سيد هادي برهاني: اسرائيل جزيره يهودي كوچكي در اقيانوس عظيم كشورهاي اسلامي خاورميانه است. ابعاد و ظرفيتهاي اين موجوديت نامشروع با كشورهاي مشروع منطقه قابل مقايسه نيست. تمام مساحت اسرائيل چيزي كمتر از يك درصد مساحت خاورميانه است. جمعيت چندميليون نفري اين رژيم نيز با جمعيت صدها ميليوني كشورهاي منطقه قابل مقايسه نيست. در واقع تعداد تمامي يهوديان جهان چيزي حدود ۱۴ ميليون نفر است كه از جمعيت يكي دو ميلياردي مسلمانان جهان بسيار فاصله دارد. مساحت، جمعيت، موقعيت و اندازه دشمنان اسرائيل در منطقه (يعني جغرافياي ملتهاي مسلمان كه طرفدار آزادي سرزمين فلسطين هستند) همواره موجب نگراني و هراس اسرائيل بوده و هست. اسرائيل در صورت وجود كشورهاي اسلامي قدرتمند نمي تواند احساس امنيت نمايد. راه احساس امنيت در اسرائيل از ناامني كشورهاي اسلامي، تضعيف آنها و نابودي توان آنها مي گذرد.
تاريخ درگيري اسرائيل با دشمنان نشان مي دهد اسرائيل همواره در صدد نابودي توان كشورهاي اسلامي بوده و در اين راه از فرصتهاي موجود بهترين استفاده ها را برده است. در اثر پيگيري اين سياست موفق قدرتهاي مخالف اسرائيل يكي پس از ديگري دستخوش ناامني، جنگ و ويراني شده اند يا در برابر فشارهاي موجود سر تسليم فرود آورده اند. در اين رابطه، سرنوشت كشورهاي اسلامي درگير با اسرائيل قابل تامل است. تمامي كشورهايي كه بيشترين سهم را در نبرد با اسرائيل داشتند، به سرنوشت مشابهي دچار شدند. توان نظامي مصر، سوريه و اردن در حمله غافلگيركننده سال ۱۹۶۷ نابود شد. از اين كشورها، دو كشور مصر و اردن تن به تسليم دادند و از ميدان رويارويي با اسرائيل عقب نشستند. سوريه و عراق دو كشور ديگري بودند (كه در كنار مصر و اردن) بيشترين نقش را در جنگهاي اعراب و اسرائيل داشتند. عراق (و توان نظامي اين كشور) در حمله نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا نابود شد و سوريه نيز در جريان جنگ داخلي و تحولات بعدي (كه به تجاوز نيروهاي غربي به اين كشور انجاميد) به سرنوشت مشابهي گرفتار گرديد.
هرچند سياست اسرائيل در نابودي توان كشورهاي اسلامي در طول سالهاي گذشته تغيير چنداني نداشته اما مدل اجراي آن متحول شده است. در گذشته بار حملات و نابودكردن دشمنان عمدتا بر دوش ارتش اسرائيل بوده است. هرچند ارتش اسرائيل در اجراي اين ماموريتها توفيقات تعيين كننده اي داشت اما در عين حال اين ماموريتها پرهزينه و پرتلفات بود. تلفات و خسارات اسرائيل در جنگها و درگيريهايي كه با كشورهاي عربي داشت، هرچند نسبت به تلفات و خسارات كشورهاي عربي كم، اما در مقايسه با توان محدود اسرائيل سنگين و طاقت فرسا به شمار مي آمده است. اسرائيل در دهه هاي اخير (و در جهان تك قطبي كه آمريكا تنها ابرقدرت آن بشمار مي آيد) به تكنولوژي بهتر و كم هزينه تري براي نابود كردن كشورهاي اسلامي دست يافته است. اين تكنولوژي استفاده از توان كشورهاي غربي (به ويژه آمريكا) براي حمله و فشار بر كشورهاي متخاصم است. زمينه اصلي فراهم آمدن اين تكنولوژي، يكه تازي كشورهاي غربي پس از فروپاشي نظام دوقطبي و توسعه بي سابقه قدرت اسرائيل و لابي هاي آن در كشورهاي غربي است. اين لابي ها نه تنها در مراكز دولتي و سياسي قدرتهاي غربي دست بالايي يافته اند بلكه از حيث تاثير بر افكار عمومي، رسانه هاي گروهي، مراكز فيلم سازي و توليد محتوا در غرب نيز اهرمهاي تاثيرگذاري به دست آورده اند.
