علي مطهري نماينده مردم تهران در مجلس در واكنش به سخنان اخير يكي از نمايندگان مخالف او اظهار كرد: گفته اند، زماني از آقايان هاشمي و خاتمي انتقاد كردهام و امروز دفاع ميكنم. گويي اگر از يك نفر انتقاد كرديم تا آخر عمر و در هر شرايطي بايد انتقاد كنيم و اگر از كسي حمايت كرديم هميشه بايد حمايت كنيم. زماني كه آنها در رأس قوه مجريه بودند طبعا انتقاداتي داشتم و اكنون كه مظلوم واقع شدهاند از آنها دفاع ميكنم.
به گزارش «انتخاب»، متن كامل جوابيه علي مطهري در زير مي آيد:
جناب آقاي ابراهيم آقامحمدي
نماينده محترم خرمآباد
با اهداء سلام، در خصوص نامه جنابعالي به اينجانب كه در خبرگزاري فارس منتشر شد چند نكته قابل ذكر است.
گفتهايد در گزارش من از ماجراي نطقم، آنجا كه رفتار هياهوكنندگان را كه ميخواستند صداي من به گوش كسي نرسد به رفتار لشكر عمر سعد در روز عاشورا تشبيه كردهام، پس خودم را هم به امام حسين تشبيه كردهام. اين برداشت درست نيست زيرا از نظر ادبي و فن بلاغت، در يك تشبيه لازم نيست كه از همه جهات ميان مشبّه و مشبّهبه شباهت وجود داشته باشد بلكه شباهت از يك جهت كافي است.
همان طور كه فرمودهايد بنده و جنابعالي يك سال در صحن مجلس در كنار هم بودهايم و به دليل همين مصاحبت، اينجانب شما را فردي صريح و صادق هرچند احساسي يافتم و قلبا به شما علاقهمندم اما نميدانم چرا به من نسبت برخورد نخوتآلود با ديگران دادهايد تا آنجا كه از نشستن آنها روي صندليام به دليل آنكه خودم را بزرگتر و بزرگزاده ميدانم ناراحت ميشوم؟! مگر آنكه مزاحها را جدي تلقي كرده باشيد كه اين هم بعيد است و شما به شوخطبعي من واقف هستيد. احساس خود من اين است كه نمايندگان چنين برداشتي از رفتار من ندارند و باطنا نيز بسياري از نمايندگان را در بسياري از زمينهها برتر از خود ميدانم.
گفتهايد با منطق شما اگر در زمان علي عليهالسلام بوديد با جنگ ايشان با خوارج مخالفت ميكرديد. درست برعكس است. حرف من اين بود كه امام علي عليهالسلام خوارج را به عنوان سرسختترين مخالفان خود تا زماني كه دست به سلاح نبرده بودند تحمل كرد و آنها را از حقوق اجتماعيشان محروم نكرد و آنها حق انتقاد و آزادي بيان داشتند اما زماني كه اقدام به قيام مسلحانه كردند پس از يك موعظه مؤثر، آنهايي را كه از راه خود برنگشتند قلع و قمع كرد؛ يعني روش ما نيز بايد چنين باشد.
فرمودهايد با توصيه آقاي احمدينژاد در ليست سي نفره تهران قرار گرفتم. اين مطلب نيز واقعيت ندارد. در زمان انتخابات مجلس هشتم آقاي مصلحي رئيس ستاد بزرگداشت سالگرد شهادت آيتالله مطهري بودند و همكاري داشتيم. من طبعاً اولين بار آمادگي خود براي كانديداتوري را به ايشان اعلام كردم و آنها خودشان مرا در فهرست قرار دادند. به احتمال قوي اگر به دو شاخه ديگر اصولگرايان نيز اعلام ميكردم همين اتفاق ميافتاد. علاوه بر اين، در انتخابات مجلس نهم در هيچ يك از دو فهرست اصولگرايان يعني جبهه متحد و جبهه پايداري حضور نداشتم و در واقع به صورت مستقل و انفرادي شركت كردم اگرچه در مدت كوتاه بيست روزه فهرستي از همفكران تحت عنوان «صداي ملت» منتشر كرديم كه از نظر امكانات مختلف قابل قياس با آن دو فهرست نبود و در مجموع رأي قابل قبولي آورد، خودم به خاطر رشد اجتماعي مردم تهران، ري، اسلامشهر و شميرانات جزو نفرات اول شدم كه در اين حوزه انتخابيه كمتر كسي ميتواند به صورت مستقل چنين نتيجهاي بگيرد، آقاي محجوب هم انتخاب شدند و چند نفر نيز تا دور دوم پيش آمدند.
در جاي ديگر نامه خود از من انتقاد كردهايد كه مواضع متناقض داشتهام، زماني از آقايان هاشمي و خاتمي انتقاد كردهام و امروز دفاع ميكنم. گويي اگر از يك نفر انتقاد كرديم تا آخر عمر و در هر شرايطي بايد انتقاد كنيم و اگر از كسي حمايت كرديم هميشه بايد حمايت كنيم. زماني كه آنها در رأس قوه مجريه بودند طبعا انتقاداتي داشتم و اكنون كه مظلوم واقع شدهاند از آنها دفاع ميكنم. شما را به كلام اميرالمؤمنين ارجاع ميدهم كه فرمود «اعرف الحق تعرف اهله» حق را بشناس تا اهل حق را بشناسي. به عبارت ديگر ملاك قضاوت و داوري ما بايد حق باشد نه شخصيتها. شخصيتها را بايد با حق بسنجيم نه حق را با شخصيتها.
