و مقايسه شاخص‌هاي زندگي با ديگر كشور‌ها در شرايطي كه ماكاروني مسئله اصلي كشور است، معنا و مفهومي ندارد. واقعيتي ملموس كه زبان حال قاطبه مردم است و دولتمردان يا از آن غافل‌اند (كه باورش بسيار سخت است) يا بر اساس مصلحت آن را كتمان مي‌كنند. اعتراض مردم به افزايش قيمت كالا‌ها را نمي‌توان به ضدانقلاب، عامل بيگانه، آشوبگران و... نسبت داد. كساني كه در دولت قبل با كوچك‌ترين كمبود، نابساماني و افزايش قيمت بر سر دولتمردان فرياد زده و آن را با تندترين عبارات به بي‌تدبيري روحاني و وزراي دولت او نسبت مي‌دانند، امروز مردم را در اين جراحي بزرگ دولت به تحمل و صبوري دعوت مي‌كنند.

اين قصه پر غصه از كجا آغاز شد و مسبب اين كلاف سردرگم، چه كساني يا چه سياستي است؟ به نظر من انتخابات سال ۱۳۸۴ نقطه آغاز وضعيت اقتصادي است كه همه اركان كشور را درگير كرده است. مسبب اين وضعيت كسي است كه تخم لق «يارانه» را در سبد كشور گذاشت و مردم را به جاي تلاش و كار و توليد ثروت به صدقه‌گرفتن عادت داد. در بهترين شرايط اقتصادي و بين‌المللي كشور را از دولت اصلاحات تحويل گرفت و در وخيم‌ترين شرايط به رئيس‌جمهور بعد از خود تحويل داد. درآمد نجومي ۸۵۰ ميليارد دلار حاصل از فروش نفت و فراورده‌هاي نفتي را بدون اعتنا به نظرات مشفقانه اقتصاددانان صرف سياست‌هاي پوپوليستي خود و كساني كرد كه او را با تعريف و تمجيد به عرش اعلا برده و مردمي‌ترين رئيس‌جمهور لقب دادند كه با منش خود يادآور حكومت علي و احياكننده ارزش‌هاي اسلامي است.

روحاني كشور را در شرايطي از معجزه هزاره سوم تحويل گرفت كه در سياست داخلي مردم «صدقه‌بگير» دولت شده بودند و در سياست خارجي مهم‌ترين دستور كار كشور خارج‌كردن كشور از قيدوبند قطع‌نامه‌ها و تحريم‌هاي منتج از بحران هسته‌اي در سياست خارجي و سامان‌دادن توليد و حذف يارانه‌اي بود كه در روز آغاز پخش پول در دولت نهم معادل ۵۰ دلار و در آخرين روز‌هاي دولت دهم كمتر از يك‌سوم آن شده بود. توليد وانهاده و دلالي و رانت‌خواري جاي آن را گرفته بود. معني اشتغال به دو ساعت كار دستفروشي در خيابان و مترو تقليل يافته بود.

امروز اگر تحريم‌ها را مانع اصلي عقب‌ماندگي كشور در مقايسه با همسايگان مي‌دانيم، مگر غير از اين است كه سياست خارجي آن دولت و علي‌الخصوص چهار سال اولش مسبب اصلي تحريم‌ها و گشودن در‌هاي رانت‌خواري است كه به بهانه دورزدن تحريم‌ها از همان زمان كليد خورد. مفسده‌اي كه اگر روزي بابك زنجاني‌ها شاخص آن بودند، امروز به هيولايي تبديل شده كه بابك زنجاني مقابل كساني كه در اين مسير افتاده و بيت‌المال را با اختلاس تخليه مي‌كنند، بسان گنجشكي است در مقابل عقاب.

كساني كه در آن روز‌ها براي احمدي‌نژاد نذر مي‌كردند و در منابر و مساجد به او دعا مي‌كردند، اكنون چه جوابي براي مردمي گرفتار ابتدايي‌ترين نياز‌هاي زندگي دارند؛ طرفه آنكه سخنان و مصاحبه‌هاي همان معجزه هزاره سوم، امروز به بزرگ‌ترين دغدغه فكري حاميان آن زمان وي و چالش سياست‌گذاران كشور تبديل شده است.

روحاني اگر هيچ كار نكرده باشد، همين كه توانست كشور را از چنبره شش قطع‌نامه الزام‌آور شوراي امنيت سازمان ملل نجات دهد، شايسته تحسين است. مشكل كشور در سنجاق‌كردن معيشت مردم، آينده جوانان و توسعه كشور در چنان سياست خارجي و سياست ترجيح تملق و عوامي‌گري بر صراحت و نخبگي در داخل است. يك بار فرق هاشمي و احمدي‌نژاد را در نگاه به پديده «مهاجرت» در همين ستون نوشتم. نگاه احمدي‌نژادي همچنان جاري و ساري است؛ هرچند او با تغيير چهره به منتقد آن تبديل شده باشد.

بعيد مي‌دانم كسي مخالف عقلاني‌كردن اقتصاد كشور و يا حامي ارز چهارهزارو ۲۰۰ توماني باشد. اصلاحات اقتصادي رئيسي ضرورت غيرقابل‌انكار كشور است؛ اقدامي كه اجراي آن با تأخيري طولاني در حال انجام است. از اين منظر نمي‌توان بر رئيسي خرده گرفت و او را مقصر دانست. مشكل جاي ديگري است. نوسانات نرخ ارز، توزيع ناعادلانه يارانه‌ها و... جملگي حاصل چرخه معيوب اقتصاد كشور و اين يكي ناشي از رويكرد ناصواب در سياست خارجي است. ترديد نبايد كرد تا زماني كه اين دور باطل ادامه داشته باشد، همچنان مهم‌ترين مسئله دولت و مجلس و... داستان مرغ و تخم‌مرغ و ماكاروني و در آينده‌اي نه‌چندان دور كوپني‌كردن نان با عنوان روزآمد آن «سامانه هوشمند كالابرگ» خواهد بود.

بشخصه كشوري را در جهان سراغ ندارم كه با سياست خارجي غيرتعامل‌گرا در مسير توسعه گام برداشته باشد. اگر شما سراغ داريد، اين گوي و اين ميدان.