مدل مطلوب اسرائيل براي برخورد با دشمنان و مخالفان، كه امروزه در دستوركار رژيم صهيونيستي قرار دارد، استفاده از توان بزرگ قدرتهاي غربي براي فشار بر قدرتهاي اسلامي به منظور تضعيف، نابودي يا تسليم آنهاست. اين مدل در سالهاي اخير با موفقيت در عراق و سوريه تجربه شده است. در اين تجربه، اسرائيل بدون آنكه متحمل خسارات يا تلفاتي شود از شر دو دشمن سرسخت راحت شد. سوريه مهمترين كشور (از كشورهاي طوق) بود كه تن به سازش با اسرائيل نداده بود. عراق نيز در ميان كشورهاي غيرطوق (غيرهمجوار با اسرائيل) بيشترين نقش را در همه جنگهاي اعراب و اسرائيل داشت. نابود كردن عراق – به دليل دوري از مرزهاي اسرائيل – اصولا بدون دخالت نيروهاي غربي امكان پذير نبود.
همه تحليل گران مسائل منطقه مي توانند به خوبي ببينند كه پس از تمركز بر عراق و سوريه اينك اسرائيل به سراغ ايران آمده است. سياست اسرائيل در سالهاي اخير كاملا بر خطر ايران و دشمني با تهران متمركز شده است. اين امر در مواضع دولت اسرائيل و سياستهاي آن كاملا مشهود است. علاوه بر آن، اسرائيل در سالهاي اخير حملات متعددي عليه مواضع ايران (و شركايش) در منطقه به ويژه سوريه و عراق داشته است. آخرين نمونه از اين حملات را مي توان خرابكاري در تاسيسات اتمي كشور، ترور دانشمندان هسته اي و ترور شهيد فخري زاده بشمار آورد. اما اسرائيل مي داند ايران (مشابه نمونه عراق) دورتر و بزرگتر از آن است كه بتوان با تكيه بر توان نظامي، آن را نابود كرد يا از پا درآورد.
براين اساس استفاده از توان قدرتهاي غربي براي فشار بر ايران در دستوركار اسرائيل قرار گرفته است. در طول سالهاي گذشته اسرائيل تلاش كرده قدرتهاي غربي را به ايران بدبين نمايد، راه حل و فصل مشكلات دوطرف را ببندد، در روابط ايران و كشورهاي غربي اخلال ايجاد نمايد و در اين راه موفق شد دولت ترامپ را با خود همراه سازد. همراهي دولت ترامپ با اين سياست اسرائيلي، فشار سنگيني بر ايران و اقتصاد آن وارد آورد. اگر اين فشار مي توانست از طريق پيروزي ترامپ در دور دوم انتخابات رياست جمهوري ادامه پيدا كند، اسرائيل در موقعيت خوبي براي اجراي كامل اين سياست خصمانه خود عليه ايران قرار مي گرفت.