در مذمّت اينجانب فرمودهايد كه حتي يك روز سابقه جبهه ندارد. گرچه به طور كلي اين امر براي كسي در شرايط سني من يك نقص است و كمالي كه انسان در ميدان جهاد پيدا ميكند از هيچ راه ديگري پيدا نميكند و اصولا هر كمالي از راه خودش پيدا ميشود و حديث نبوي نيز ميفرمايد كسي كه جهاد نكرده باشد يا آرزوي جهاد نداشته باشد با شعبهاي از نفاق ميميرد، ولي معتقدم كسي در شرايط كلي من كه مسئوليت تدوين آثار به جا مانده از پدري اسلامشناس و ايدئولوگ را داشته است – كه خوشبختانه از زمان شهادت ايشان تا كنون حدود هشتاد جلد آثار جديد را با حفظ امانت و دقتي مورد تأييد بزرگان منتشر كردهام – در حالي كه من به الكفايه براي جبهه و جنگ نيز وجود داشته است چنين كسي شايد كار درستي كرده كه به كار تدوين آثار پدر پرداخته است همچنان كه به همين دليل از رشته مهندسي مكانيك منصرف شده به فلسفه و كلام تغيير رشته دادم تا بهتر به اين رسالت خود بپردازم، كار طاقتفرسايي كه جز از كسي كه پيوند خوني با آن متفكر داشته باشد برنميآيد. علاوه بر اين كه در آن سالها بيارتباط با جبهه و جنگ نيز نبودهام كه مجال و ضرورت توضيح آن نيست. گذشته از اينها بهتر است كساني كه در آن سالها در جبههها فداكاري كردهاند اجر كار بزرگ خود را با بازگو كردنهاي مكرر زايل نكنند.
گفتهايد روز نهم دي را يومالشيطان ناميدهام. متن نطق من نزد همه نمايندگان هست و در رسانهها نيز منتشر شد. از يك جمله شرطيه، شرط آن را حذف كرده و مشروط را آوردهايد. حرف من اين بود كه اگر اين روز منشأ تفرقه واقع شود، ديگر يوم الله نخواهد بود بلكه يوم الشيطان خواهد بود، و اين امري بديهي است زيرا هر روزي كه منشأ تفرقه باشد يومالشيطان است. گويي شرط را مفروض و انجام شده دانستهايد، لذا «اگر» را ناديده گرفتهايد.
آخرين مطلب اين كه شما و دوستانتان كه مزاحمت براي نطق من ايجاد كرديد و جنابعالي حتي اوراق نطق مرا پاره كرديد و البته با مديريت ضعيف رئيس جلسه باعث تعطيلي جلسه علني مجلس شديد، موجب انعكاس چندين برابر نطق من در داخل و خارج كشور شديد، يعني درست برخلاف هدف خود كه ميخواستيد حرف من به گوش كسي نرسد عمل كرديد و نقض غرض نموديد. علاوه بر اين، برخلاف توصيههاي خودتان خوراك براي رسانههاي خارجي درست كرديد. در حالي كه اگر طبق تعليم قرآن و اصول ۸۴ و ۸۶ قانون اساسي و توصيه رهبر گرامي انقلاب، آرام مينشستيد و گوش ميداديد، سخنان من چنين انعكاسي نداشت. كل حرف من اين بود كه حكم شوراي عالي امنيت ملي براي مدت موقت و شرايط اضطراري است، اكنون كه كشور در شرايط عادي است حصر خانگي نياز به حكم قضايي دارد. آيا يك نماينده حق گفتن چنين سخني را ندارد؟
گفتهايد چرا از پشت تريبون پايين نيامديد؟ ميگويم براي اين كه اين بلا به سر شما و ساير نمايندگان نيايد. اگر باب شود كه به صرف مخالفت رئيس جلسه يا تعدادي از نمايندگان و حتي اكثر نمايندگان با يك نطق، مانع ادامه آن نطق شوند، علاوه بر وهن مجلس، فردا اين بلا سر يك نماينده ديگر ميآيد. لذا من اصرار داشتم كه نطق من بايد تمام شود، هرچند كه دو دقيقه از آن از راديو پخش نشد. همچنين گفتهايد كجاي قرآن اجازه – به قول شما – «كفگرگي» داده است؟ ميگويم اولا «كفگرگي» در كار نبود، ثانياً گاهي براي كساني كه ميخواهند خفقان ايجاد كنند «كفگرگي» لازم است و ثالثاً ميتوانيد به آيه ۱۵ سوره قصص (فوكزه موسي فقضي عليه) مراجعه نماييد.
با همه اين احوال از كساني مانند جناب عالي كه از روي اعتقاد و به خيال دفاع از نظام دست به اين كار زديد بابت ظلمي كه بر من رفت گذشتم اما چند نفري را كه براي خودنمايي يا پيام دادن به برخي نهادها دست به اين كار زدند به خدا واگذار ميكنم.
با تقديم احترام
علي مطهري