س)آقاي مهندس بحث در خصوص ارزيابي خصوصي سازي صنعت پتروشيمي كشور را با اين سوال آغاز ميكنيم كه آيا اساساً براي واگذاري واحدها به بخش خصوصي، ايجاد هلدينگ خليج فارس ضروري بود؟
ج) شخص من از ابتدا كلا با قطعه قطعه كردن صنعت پتروشيمي كشور مخالف بودم وهنوز هم معتقدم سهام پتروشيمي بايد يكپارچه و يكجا به هر شكلي در بورس عرضه مي شد. يعني كل مجموعه و آنچه نامش سهام شركت ملي صنايع پتروشيمي بود، در بورس عرضه شود و به تمام مردم كشور، هرچه ميتوانند بخرند، سهام داده شود و آنچه باقي ميماند و سرمايههاي مردمي قادر به جذبش نبود را آن زمان به صندوقهاي بازنشستگي كه مشتاق سرمايهگذاري در صنعت پتروشيمياند، بدهيم.
س) علت اصلي مخالفت با قطعه قطعه كردن صنعت پتروشيمي را ميتوانيد توضيح دهيد؟
ج) صنعت پتروشيمي، صنعتي است كه در بسياري موارد محصول يك مجتمع، خوراك مجتمع بعدي به شمار ميرود و محصول از طريق يك خط لوله منتقل ميشود. يعني حتي هيچ حمل و نقلي كه با كاميون يا تانكر هم اتفاق نمي افتد. يعني اين حد وابستگي را نشان ميدهد وقتي كه مواد اوليه و محصول يك مجتمع، خوراك مجتع بعدي ميشود و از طريق خط لوله انتقال مييابد. اين وابستگي مجتمعها به يكديگر را نشان ميدهد كه متفاوت از ساير صنايع است.
موضوع بعدي اين است كه يك زنجيره توليد وجود دارد و يك زنجيره ارزش كه دست زدن به اين زنجيره هم مشكلات عملياتي ايجاد ميكند (و كرده) و هم مشكلات ارزشي.
در آن زمان اعتقاد ما اين بود و منعكس هم كرديم اما سازمان خصوصيسازي چون قصد داشت به فرآيند خصوصيسازي در كشور سرعت دهد، سراغ صنعت پتروشيمي رفت و اين درست همزمان با يك مقدار ضعف مديريتي در صنعت پتروشيمي هم بود كه به اصطلاح نتوانست اين موقعيت و تفكر را حمايت كند.
س) مديريت وقت به چه شيوهاي معتقد بود؟
ج) در اصل سازمان خصوصيسازي قويتر از خود پتروشيمي در اين زمينه برخورد ميكرد در حالي كه ما معتقد بوديم پتروشيمي بايد قويتر از آن سازمان عمل كند يعني مديريت پتروشيمي بايد غالب ميبود بر سازمان خصوصيسازي. البته ما دلايل مان را هم ذكر كرديم مثلا فرض كنيد گفتيم حداقلش اين است كه خوشههاي توليدي به شكل هلدينگهاي مستقل خصوصي شود. يكي از راه هايش روشهاي تخصصي بود مثلا بگوييم كه صنايع كود شيميايي يك هلدينگ باشد و خصوصي شود. يا اينكه مثلا صنايع شيميايي يك هلدينگ باشد و خصوصي شود و همين طور صنايع پليمري يك هلدينگ كه خصوصي شود. اين يك روش بود كه البته ايراداتي هم دارد ولي بهترين راهش اين بود كه خوشههاي پتروشيمي يكجا به شكل هلدينگ درآيند اگر كه خصوصيسازي يكپارچه را قبول نداشتند. در درجه اول كه كل صنعت پتروشيمي بهتر بود خصوصي ميشد چون وقتي كل صنعت پتروشيمي را خصوصي ميكردند فقط دستگاهها و تجهيزات خصوصي نميشود بلكه نيروي انساني و كل ساختار شركت هم همراه اين صنعت و تجهيزات به بخش خصوصي منتقل ميشدند. يعني به طور مثال من هم كه در سمتي در صنعت پتروشيمي كار ميكردم به بخش خصوصي منتقل ميشدم و همين طور ساير پرسنل مجتمعها و ستاد و. . .