در رابطه با سياست اسرائيل در استفاده از توان قدرتهاي غربي براي نابودكردن قدرتهاي اسلامي يك سوال اساسي وجود دارد: مگر كشورهاي غربي و ملتهاي غربي احمق هستند كه براي منفعت و استفاده اسرائيل، خطر جنگ و درگيري با كشورهاي اسلامي را به جان بخرند؟ اين سوال به يك مشكل اساسي در سياست منطقه اي يا غربي اسرائيل اشاره مي كند. اسرائيل به دليل مشكلات و محدوديتهاي ژئوپوليتيكي خود توان نابودكردن كشورهاي بزرگ اسلامي را ندارد يا درافتادن مستقيم با كشورهاي اسلامي را (به درستي) بسيار پرهزينه مي داند. و (باز به درستي) راه علاج اين مشكل را در استفاده از ارتشهاي غربي به ويژه ارتش آمريكا (تنها ابرقدرت كنوني جهان) مي داند كه توان اين كار را دارند. اما كشورهاي غربي و ملتهاي غربي كه اتفاقا از سطح آگاهي، آزادي و دانش خوبي برخوردار مي باشند حاضر نيستند خود و منافع خود را فداي ديگري، حتي اسرائيل، نمايند.
اسرائيل براي اين مشكل اساسي راه حلي موثر يافته است: معرفي كردن دشمنان اسرائيل در منطقه به عنوان دشمنان غرب و تهديدي براي منافع آنان. اگر اسرائيل بتواند دشمنان اين كشور را به عنوان خطري براي غرب معرفي كند و آنها را به عنوان تهديدي جدي براي منافع غرب مطرح نمايد، اين سياست خود را پيش برده است. اين كار به خوبي در مورد عراق اجرا شد. عراق قدرتي ضدغربي قلمداد شد كه با القاعده همكاري داشته و با سلاحهاي كشتار جمعي خود منافع آمريكا در منطقه را به خطر انداخته است. در مورد سوريه نيز علاوه بر منافع غرب حساسيتهاي حقوق بشري ملتهاي غربي نيز مورد استفاده قرار گرفت.
اجراي اين سياست اسرائيلي در مورد ايران نيز مستلزم آن است كه دولتهاي غربي و همچنين افكار عمومي غرب به اين نتيجه برسند كه ايران تهديدي جدي براي منافع غرب است. اگر اسرائيل بتواند تصويري زشت از ايران در كشورهاي غربي بسازد، اگر بتواند ايران را در چشم شهروندان غربي و به ويژه آمريكايي منفور نمايد، اگر بتواند ايران را به عنوان خطر و تهديدي جدي براي امنيت غرب و منافع آن معرفي نمايد، مي تواند به سياست ايراني خود و اجراي موفق آن اميدوار باشد. مي تواند اميدوار باشد ادامه اين سياست، غرب را به سوي درگيري و جنگ با ايران پيش خواهد برد يا مانند دوران ترامپ فشار سنگين و غيرقابل تحملي بر آن و اقتصاد آن وارد خواهد نمود كه نتيجه آن نابودي توان ايران يا تسليم آن است.
متاسفانه بخش بزرگي از اهداف اسرائيل در اين رابطه محقق شده است: ايران اينك در افكار عمومي كشورهاي غربي و آمريكا به هيچ وجه كشور محبوبي به حساب نمي آيد. نظرسنجيهاي معتبر، مانند موسسه گالوپ، نشان مي دهد محبوبيت ايران در جوامع غربي در قعر جدول و در كنار كشورهايي مانند كره شمالي قرار دارد. همين نظرسنجي ها نشان مي دهد بسياري در ملتهاي غربي ايران را خطري براي صلح و امنيت جهان و تهديدي براي منافع غرب بشمار مي آورند. اين وضعيت افكار عمومي در غرب است. دولتهاي غربي كه نگاه بدبينانه تري نسبت به ايران پيدا كرده اند. در اين اتفاق ناگوار، سياست و تبليغات موفق اسرائيل براي تخريب وجهه ايران و اشتباهات ما هر دو نقش بزرگي داشته است.