ولي حالا اگر هم انجام نميدهيم كه كل صنعت پتروشيمي را خصوصي كنيم، پس حالا بايد خوشههاي پتروشيمي را يكجا به بخش خصوصي منتقل ميكرديم مثلاً مجتمع پتروشيمي جم يك خوشه بزرگ توليدي است از خوراك اتان تا انتهاي محصولاتي كه از كارخانه با كاميون يا تانكر بيرون ميرود، اقتصادش يكپارچه است از خوراك اتان تا محصولات نهايي كه پليمرها باشد و گازمايع و. . .
اين مجتمع پتروشيمي يكي از بزر گترين مجتمع هاست از خوراك اتان از پارس جنوبي و بخشي از رفينيت مجتمع نوري (برزويه) تا انتهاي پليمر و گلايكول يك خوشه است و اقتصادش يكپارچه محسوب ميشود. چون اقتصاد اين مجتمع را ما يكپارچه ديده بوديم و كلا بازگشت سرمايه خوبي داشت. بعد در شرايطي كه ميخواستيم خصوصيسازي را سرعت دهيم، آمدند و واحد پلي پروپيلن آن را جدا كردند، واحد گلايكول را جدا كردند اصطلاحا قيچي برداشتيم و اين ارتباط را جدا كرديم و به بخش خصوصي داديم.
س) توضيح ميدهيد اين كار به چه مشكلي برخورد؟
ج)بله مشكلي كه هست اينكه واحد پلي پروپيلن زير ظرفيت كار ميكند واحد MEG اقتصاد خوبي ندارد چرا؟ براي اينكه اتيلن ميگيرد و اتيلن را تبديل به گلايكول ميكند. فاصله بين قيمت اتيلن و گلايكول آنقدر نيست كه فاصله بين قيمت اتان و گلايكول بوده (كه ما آن را يكپارچه ديده بوديم. ) در نتيجه به هر حال اين شركتها با مشكلات اينچنيني روبرو شده اند. آن وقت مديريت پتروشيمي خوراك دهنده هم گاهي وقتها ممكن است احساس نكند كه واحد پلي پروپيلن از آن جدا شده و متعهد است كه با ظرفيت صد درصدي به آن خوراك بدهد.
اينها مسائلي است كه عواقب عدم خصوصيسازي يكپارچه به شمار ميرود. اما در اواخر متوجه شدند كه اين تفكر خصوصيسازي يكپارچه كار درستي بوده. آمدند وسط راه ضرر را كم كردند آنچه كه باقي مانده بود را هلدينگ خليج فارس كردند. در اين هلدينگ خليج فارس الان واحدهاي بزرگي است. بندر امام، بوعلي سينا- شهيد تندگويان- برزويه (نوري) به اضافه برخي شركتهاي خدماتي. حالا از طر ديگر خصوصيسازي بازرگاني هم يك مقدار به مشكلات قضيه اضافه كرده است.
س) بازرگاني كه در ابتدا خصوصي شد.
ج) بله بازرگاني بدون پشتوانه توليدي عددي نيست. تنها پشتوانه برند پتروشيمي است. بايد بازرگاني هم توليد پشت سرش باشد تا مجموعه در درازمدت اقتصادي باشد. الان به اصطلاح مشكلاتي بين نحوه صادرات و نحوه فروش يكپارچه وجود دارد. آن موقع ما ميگفتيم يكپارچه خصوصي شود. بازرگاني هم داخل مجموعه قرار داشت. به هر حال اينكه بحث هلدينگ را پيش كشيديد، از اينجا به اين جمع بندي رسيدند. الان هم معتقدم در هلدينگ ميتوان دوباره به دليل اينكه واحدهاي اصلي در درونش قرار دارند، كلا به شرطي كه مديريت بسيار قوي با تفكر توليد كيفي و با تفكر توسعه صنعت پتروشيمي ايران بر آن حاكم باشد، كار را جمع كرد. چون صنعت پتروشيمي ايران از درون مجتمع بندر امام به وجود آمده است يعني از صادرات گاز مايع مجتمع كه از خوراك NGL است. اين خوراك گاز مايع پشتوانه فاينانس آن پروژههايي بود كه در منطقه ويژه پتروشيمي در ماهشهر و عسلويه انجام شد. بازپرداخت اقساط فاينانس از طريق صادرات گاز مايع امكان پذير بود چون معمولا پروژهها در كشور ما طبق زمانبندي استاندارد به توليد نميرسد. در نتيجه اين طور شد والا خود هر يك از پلنتها و مجتمعها ميتوانست بازپرداخت اقساطش را بدهد. اما در شروع كار مثلا در قرارداد ممكن است ۴۸EPC ماهه بسته باشيد ولي پروژه ۶۰ ماهه تمام شود بنابراين اقساط فاينانس فرا ميرسد ولي هنوز توليدي از آن مجتمع ندارد آنچه كمك ميكرد پتروشيمي بند رامام بود. چون همه زير چتر شركت ملي صنايع پتروشيمي بودند. منابع مالي در اختيار شركت ملي صنايع پتروشيمي بود و توزيع اين منابع را مديريت ميكرد. به هر حال ما تلاش كرديم سهام يوتيليتيهاي فجر و مبين را به مصرف كنندگان منتقل كنيم.
س) هلدينگ خليج فارس باز هم فعلا يك پلان است و درگيري بين سازمان خصوصيسازي و شركت پتروشيمي ادامه دارد اما ظرف غالب باز سازمان خصوصيسازي است. يعني سازمان خصوصيسازي باز هم هلدينگ را به اين صورت قبول ندارد.
ج) ديگر الان خيلي اشتباه خواهد بود اگر بخواهند اين مجموعه را هم قطعه قطعه كنند.
س) فكر ميكنيد هنوز اين خطر وجود دارد؟
ج)نه من اين خطر را احساس نميكنم چون اگر اين طور بود ديگر هلدينگ را تشكيل نميدادند. ما فقط يك نگراني پيدا كرديم كه چون بوتيليتيهاي فجر و مبين بوتيليتيهاي متمركز هستند و به تعداد زيادي از مجتمعها چه در ماهشهر چه در عسلويه خدمات ميدهند الان سهم بخش خصوصي كه از اين يوتيليتيها استفاده ميكنند، بيش از سهم باقيمانده در هلدينگ است. يعني نسبت استفاده از اين يوتيليتيها در بخش خصوصي خيلي بيشتر از آن واحدهايي است كه در هلدينگ باقي مانده اند و مصرف كننده اند. پيشنهاد ما اين بود كه فجر و مبين از داخل هلدينگ بيرون بيايد و سهامشان را به نسبت مصرف بين كل مصرف كنندگان توزيع كند و خودشان هم اين مجموعه را به نسبت سهامشان مديريت كنند تا ايجاد انحصار نشود. به شوراي رقابت هم مراجعه كرديم ولي هنوز اين اتفاق نيفتاده است. شايد اين يكي از مسائل مربوط به عدم پيشرفت واگذاري هلدينگ به بخش خصوصي باشد. ما گفتيم كاري كنيد تا اين هم مثل خصوصيسازي بازرگاني پتروشيمي نشود. بازرگاني يكي از بهترين راههاي خصوصيسازياش اين بود كه سهامش به نسبت توليد و فروش (چه صادرات چه فروش داخلي) بين مجتمعها توزيع ميشد كه ميتوانست مديريت منسجمي از ديدگاه منافع و استفاده صحيح و دقيق از برند P. C. C را اعمال كند.