اسرائيل اهرم هاي موثري براي تاثيرگذاري بر ملتهاي غربي دارد. رسانه هاي گروهي قدرتمندي در غرب از منافع و اهداف اسرائيل حمايت مي كنند. اما اين رسانه ها و اهرمها نمي توانند از هيچ دستاوردي مطمئن و پايدار بسازند، يعني ضروري است ماده اصلي اين تبليغات خصمانه از واقعيت ها و رفتار تهران استخراج شود. بايد بتوان نشانه هاي مشخص و قانع كننده اي از دشمني ايران با منافع غرب و تهديد آن عليه كشورهاي غربي به دست داد تا افكار عمومي قانع شود. بعيد است اسرائيل در اين زمينه نيز بيكار نشسته باشد. عقلايي است فرض شود اسرائيل تلاش مي كند با ايجاد تحريكات در داخل ايران، رفتار ما و سياست غربي و آمريكايي ما را به سمت و سوي دلخواه خود (كه همانا دشمني و اختلافات غيرقابل حل با كشورهاي غربي است) هدايت كند.
پس از نابودي توان مصر، اردن، سوريه و عراق اينك خطر در بالاي سر ايران به پرواز درآمده است. اسرائيل ايران را تهديد و مشكل شماره يك خود اعلام نموده است. تاريخ منطقه نشان مي دهد اين رژيم اشغالگر و سفاك در برخورد با دشمنان رحم و مروتي نشان نخواهد داد. سرنوشت سوريه و عراق در پيش چشم ماست و ما را به تامل و عبرت فرامي خواند. اگر اوضاع به شكل كنوني ادامه يابد اسرائيل توفيق خواهد يافت غرب يا حداقل آمريكا را به جان ايران بياندازد و بدون صرف هزينه و تلفات شاهد فرسايش قدرت اسلامي ديگري در خاورميانه باشد و ايران را در كنار دشمنان قبلي اسرائيل، عراق و سوريه، قرار دهد و يا چون مصر و اردن آن را وادار به تسليم در برابر اسرائيل نمايد.
روند موجود از افزايش تنش و دشمني ميان ايران و غرب و كاهش محبوبيت ايران در افكار عمومي كشورهاي غربي و آمريكا نگران كننده است. اين روند تاريخ اجراي عمليات نابودسازي ايران (به دست قدرتهاي غربي) را به زمان صفر نزديك مي نمايد. براين اساس، زمان محدودي براي اصلاح وضع و خنثي نمودن توطئه اسرائيل عليه ايران باقي مانده است. اتفاقات غيرمترقبه اي مشابه حملات يازده سپتامبر يا فوت بايدن و روي كارآمدن ترامپي ديگر مي تواند نقطه صفر را به سرعت نزديك نمايد و ايران را در وضعيتي قرار دهد كه گزينه اي جز جنگ و رويارويي خشونت آميز با آمريكا (همان چيزي كه اسرائيل در انتظار آن است) نداشته باشد.
زمان تنگ و شايد تنگتر از آن است كه تصور مي شود. با روي كار آمدن بايدن در آمريكا فرصت مناسبي براي حل و فصل اختلافات با آمريكا در افق پديدار شده است. بايدن يكي از فرصتهاي طلايي براي خنثي سازي توطئه اسرائيلي عليه كيان ايران است و شايد اين فرصت آخرين فرصت براي خنثي كردن اين توطئه خباثت آميز باشد. اسرائيل با همه ابزارها و اهرمهايي كه در آمريكا و غرب دارد، بيكار ننشسته است. اسرائيل به پيروزي ترامپ دل بسته بود و از پيروزي بايدن غافلگير شده است. اما به سرعت تلاش خواهد كرد خود را با وضعيت جديد وفق دهد و راه ايجاد شده براي حل و فصل اختلافات ايران و آمريكا را تخريب نمايد و مجددا دو كشور را در مسير مواجهه و رويارويي قرار دهد. يك تصميم تاريخي و فوري براي استفاده از فرصت فعلي لازم است تا پيش از پيشرفت برنامه هاي اسرائيل در كاخ سفيد و واشنگتن، كشور از دام تله خبيثانه اسرائيل نجات يابد. اگر اين مهم صورت نگيرد و يا به تاخير بيفتد منطقه شاهد جشني ديگر در اسرائيل، مشابه جشنهاي اسرائيل پس از حمله آمريكا به عراق و سوريه، خواهد بود. اينچنين مباد!
استاد مطالعات اسرائيل در دانشگاه تهران