در شرايط فعلي اعتقادم اين است كه ديگر بايد حداقل بر حفظ يكپارچگي هلدينگ فعلي پافشاري كنيم. اما آنچه كه لازم دارد اين است كه ما دوباره از نو بر اساس مجتمع بندر امام بتوانيم يكپارچگي اين راحفظ كنيم كه درآمدهايي كه اين مجتمع بندر امام ايجاد ميكند، صرف توليد شود اما در قدم اول نياز است كه سه يا چهار سال درآمد اين مجموعه صرف نوسازي شود چون مجتمع بندر امام الان در شرايط بسيار فرسودهيي قرار دارد و هر لحظه ممكن است در هر گوشهاش يك حادثه و مشكلي پيش آيد مثل حوادثي كه چند ماه پيش رخ داد. تاكنون به خير گذشته يعني بايد گفت چون به هر حال اين يك واقعيت است كه مجتمع پتروشيمي بندر امام با قدمت ۳۵ سال در حال كار است حداقل من در جريان اساس و ساختارش بودم. در سال ۵۶ كه بلافاصله وارد صنعت پتروشيمي شدم تا الان قدمتي ۳۵- ۳۰ ساله را دارد پشت سر ميگذارد و در محيطي «خورنده» قرار دارد. جايي است كه درصد رطوبت بسيار بالاست. گازهاي اسيدي منطقه وجود دارند. قرار داشتن در كنار مجتمع رازي را هم اضافه كنيد كه اصولا توليدكننده SO۲ است به هر حال علاوه بر خورندگي داخلي خورندگي از بيرون هم دارد و حجم مراقبتي كه اين مجتمع لازم دارد بسيار بيش از چيزي است كه الان داريم. ما نيروي انساني زيادي را در بندر امام داريم اما اين به معناي شدت مراقبت نيست اين مجتمع به سطح وحد مراقبت بسيار بالايي نياز دارد. من اعتقاد دارم مجتمع بندر امام نياز به نوسازي دارد نه صرفا تعميرات و بازسازي.
س) آقاي مهندس اكثرا اين طور عنوان ميشد كه بيشتر سوانح و آتش سوزيهاي پتروشيمي در واحدهاي خصوصيسازي شده رخ داده كه هزينه و زمان كمتري صرف ايمني و مراقبت ميكنند كه البته با وقوع سانحه در پتروشيمي بندر امام اين به اصطلاح نقض شد.
ج) نه فقط بحث اين سانحه نيست. صنايع هيدروكربوري به هر حال صنايعي با پتانسيل آتشسوزي و انفجار هستند. چون هم مواد در فشارهاي بالا وجود دارد و هم در درجه حرارتهاي بسيار پايين و هم در درجه حرارتهاي بسيار بالا. يعني اين پتانسيل هميشه وجود دارد اگر نگوييم جزء طبيعتش است، حداقل اين را ميطلبد.
در مورد اين صنايع هيدروكربوري (اعم از نفت و گازو...) تكنولوژي تنها عامل كنترل كننده يا كاهش دهنده خطرات نيست چون تعداد حوادثي كه در كشورهاي پيشرفته هم اتفاق ميافتد زياد است. در يكي از مجتمعهاي بزرگ آمريكا كه حتي مردم به خاطر دود ناشي از حادثه مجبور به تخليه مناطق مسكوني شدند. پس در مسائل ايمني در صنايع هيدروكربوري انسانها نقش بسيار بزرگي دارند يعني با اينكه در مجتمعهاي پتروشيمي سيگار كشيدن هم ممنوع است ولي شما ميتوانيد آگاهانه در كنار حجم زيادي هيدروكربور آتش روشن كنيد اما آگاهانه اين كار را انجام دهيد. معنياش اين است كه بايد خطر را بشناسيد. حالا براي اينكه اين اتفاقات نيفتند تنها چيزي كه خطرات و سوانح را كاهش ميدهد، توجه مديريتي صد درصدي است. مديريتي آگاه و هوشيار لازم است. در صنعت پتروشيمي و صنايع هيدروكربوري مديران بايد صد درصد تخصص داشته باشند بدون شك بايد متخصص باشند و آگاه. در صنايع پتروشيمي يك ضلع مثلث انفجار هميشه وجود دارد. بدون ترديد هست حالا وقتي فرسودگي پيش ميآيد اين دوبعدي ميشود چون به اصطلاح هر لحظه به دليل فرسودگي دسترسي به اكسيژن پيش ميآيد و اگر خطاهاي انساني هم اضافه شود پتانسيل ايجاد خطر و سانحه بالا ميرود. پس در شرايط فعلي آنچه مسلم است فرسودگي را بايد ترميم و جايگزين كرد. نبايد توقع داشت واحدي بعد از ۳۵ سال فعاليت همان كارآئي را داشته باشد كه ۳۵ سال قبل داشت.
س) يعني قبل از سازماندهي هلدينگي مثل خليج فارس نوسازي واحدي مثل مجتمع پتروشيمي بندر امام بايد در دستور كار قرار گيرد؟
ج) يك راهش اين است. من در مصاحبه قبل گفتم يك راه اين است كه در دولت حفظ شود كه بتوانيد مديريت يكپارچه قدرتمند بر آن داشته باشيد و نوسازي كنيد يا اينكه فرآيند توسعه را هم ادامه دهيد چون بدون ترديد الان فرآيند توسعه ما كند است. بخش خصوصيهاي تكهپاره شده توجه خاصي به توسعه ندارند، توجه خاصي كه دارند به ايجاد ثروت است. صنعت پتروشيمي درست است كه ايجاد ثروت ميكند اما ستون اصلي اقتصاد صنعتي كشور است و يا حداقل بود. بنابراين يك راه اين بود كه هلدينگ همچنان در دولت باقي بماند با مديريت بسيار قوي. حد ومرز اين صنعت اين طور است و متناسب با تكنولوژي هايش توجه خاص هم ميخواهد و بايد مديريتي با تفكر متناسب با اين مسائل داشته باشد. اين صنعت تكنولوژي پيشرفتهيي دارد منظور تكنولوژياي نيست كه در آن فرآيند كالايي توليد شود و صرفا يك تحول فيزيكي رخ دهد. بلكه منظور اين است كه نگهداري و حفظ انواع كاتاليستها و مواد شيميايي را داريد كه كنترل يك محدوده درجه حرارتي از منفي ۲۰۰ درجه سانتيگراد تا مثبت۱۴۰۰ درجه سانتيگراد يا فشار از خلاء تا ۳۵۰۰۰ PSI دانش فني و تبحر و مهارت و ايمني ميخواهد. اگر هم قرار است هلدينگ به بخش خصوصي داده شود اعتقادم اين است كه تحت مديريت يكپارچه و قوي قرار داشته باشد و مديران با صلاحيت و كاردان و كساني كه بدانند اين صنعت پايه توسعه است را بگمارند. مديراني كه اين تفكر را داشته باشند كه الان هدف صرفاً اين نيست كه سود ببريم. هدف حفظ توليد، بازسازي و نوسازي است و بعد صنعت پتروشيمي توسعه يابد. بايد چنين تفكري بر مجموعه حاكم شود.
س) فكر ميكنيد حاكم شود؟
ج) من اعتقادم اين است اگر قرار است صنعت پتروشيمي ايران رشد كند راهش اين است.
س) بحث ضرورت زمان هم مطرح است. شايد پس از طي فرآيندي زمانبر به اين ايده برسند اما آن موقع ديگر ديرشده باشد.
ج) حداقل چون مجتمعهايي مثل بندر امام و نوري در داخل هلدينگ قرار دارند و اينها مجتمعهاي مادر هستند بايد به هر حال توجه داشت كه به اين صنعت به شكل تجاري صرفا نگاه نكنيم بلكه به عنوان يك موتور توسعه و ستون اقتصاد كشور. به اعتقاد من وقتي چيزي در حدود ۱۰ درصد از هيدروكربور توليد كشور بيشتر وارد صنعت پتروشيمي نميشود ولي بيش از ۴۰ درصد صادرات غيرنفتي را تشكيل ميدهد يعني اين صنعت بسيار ارزشمند است و معنياش اين است كه بر ساير صنايع تاثيرگذار است. صنعت بالادست و واحدهاي پتروشيمي به ۴۰- ۳۰ هزار كارخانه پايين دستي و اصطلاحا صنايع تبديلي خوراك ميدهند.
بنابراين تاثير زيادي روي همه چيز اعم از صنايع خودرو، لاستيك شوينده، بسته بندي و كشاورزي و. . . دارند. الان هم با اين توصيف و حساسيت راهش اين است كه هلدينگ به هر شكلي كه قرار است واگذار شود با اين تفكر باشد كه مسوولان احساس كنند يكي از ستونهاي اقتصاد كشور را دارند به بخش خصوصي منتقل ميكنند. يعني از ديد تجاري و فروش كارخانهها نبايد به قضيه نگاه كنند بلكه از ديد حفظ صنعت پتروشيمي كشور و توسعه آن و در نتيجه توسعه اقتصادي كل كشور به موضوع بنگرند.